بخش ۱۴۳ - جنگ کردن سام با سگساریان و کشته شدن کلاب
همه شهر پر بود ز آواز سگ
بجوشید مر سام را خون و رگ
بغرید و آمد بدان بارگاه
که بر تخت بنشسته سگسار شاه
به رزم اندر آن بود شاپور شیر
تن خسته پر خون و رویش زریر
یکی نعره زد سخت سام سوار
که لرزید آن دشت و دریا کنار
پس از نعره گفتا منم سام یل
پی جان دشمن بسان اجل
کشنده مکوکال و ژند نژند
همان از نهنکال دل پرگزند
شتابم به پیکار شداد عاد
همان ابرها دیو تیرهنژاد
شنیدی که گرشسب با سنهراس
چسان کشت آن دیو دل پرهراس
برادر پسر گرد گرشاسبم
که از تخمه شاه شیداسبم
نیاکان من دیوکش بودهاند
خردمند و بیدارهش بودهاند
امیدم کنون سوی این رزمگاه
ببینم نگون است سگسارشاه
کلاب بداندیش آواز کرد
چو بشنید کم شد ورا نام و کام
نگه کرد مردی چو تابنده ماه
برگل نهاده است مشک سیاه
خطی عنبرین بر کنار رخش
نوشته به گرد رخ فرخش
که این است شاه جوانان عهد
که زیبد بدو افسر و طوق و مهد
ابا خط منشور و دست قضا
بحل کرده داده به مردی رضا
جهانید سالار اسب غراب
چو شیر اندر آمد به سوی کلاب
یکی دیو دید او نشسته به تخت
تنش کوه و بازو چو شاخ درخت
به یک سر چو آدم به بالا دراز
سر دیگرش سگ به دندان گراز
یکی نعره برداشت بر سام گرد
که رنگ از رخ چرخ گردنده برد
به آواز یک نعره برداشت دیو
همه تخم دشنام میکاشت دیو
به یک ره سگان حملهآور شدند
به رزم سپهبد دلاور شدند
چو سام آنچنان دید برداشت تیغ
چو برقی که آمد درخشان ز میغ
به سگساریان حمله آورد شیر
سر و دست و پاشان بیفکند زیر
از آن برق شمشیر آتش فکند
به سگساریان بور سرکش فکند
چو دهقان که بر کشت سازد درو
ببرید و افکند سالار گو
ز خون سگان شد زمین موجزن
شده موج از خون او اوج زن
ز خرگاه خون سر به دریا نهاد
تو گفتی زمانه سر رگ گشاد
سر و دست سگسار غرقه به خون
سگان اوفتاده همه سرنگون
یک سگکشی شد در آن پهندشت
که کشتی به خون سگان میگذشت
کلاب آنچنان دست و بازو بدید
سرانگشت حیرت به دندان گزید
سراسیمه برجست و از جا کلاب
چو خون روان دید مانند آب
یکی گرز برداشت آمد دمان
بغرید چون سک سگ بدگمان
بدو گفت از ما چه خوای چنین
که پر خون شد از تیغت این سرزمین
جهانی به تیغ آوریدی به زیر
روان گشت از خون دو صد آبگیر
ز سگسار مردم چه خواهی بگو
مرادت چه باشد تو از من بجوی
ندانم چه خواهی ازین فرهی
که از مردمان شهر کردی تهی
بدو گفت بشناس یزدان پاک
که پیدا شد از وی همه آب و خاک
سپهر و زمین ماه و مهر آفرید
درشتی و نرمی و قهر آفرید
خدای جهاندار کیهان خدیو
پری کرد پیدا و آن زشت دیو
بدو گفت شداد عاد است و بس
ندانم جز او پاک دادار کس
سپهبد برآشفت از آن گفتگو
برانگیخت باره گو نامجو
یکی تیغ زد پهلوان بر سرش
که دو نیمه شد سر به سر پیکرش
دگرها ز پهلو گریزان شدند
چو برگ از بر باد ریزان شدند
سه هفته سپهبد در آنجا بماند
همی کشت سگسار و یزدان بخواند
همه شهر از آن بدتنان پاک کرد
ز شهر سگان رفت بر چرخ گرد
ستایش نمود و برآورد دست
شد از مهر یزدان سپهدار مست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، سام جنگجوی شجاع و برادرزاده گرشاسپ، به میدان نبرد میرود تا با سگسار شاه و سپاهی از سگان مبارزه کند. او در ابتدا به دشمن نعره میزند و اعتماد به نفسش را نشان میدهد. سپس با ضربهای نیرومند، بر دشمنان حمله میکند و بسیاری از سگان را با شمشیرش میکشد. نبرد به شدت خونین است و زمین به خون سگان غرق میشود. کلاب، فرمانده سگساران، از دیدن این وضعیت متحیر میشود و از سام سوال میکند که چرا چنین خشونتی انجام میدهد. سام به او پاسخ میدهد که این نبرد به خاطر خشم از دیوی به نام شداد عاد است که تمامی موجودات را به خطر انداخته. در نهایت، پس از چند هفته نبرد، سام تمام سگان را از شهر میزداید و یزدان را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: در تمام شهر صدای سگها پیچیده بود و این موضوع باعث شده بود تا سام، خونش به جوش آید و عروقش به تپش بیفتند.
