گنجور

 
۸۸۱

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۵۳ - گفتگوی آتبین با جوانی از ایرانیان

 

... نشان داد مردی که فرزند اوی

به دریای بی بن نهاده ست روی

نهان گشته بر تیغ کوهی بزرگ ...

... چو شاید که دارای ایران ز کوش

به دریا گریزد نه جنگ و نه جوش

چه آهو بود ار تو ای ارجمند ...

ایرانشان
 
۸۸۲

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۶۳ - خبر یافتن کوش از نشستن آتبین به دریا

 

... نه کوش آگهی داشت نه آن سپاه

که او داشتی راه دریا نگاه

چنین بود و این سال ده بر گذشت ...

... بدانست طیهور کز چین سپاه

به دریا نشسته ست و بگرفته راه

یکی زورق آراست با مرد چند

همان گه شتابان به دریا فگند

بدو گفت تا مرز دریای چین

مر آن بیکرانه سپه را ببین

اگر هم به دریا کنارند نوز

بگویید کاینک برآمد تموز ...

... گر از بهر ایرانیان است کین

ز دریا گذر کرد و رفت آتبین

فرسته به دریا برآمد چو باد

همی داشت گفتار طیهور یاد ...

... همی شاه طیهور گوید حصار

ز بهر که دارید دریا کنار

همانا شما را ز ما رنگ نیست

ز دریا گذر هست و بر سنگ نیست

گر از بهر شاه آتبین است جنگ ...

... به ما بازگشتند پیروز و شاد

ز دریا برون رفت و شد بی گزند

شما چند باشید ایدر به بند ...

... بدو گفت رو گر توانی چنین

به دریا در افتاد نالنده مرد

سوی خشکی و لشکر آهنگ کرد ...

... سوارانش گفتند کای شهریار

به دریا برآمد به دریا کنار

مرا پیش خسرو فرستید گفت ...

... ز یاران شاه آتبینم شمر

بدان کاو ز دریای بی بن گذشت

به نزدیک قاف و بر آمد به دشت ...

... که آگاهی آرم بر شهریار

ولیکن به دریا نبودم گذر

که آیم بر شاه پیروزگر ...

ایرانشان
 
۸۸۳

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۶۴ - آگاه کردن کوش، ضحاک را از رفتن آتبین به ایران

 

... فرستادگان را چو کرد او گسی

به دریا فرستاد دیگر کسی

سپه باز خواند او ز دریا کنار

همی بود تا چون بود روزگار ...

... فرستاد نامه به هر مرز و بوم

که در کوه و دریا درنگ آورید

مگر آتبین را به چنگ آورید

سپاهی به دریای الهم رسید

بدان مرز آب آتبین را بدید

ایرانشان
 
۸۸۴

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۷۰ - عاشق شدن دختر کوش و انتقام پدر از معشوق وی

 

... که از کار دختر شد آگاه شاه

چو دریا بجوشید و شد باز رام

همی خواست تا بر رسد وی تمام ...

ایرانشان
 
۸۸۵

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۷۴ - نامه ی کوش به طیهور به مکر و فریب

 

... از او باز ویران نگردد جهان

ز دریا نیاید برون از نهان

چو کرد او بسیلا و دریا یله

چرا کینه جویم چه دارم گله ...

... ولیکن تو دانی که گر آن سپاه

فرستم که دارند دریا نگاه

برنجد بسیلا چو رنجید پیش ...

... فرستم بسی ساز و کردار چین

کنم تازه دریا چو بازار چین

چنان کز همه سازما هرچه هست ...

... سخن ساز مردی و جادووشی

بدو گفت برکش به دریا تو راه

ببر نامه ی من به طیهور شاه ...

... ازآن سان که باید تو پاسخ گزار

فرستاده دریا به یک مه برید

ز دربند چون باژبانش بدید ...

... فرستاده ی شاه چینیم گفت

به دریا بیاییم با رنج جفت

سواری فرستاد سالار بار ...

... فرستاده چون اندر آمد به شهر

تنش رنج دریا بسی یافت بهر

سه روزش گرامی همی داشتند ...

ایرانشان
 
۸۸۶

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۷۵ - فریب خوردن طیهور و پیمان کردن با کوش

 

... سخن گفت از آن سان که فرمود شاه

فرستاده دریافت گفتار اوی

چنان پرسش سخت و بازار اوی ...

... به طیهور کین کرد حیران به تیز

وگر سوی دریا فرستد سپاه

که دارند طیهور و ره را نگاه ...

ایرانشان
 
۸۸۷

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۷۶ - پیمان ستدن فرستاده ی طیهور از کوش

 

ز دریا چو بر شد فرستاده مرد

همان گه ز پیش وی آهنگ کرد ...

ایرانشان
 
۸۸۸

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۷۷ - هدیه فرستادن طیهور و کوش به نزد یکدیگر

 

... که با باد خواهم که باشی تو جفت

به دریا گذر کرد رنجور مرد

برآمد به خشکی درنگی نکرد ...

