گنجور

 
۱۰۴۱

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۷۳ - رزم‌ پری‌دخت با طغان شاه و کشته شدن طغان شاه

 

... که هرگز ندارم چنین آرزو

ز مام و ز باب و برادر چه غم

که سام نریمان بود همدمم ...

... به خلخ نهادند رو در زمان

بیامد به جای برادر نشست

بزرگان نشستند بالای دست ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۴۲

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۳ - فرار نمودن سام از پیکار و پناه بردن به دیر

 

... بزرگان با تاج و تخت و نگین

که هر یک مرا چون برادر بدند

گه رزم سوزنده آذر بدند ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۴۳

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۴ - نامه نوشتن سام به فغفور چین و شناسانیدن خود را

 

... تو شه باشی و بنده چاکر بود

منوچهرشاهت برادر بود

تو سر برفرازی به فرماندهی ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۴۴

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۵ - جواب نامه فغفور چین به سام

 

... بدادند از ویس ویسان نشان

بود سعد را این برادر پسر

ز چینش نژادست چنین سر به سر ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۴۵

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۰ - داستان فغفور چین با پری‌دخت و چگونگی آن

 

... که گردیده ای یار با دشمنان

ببستی به خون برادر کمر

ورا دور گرداندی از تخت زر ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۴۶

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۱ - جنگ کردن سام با فرعین دیو و چگونگی آن

 

... پدر بازنشناخت فرزند را

برادر نه هم خویش و پیوند را

ز تیر دلیران همچون تگرگ ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۴۷

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۳ - آمدن عالم‌افروز در پیش سام و چگونگی آن

 

... رساند پریوش به شاه ختا

بود تا به گیتی برادر سپر

چرا سام گیرد مر او را به بر ...

... ابا او پری دخت بر ساخته

برادر پسر را سر افراخته

به هودج پری دخت را کرده جا ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۴۸

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۴ - در چگونگی فرهنگ دیو با تمرتاش

 

... به گیتی قمرتاش پرخاشخر

بود شاه چین را برادر پدر

ازو شاه چین است همواره شاد ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۴۹

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۷ - گفتگوی فغفور چین و پاسخ دادن سام نریمان

 

... نرانی ز پیکار و کینه سخن

برادر پسر را سرافراختی

مرا در جهان جفت غم ساختی ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۵۰

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۴۳ - جنگ کردن سام با سگساریان و کشته شدن کلاب

 

... چسان کشت آن دیو دل پرهراس

برادر پسر گرد گرشاسبم

که از تخمه شاه شیداسبم ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۵۱

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۴۵ - افسون نمودن تنبل جادو به سام و کور شدن سام

 

... به نیرو به گیتی چو او کم بود

برادر پسر گرد گرشاسب است

جهاندیده از تخم شیداسب است ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۵۲

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۵۷ - رفتن سام به درگاه شدید و چگونگی آن

 

... که هستند ازو جادویان در غریو

برادر بود او به رویینه تن

نبینی چو او دیو در انجمن ...

... چو آن زور و پیکار را بنگرید

برادر ورا نام کورنگ بود

که پیوسته در کینه و جنگ بود

چو زان سان برادرش را کشته دید

برو بخت بیدار برگشته دید ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۵۳

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۸۷ - به دار زدن شداد ناپاک و ناپدید شدن آن

 

... چو ابر دمان بر فلک بگذرد

برادر بود بارکیشان دیو

به نیرو ز گیتی برآرد غریو ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۵۴

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۰

 

آهو بره را چون سر و دم ببریدم

در پیش برادر پدر نامی شد

خواجوی کرمانی
 
۱۰۵۵

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۴

 

ترا که ملک بدست برادر پدرست

معینست که دانی که چیست نام وزیر

خواجوی کرمانی
 
۱۰۵۶

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۲ - فی الحقیقة و اثبات النفس الناطقه و یتخلص به البنی علیه الصلوة و السلام

 

... سحر بابل در نگیرد با ید بیضای من

ای برادر گر تو مستمسک بچیز دیگری

هست لطف لایزالی عروة الوثقای من ...

خواجوی کرمانی
 
۱۰۵۷

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶۵

 

... اندیشه ی شش پیشگه و پنج ممر

برخیز و وطن با دو برادر بگذار

وز نه پدر و چهار مادر بگذر

خواجوی کرمانی
 
۱۰۵۸

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در مدح سلطان اویس

 

... عود و شکر زاده اندر لطف طبعت زان سبب

روزگار آن هر دو را با هم برادر می کند

پهلوی انصاف و دین و عدل تو فربه کرده است ...

سلمان ساوجی
 
۱۰۵۹

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در مدح دلشاد خاتون

 

... بر آذر است مرا جان بیار آب رزانم

که شوق آب رزانم بسوخت جان برادر

بیار از آن می گلگون که گر شعاع وی افتد ...

سلمان ساوجی
 
۱۰۶۰

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ - درمرثیه شیخ زاهد

 

... به باد فنایت دهد دهر فانی

به طفلی که دانست جان برادر

که جان برادر به آتش نشانی

به خون دل و دیده ات پروریدم ...

... کنون زیر خاکی کجا می توانی

برادر ندارم کنون با که گویم

گرم باشد از دهر درد نهانی ...

... ز نا دیدن ابن یامین ثانی

بماناد کیخسرو آنکش برادر

فرو آمد از قلعه خسروانی ...

سلمان ساوجی
 
 
۱
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۵۵
۹۵