هوش مصنوعی: سگی به قصر شاه غرشی کرد و به آنجا آمد، جایی که شاه بر تخت نشسته بود.
هوش مصنوعی: شاپور، کسی که دلیر است، در میدان نبرد قرار دارد. او با وجود خستگی و زخمی بودن، نزدیکیهای پیروزی جنگ حضور دارد و چهرهاش نشان از زخمها و تلاشهایش دارد. زریر نیز که به نظر میرسد در کنار اوست، در این لحظهها نمایان است.
هوش مصنوعی: یک نفر به شدت فریاد زد در حالی که سوار بر اسب بود، که باعث شد آن دشت و دریا به لرزه درآید.
هوش مصنوعی: پس از فریاد، او گفت: منام سام، یل (جوانمرد) که مانند مرگ برای جان دشمن خطرناکام.
هوش مصنوعی: نکش کسی را که در درونش زخمهای عمیق وجود دارد، چون در نهایت خودت آسیب میبینی.
هوش مصنوعی: من با شتاب و قدرت به جنگ با ظلم و ستم برخاستهام، مانند ابرهایی که دیوها را از میان میرانند و به تاریکی پایان میدهند.
هوش مصنوعی: شنیدی که گرشاسپ چطور با سنهراس آن دیو ترسناک را کشت؟
هوش مصنوعی: من برادر پسر گرد گرشاسب هستم و نسب من به شاه شیداسب میرسد.
هوش مصنوعی: پدران من افرادی شجاع و دلاور بودهاند که از عقل و آگاهی برخوردار بودهاند.
هوش مصنوعی: امید دارم که در این میدان جنگ ببینم حال و روز سگسار شاه نابسامان است.
هوش مصنوعی: سگ بدگمان شروع به پارس کرد، و هنگامی که نام و آرزوی او را شنید، صدایش کم شد.
هوش مصنوعی: مردی که مانند ماه درخشان است، به زنی نگاه میکند که بر زمین نشسته و موهای سیاهش مانند مشک به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: نوشتهای خوشبو و زیبا بر کناره صورتش وجود دارد که به زیبایی و جذابیت چهرهاش افزوده است.
هوش مصنوعی: این فرد، جوانی از نسل پادشاهان است که به او تاج و گردنآویز و تخت سلطنت میآید.
هوش مصنوعی: با کمال میل، خداوند تقدیر و سرنوشت را به دست مردی نیکوکار قرار داده است.
هوش مصنوعی: جهان را پیروزمند و رهبری چون شیر مدیریت میکند و به سمت هدفی پیش میرود.
هوش مصنوعی: یک دیو را دید که نشسته بر تختی، بدنش مانند کوه و بازوانش به مانند شاخههای درخت است.
هوش مصنوعی: این شعر به تصوری از انسان و حیوان اشاره دارد. نوعی تضاد را نشان میدهد که نفر اول به سمت بالا که به سوی انسانیت و تعالی است، دراز کرده و نفر دوم که به شدت به سمت حیوانیت و غرایز پایین میرود، در حال جنگ با گراز است. این تصویر به کشمکش میان درون انسان و غریزههای حیوانیاش میپردازد.
هوش مصنوعی: یکی فریاد زد بر سام گرد، که رنگ از چهره چرخ گردان برد. این جمله به معنای آن است که کسی شروع به فریاد زدن کرد و این فریاد چنان رعب و وحشتی ایجاد کرد که رنگ از چهره آسمان (چرخ گردان) پرید.
