چنین هفت سال اندر این کار شد
جهاندیده طیهور بیمار شد
سری را ز گردان نگونسارکرد
بدان لشکر گشن سالار کرد
پس از مرز ماچین چو برگشت شاه
در آن دردمندی بماند او دو ماه
چو ماه سه دیگر درآمد، بمُرد
برفت و جهان را به کارم سپرد
سرافراز کارم به گاه پدر
برآمد به سربر کلاه پدر
جهان را چنین دیدم آیین و سان
نماند چنین جایگاه کسان
براین و برآن بر سر آید همی
به جایش یکی دیگر آید همی
جهان چون همی ترک افرون بود
ندانم که فرجام او چون بود
همی تا برآید سه و چار و پنج
یکی بگذرد زین سرای سپنج
وگر هست را نیست خواهید دید
توان گر هست هست آفرید
همی تا برآری تو کاخی به پای
توان نیست کردن فراوان سرای
جهانجوی کارم چو بر شد به تخت
چنانچون پدر دادگر بود سخت
چو فرزند مانَد به فرّخ پدر
بود بی گمان مادرش دادگر
در گنجهای پدر باز کرد
سپاهی دگر را ز نو ساز کرد
ز دریا برون رفت با لشکری
که چون لشکری بود از آن هر سری
بپیوست با او سپاهی دگر
که در چین یله کرده بودش پدر
جهانجوی بر تخت ماچین نشست
به داد و دهش نیز بگشاد دست
به داد و دهش برفزود از پدر
نبشتند نامش همی دادگر
به بخشش همه کشور آباد کرد
دل زیردستان همه شاد کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به توصیف دورهای از زندگی پادشاهی میپردازد که پس از هفت سال تلاش، پادشاهی به مردی تاثیرگذار و دادگستر تبدیل میشود. او به مدت دو ماه در رنج و بیماری بود و سرانجام درگذشت. فرزند او به تخت سلطنت نشسته و عدالت و بخشش را پیشه خود کرده است. شاعر به تغییرات اجتماعی و اقتصادی ناشی از حکومت این پادشاه اشاره میکند که به شکوفایی کشور و شادی زیر دستان او میانجامد. همچنین به یادگارهای پدر و تأثیر آن بر فرزندش و ادامه راه او در اداره مملکت پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: پس از هفت سال تلاش و کار در این زمینه، فردی با تجربه و عالم به دنیا، حالش بُحران و دچار بیماری شده است.
هوش مصنوعی: سری را که به دور از مشکلات و سختیها بود، به سرنوشت حاکم گرسنهای سپرد که بر سر آن لشکر فرمانروایی میکرد.
هوش مصنوعی: پس از اینکه شاه از مرز ماچین بازگشت، در آنجا کسی که دچار درد و رنج بود، برای دو ماه باقی ماند.
هوش مصنوعی: وقتی ماه سه شب دیگر به پایان رسید، از دنیا رفت و کارهایش را به دیگران سپرد.
هوش مصنوعی: زمانی که در کنار پدرم بودم، احساس افتخار کردم و در آن لحظه، شرافت و مقام او برایم روشن شد.
هوش مصنوعی: دنیا را به این شکل دیدم که نه اصول و قواعدی مانده و نه جایی برای انسانها باقی است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از بین برود یا تغییر کند، جایگزینی برای آن میآید.
هوش مصنوعی: جهان مانند آرایشگاهی است که در آن همه چیز به سرعت تغییر میکند و نمیدانم سرنوشت آن به کجا خواهد انجامید.
هوش مصنوعی: زمانی که سه، چهار و پنج به وجود بیایند، یکی از این دنیا میگذرد و به آن پایان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال چیزی هستید که وجود ندارد، هرگز نمیتوانید آن را پیدا کنید. اما اگر به واقعیات و آنچه که وجود دارد توجه کنید، میتوانید قدرت و امکانهای واقعی را ببینید.
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو بخواهی، نمیتوانی به طور بیپایان تلاش کنی و برای ساختن کاخی تلاش کنی؛ پس باید با ظرفیت محدود خود کار کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که من به مقام و جایگاه شایستهام رسیدم، همچون پدرم که همواره انصاف و عدالت را رعایت میکرد، به شدت بر کار خود نظارت و توجه داشتم.
هوش مصنوعی: وقتی فرزند، شبیه و به خوشبختی پدر باشد، به طور حتم مادرش هم فردی عادل و دادگر است.
هوش مصنوعی: دوباره نیرویی تازه و سپاهی جدید از گنجینههای پدر به وجود آورد و سازماندهی کرد.
هوش مصنوعی: وارد خشکی شد به همراه گروهی که هر یک از آن افراد مانند سربازانی بودند.
هوش مصنوعی: یک گروه جدید از سپاهیان به او پیوستند که پدرش آنها را در چین رها کرده بود.
هوش مصنوعی: جهانگردی بر تخت ماچین نشسته است و با بخشش و کمک، دست خود را گشوده است.
هوش مصنوعی: با کارهای نیک و بخششهای خود بر ارزش و مقام خود افزود و از طرف پدرش نامش را به عنوان عدل و انصاف ثبت کردند.
هوش مصنوعی: با فداکاری و بخشندگی، همه جا را رونق بخشید و باعث شادی و خوشحالی زیر دستانش شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.