... بفرمود تا کاروان برکشید

از آن پس به دریا چنان گشت راه

که نگسست از او کاروان سال و ماه ...

ایرانشان
 
۸۸۹

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۷۸ - نیرنگ کوش با طیهور

 

... مرآن همگنان را ببرید سر

که من کرده باشم به دریا گذر

یلان را چو از خاک بستر کنید ...

... پذیره شدندش همه باژبان

ز دریا به خشکی کشیدند بار

بسی خواسته دادشان بیشمار ...

ایرانشان
 
۸۹۰

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۷۹ - اندر پیروزی یافتن کوش بر جزیره ی بسیلا

 

... فروغ از سر کوه پرتاپ شد

همی روی دریا چو زر آب شد

چو کوش آتش تیز دید اندر آب

براندند چون باد اسب از شتاب

ز دریا برون رفت با آن سپاه

به سر برنهادند گردان کلاه ...

... شب تیره ماننده ی جان دیو

ز دریا برآمد ز ناگه غریو

بجستند آسیمه دربندیان ...

ایرانشان
 
۸۹۱

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۰ - لشکر آرایی طیهور و پیام او به کوش و پاسخ وی

 

... نشد کودکی زآن میانه تباه

سپاه بسیلا چو دریا به جوش

سپه را سوی زرم نگذاشت کوش ...

ایرانشان
 
۸۹۲

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۳ - محاصره کردن کوش شهر بسیلا را

 

... سر باره اش ناپسوده سحاب

یکی ژرف دریا به گردش روان

که خیره شد از دیدن وی روان ...

ایرانشان
 
۸۹۳

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۴ - آگاهی یافتن کوش از کشته شدن آتبین و دو پسرش

 

... ز سستی گروهی میان مغاک

چو برداری از آب دریا به موی

شود خشک اگر چشمه ناید بدوی ...

ایرانشان
 
۸۹۴

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۵ - آگاهی یافتن کوش از گرفتار شدن ضحّاک بر دست فریدون و گریختن کوش

 

... چو خورشید بنمود روی از نهفت

ز دریا یکی کشتی آمد برون

سه مرد دلاور به کشتی درون ...

... چو شب گشت با ویژگان برنشست

گریزان به دریای چین درنشست

بماندند رخت و سپاه و بنه ...

ایرانشان
 
۸۹۵

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۶ - در پی کوش و چینیان

 

... ز خویشان او سرکشی نامدار

که دشمن گریزان ز دریا گذشت

سپاهش پراگنده بر کوه و دشت ...

... چنان شد کز آن کشتگان جوی خون

خروشان همی شد به دریا درون

سپاهی به دریا فرستاد شاه

که دشمن به دریا نیابند راه

سپه رفت و آورد چندان اسیر ...

ایرانشان
 
۸۹۶

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۸ - در عبرت گرفتن از کارِ جهان و گریز به مدح ممدوح

 

... لب فلسفی زین پر از خنده شد

از او داد شد در چو دریای رنگ

وزاین رای زاید چو نافه ز رنگ ...

... به حکم آن بپوشد رخ آفتاب

به تیغ او برآرد ز دریا دمار

به کلک این کند قاع باغ بهار ...

ایرانشان
 
۸۹۷

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۹ - نیایش نمودن طیهور یزدان را

 

... که طیهور چون کار کشتی بساخت

ز دریا بسی بادبان برفراخت

بفرمود تا پیش او شد سپاه ...

... وز آن ساخته بخت و آن روزگار

وز این کوه و دریا چنین استوار

همه تکیه بر کوه و دربند و آب ...

... که اکنون دگرگونه شد داوری

به دریا بسازید تا بگذریم

همه کشور چینیان بنگریم ...

... به پایان سخن تا رسانید شاه

به دریا گذشتن گرفت آن سپاه

گذر کرد با صد هزاران هزار ...

ایرانشان
 
۸۹۸

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۹۰ - رفتن طیهور از جزیره ی بسیلا و گرفتن ماچین و چین

 

به دریا سوی مرز ماچین شتافت

کرا از جزیره بدان مرز یافت ...

... فرستاد چندان ز پرمایه گنج

که بود از گرانیش دریا به رنج

جزیره شد آبادتر زآن که بود ...

ایرانشان
 
۸۹۹

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۹۱ - مُردن طیهور شاه و پادشاهی کارم دادگر

 

... سپاهی دگر را ز نو ساز کرد

ز دریا برون رفت با لشکری

که چون لشکری بود از آن هر سری ...

ایرانشان
 
۹۰۰

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۹۴ - هدایای کارم به نزد فریدون و وصف اسبان آبی نژاد

 

... بریدی شبانروز فرسنگ صد

ز دریا گرفته یکی اسب نر

چو سیل روان و چو مرغ به پر ...

... به میدان دوان و به جولان دلیر

روانتر به دریا چو آبی نهنگ

دوانتر به کوه او ز کوهی پلنگ ...

ایرانشان
 
 
۱
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۳۷۳