هوش مصنوعی: دیو با صدای بلند فریاد زد و همه انواع ناسزا و بدگویی را پخش کرد.
هوش مصنوعی: در یک مسیر، سگهایی به سمت جنگجوها هجوم آوردند و با شجاعت به نبرد پرداختند.
هوش مصنوعی: وقتی سام این صحنه را مشاهده کرد، شمشیرش را برداشت مانند برق که ناگهان از ابرها میتابد.
هوش مصنوعی: شیر به سگان حمله کرد و سر و دست و پاهایشان را به زمین انداخت.
هوش مصنوعی: به خاطر درخشش شمشیر، آتش به سمت دشمنان شرور پرتاب شد و آنها را به عقب راند.
هوش مصنوعی: برخی از افراد مانند دهقان هستند که تلاش میکنند و زحمت میکشند تا محصول خود را برداشت کنند و آن را به دیگران تقدیم کنند.
هوش مصنوعی: زمین پر از خون سگها شده و این خون باعث ایجاد امواجی در آن شده است که به اوج میرسند.
هوش مصنوعی: از خرابی و فاجعهای که به وجود آمده، گویی سرما آغوش دریا را در آغوش گرفته، به طوری که انگار زمان به شدت به جسم و جان آسیب زده است.
هوش مصنوعی: سر و دست سگسار در خون غرق شده و همه سگان او افتادهاند و به زمین افتادهاند.
هوش مصنوعی: در دشت وسیعی، یک کشتار بزرگ سگها رخ داد و کشتیهایی که از آنجا عبور میکردند، در خون سگها پیش میرفتند.
هوش مصنوعی: آن چنان سگها بر بازو و دست حملهور شدند که حیرتزده، انگشتان خود را به دندان گزیدند.
هوش مصنوعی: ناگهان در حالی که به شدت مضطرب بود، از جایش برخاست و مانند خونی که به سرعت در حال جریان است، به سر و شکل خود پرداخت.
هوش مصنوعی: شخصی با گرزی به سراغ دیگران آمد و مانند سگی مشکوک غرش کرد.
هوش مصنوعی: او به او گفت: چرا اینطور میخواهی که سرزمین ما از خون سر بریده شده است؟
هوش مصنوعی: تو به وسیله شمشیر خود، جهانی را تحت تأثیر قرار دادی و به خاطر این کار، زمین پر از خون شد و همچون آبی بزرگ، چندین آبگیر به وجود آمد.
هوش مصنوعی: از میان مردم این جا چه هدفی داری، منظور تو چیست؟ تو باید از من بپرسی.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی میخواهی از این شخص فرهیختهای که از مردم شهر بیبهره مانده است.
هوش مصنوعی: بیا و یزدان پاک را بشناس، زیرا که از او هر چیزی که در این دنیا وجود دارد، اعم از آب و خاک، نمایان شده است.
هوش مصنوعی: آسمان و زمین، ماه و خورشید را خلق کرد و سپس در کنار این موارد، ویژگیهای سختی و نرمی و همچنین خصیصههای قدرت و خشم را نیز آفرید.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و حاکم بر جهان، موجوداتی زیبا و دلنشین را آفرید و دیو زشت و ناپسند را نیز خلق کرد.
هوش مصنوعی: به او گفت که قدرت و عظمت تنها مختص شداد و قوم عاد است و به جز او کسی را نمیشناسم که پاک و دادگر باشد.
هوش مصنوعی: سردار از آن صحبت ناراحت شد و به شدت واکنش نشان داد و شروع به بحث و جدل کرد.
هوش مصنوعی: یک قهرمان بر سر دشمن ضربتی زد که سر او را به دو نیم کرد و بدنش همچنان باقی ماند.
هوش مصنوعی: دیگران از کنارهها فرار کردند مثل برگهایی که از درخت در اثر وزش باد میافتند.
هوش مصنوعی: سپهبد به مدت سه هفته در آن مکان ماند و به دعا و نیایش مشغول شد و زمین را کشت.
هوش مصنوعی: تمام شهر از افراد بد و ناپاک پاک شد، و کسانی که بد هستند به دور از شهر در گشت و گذارند.
هوش مصنوعی: با محبت و ستایش خود، از عشق و بزرگی خداوند سرشار شد و مانند یک فرمانده در چنگال خمار و مستی قرار گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.