گنجور

 
۱۱۴۱

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷ - کشتن عباس هامان پسر هیتال شاه را گوید

 

... ندیدیم ما پهلوان را بدشت

ندانم چرخ از برش چون گذشت

چه ارژنگ ازین کار آگاه شد ...

عثمان مختاری
 
۱۱۴۲

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱ - رزم شهریار بافرانک و اظهار عاشقی فرانک گوید

 

... کنون گرتو او را رهایی ز بند

سرم را رسانی به چرخ بلند

که تا بد ز تو فره پهلوان ...

... من او را هم اکنون رهانم ز بند

به نیروی بازوی چرخ بلند

ز گردان بهزاد کرد سه چار ...

... بکشتی گرفتن درآویختند

ز پی گرد بر چرخ مه ریختند

سپهبد سرانجام یازید دست ...

عثمان مختاری
 
۱۱۴۳

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۳ - رفتن شهریار به شکار و کشتن شیرافکن را گوید

 

... دگرباره آردش سر در کمند

چنان است کردار چرخ بلند

بدانست شیرافکن نامدار ...

عثمان مختاری
 
۱۱۴۴

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۵ - رسیدن شهریار بطلایه هیتال شاه و شکستن و رفتن پیش ارژنگ شاه گوید

 

... بدان کوه دامن یلان صف کشند

که تا چیست کردار چرخ بلند

سر راهها را بگیرند تنگ ...

عثمان مختاری
 
۱۱۴۵

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۳ - رزم کردن ارژنگ شاه با هیتال شاه و شکست خوردن ارژنگ شاه گوید

 

... برانگیخت از جای نیل دمان

جهان جوی هم تیز برداشت چرخ

بزه برنهاد و برافراشت چرخ

چو سوی کمان دست بردند تیر ...

... فلک چادر سرخ در سر کشید

چو از چرخ بنمود خورشید بشست

بارژنگیان گشت گیتی چو رشت ...

عثمان مختاری
 
۱۱۴۶

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۶ - بند پاره کردن شهریار در بارگاه هیتال شاه گوید

 

... شب و روز زان یل خبردار بود

چنین است آیین چرخ بلند

گهت شاد دارد گهت مستمند ...

عثمان مختاری
 
۱۱۴۷

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۷ - صف کشیدن ارژنگ شاه بر هیتال شاه گوید

 

... دو لشکر برابر دگر صف زدند

غو پیل بر شد به چرخ بلند

جهانرا تو گفتی سیاهی گرفت ...

... به ژوبین ورا نیز افکند خوار

غو نای بر شد به چرخ چهار

یکی دیگر آمد به میدان دلیر ...

عثمان مختاری
 
۱۱۴۹

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۶ - خبردار شدن هیتال شاه از بند پاره کردن شهریار و بدر رفتن گوید

 

... دمادم ز شادی همی کوفت کوس

شد از بیم چرخ کبود آبنوس

سپهبد چو آمد میان سپاه ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۰

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۳۷ - بردن شهریار شنگاوه را به پیش ارژنگ شاه گوید

 

... چو من دست بر خم خام آورم

ولیکن کنون گشت از چرخ هور

به بندیم شبگیر تنگ ستور ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۱

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۱ - صف کشیدن لشکر با همدیگر در برابر همدیگر گوید

 

دلیران ببستند ساز نبرد

برآمد براین چرخ گردنده گرد

جهان شد بکردار روی عروس ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۲

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۴۷ - داستان آمدن ارژنگ شاه به دروازه شهر سراندیب گوید

 

... ز برج فلک زد زبانه شرار

شد آیینه چرخ پاک از غبار

بجوش آمد آن لشکر بیشمر ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۳

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۰ - پیدا شدن نقابدار سرخ پوش و جنگ او با شهریار

 

که ناگاه از دشت گردی بخاست

که برشد سرگرد بر چرخ راست

سپاهی برون آمد از گرد یار ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۴

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۳ - گرفتن سرخ پوش ارژنگ را گوید

 

... هم آنگاه بستند بر پیل کوس

زمین شد بکردار چرخ آبنوس

بشد در زمان تا بر سرخ پوش ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۵

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۸ - آمدن رستم به خدمت لهراسپ شاه گوید

 

... کنون گوید آن شاه با رای و کام

که مؤبد چنین بوده از چرخ نام

که گردد تباه آن دد خیره سر ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۶

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۶ - رسیدن شهریار به بیشه پنجم و رزم او با شیران گوید

 

... روانت جوان باد رای تو پیر

چه فردا زند شیر بر چرخ چنگ

ز گرگ شب افتاد بیم پلنگ ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۷

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۹ - رسیدن شهریار به بیشه هشتم و جنگ او با بوزینگان گوید

 

... که خور با سر او رود با کمند

چه سایه برش چرخ گردیده است

بلندیش برتر ز اندیشه است ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۸

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۲ - رزم شهریار با مضراب دیو و گرفتن او را گوید

 

... میانشان یکی فتنه و شور خواست

بر چرخ چهارم از آن هور کاست

سپهدار یالش به چنگ آورید ...

عثمان مختاری
 
۱۱۵۹

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۷ - رزم زنگی زوش با نقابدار سرخ پوش و گرفتن سرخ پوش او را گوید

 

... چه زیرش ز پشت تکاور کشید

غو کوس بر چرخ اخضر رسید

دلاور کمرگاه زنجان گرفت ...

... چو شب پرده بر رخ ز عنبر کشید

دواج سیه چرخ بر سرکشید

سراسر جهانی سیه گشت باز ...

عثمان مختاری
 
۱۱۶۰

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۹ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

... بدان نامور برببارید تیر

جهان جوی هم چرخ برزه نهاد

بر او تیر بارید مانند باد ...

... نه یکدم در آن کینه گه دم زدند

چنین نافتاد از لب بام چرخ

ز دست قضا و قدر جام چرخ

عثمان مختاری
 
 
۱
۵۶
۵۷
۵۸
۵۹
۶۰
۴۹۲