از ایشان چو بشنید طیهور گفت
که این بدگهر باد با درد جفت
مگر دشمنی زو کشیده ست کین
وز او بستده تخت ماچین و چین
وگرنه همی دام یازد به راه
مرا تا به هامون کشد با سپاه
یکی لشکر گشن هم اندر زمان
فرستاد بر پی دنان و دمان
سر راه دربند گیرید، گفت
مباشید با خواب و آرام جفت
ز یاران او هرکه یابید، زود
ز جانش برآرید یکباره دود
سپه سوی دربند بشتافتند
بکشتندشان هر کجا یافتند
به طیهوریان آمد از ره سوار
ز خویشان او سرکشی نامدار
که دشمن گریزان ز دریا گذشت
سپاهش پراگنده بر کوه و دشت
بمالید طیهور رخ را به خاک
نیایش کنان پیش یزدان پاک
همان گه سران سپه را بخواند
مگر، گفت، ضحاک جادو نماند
اگر نه کسی کشور چین گرفت
که این دیوزاده شتابان برفت
فرستاد نزدیک کارم سوار
که برکش تو شمشیر زهر آبدار
کرایابی از لشکر دیوزاد
بسوزان و خاکسترش ده بباد
که یزدان بلا پیش تو آورید
کز این مرز شد تیره شب ناپدید
بنه ماند بر جای با خواسته
سراپرده و خیمه آراسته
همان گه در شهر بگشاد شاه
برون رفت با ساز رزم و سپاه
همی تاخت تا پیش دربند تفت
ز دشمن کرا یافت کشت و گرفت
بفرمود تا در نهادند تیغ
کسی کاو نهان شد به راه گریغ
به طیهور دربندیان باز خورد
از ایشان زمانه برآورد دگر
سه پنجه هزار از دلیران چین
بکشتد وز ایشان کشیدند کین
چنان شد کز آن کشتگان جوی خون
خروشان همی شد به دریا درون
سپاهی به دریا فرستاد شاه
که دشمن به دریا نیابند راه
سپه رفت و آورد چندان اسیر
که نتوان شمردن ز برنا و پیر
همانا فزون آمد از ده هزار
سوار و پیاده همه نامدار
بفرمود تا تیغ برداشتند
یکایک به شمشیر بگذاشتند
وز آن جا به لشکر گه کوش رفت
سراسر همه خواسته برگرفت
نه چندان خورش بود یا خواسته
که در سالیانها شدی کاسته
جزیره شد آباد زآن به که بود
پر از گوهر و جامه ی ناپسود
بسیلا بینباشت از خوردنی
پوشیدنی و ز گستردنی
سپاهی و شهری از آن بهره یافت
وز آن جا به شهر بسیلا شتافت
نداند کس را یکی هفته بار
نیایش همی کرد بر کردگار
همی گفت کای پاک و برتر خدای
تو نیرودهی و تو نیکی نمای
همه خوبی و کامگاری ز توست
ستمدیده را زور و یاری ز توست
توانا تویی، ما همه ناتوان
تو کردی چنین دشمنی را نوان
تو کردن توانی از این سان سبب
که بگریخت این دیو چهره به شب
وگرنه ز من خوارتر کس نبود
برآوردی از کاخ من تیره دود
سپاس از تو دارم هزاران هزار
کز این دشمن بد برآمد دمار
به هشتم سپه را همه بار داد
به درویش و بیچاره دینار داد
چو کارم بیامد به پیش پدر
بدو گفت مگشای بند کمر
سپه ساز و کشتی فراوان بساز
یکی تا سوی مرز ماچین بتاز
ببین تا چه کرده ست گردان سپهر
کزایدر گریزان شد آن دیو چهر
کرا از جزیره به خواری ببرد
به ماچین بدان مرزداران سپرد
ببین تا فرستی بدین کوه باز
کرا ساز باید همی بخش ساز
در آن هفته کشتی همی ساختند
زمین از صنوبر بپرداختند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، طیهور از ناراحتی و نگرانی درباره دشمنی که به کشور آنها حمله کرده، صحبت میکند. او لشکری میفرستد تا دشمنان را شکست دهند و دستور میدهد که هر کس را که ببینند، بکشند. با پیروزی بر دشمنان و به اسارت گرفتن آنها، شاه به پیروزی خود افتخار کرده و از خدا تشکر میکند. او همچنین دستور میدهد که کشتیهای زیادی بسازند تا به مرزهای کشور ماچین بروند و به تعقیب دشمن ادامه دهند. در نهایت، با ساخت کشتیها و آمادگی برای نبرد، به تلاشهای خود برای دفاع از سرزمینشان ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: وقتی او از آنها شنید، طیهور گفت که این فرزند ناپسند با درد سازگار است.
هوش مصنوعی: آیا دشمنی بر ما سختی و کینهای به دل دارد که بر تخت ما نشسته و آرامش و آسایش ما را گرفته است؟
هوش مصنوعی: اگر دست از تلاش برندارم، ممکن است موانع و مشکلاتی در مسیر من قرار بگیرد که مرا به سوی سختیها و چالشها بکشد.
هوش مصنوعی: فرماندهی یک لشکر گرسنه در زمان مشخصی به سوی دام و پرندگان فرستاده شد.
هوش مصنوعی: در مسیری که به بن بست میرسد، از خواب و آرامش خود دوری کنید و همیشه مراقب باشید.
هوش مصنوعی: هر کسی که از یاران او پیدا شود، سریعاً باید به یکباره از جانش دست بردارد و از بین برود.
هوش مصنوعی: سربازان به سمت دربند هجوم آوردند و هر کجا که آنها را پیدا کردند، کشتند.
هوش مصنوعی: سوارانی از دور به سوی طیره آمدند، که از خانواده او و به خاطر سرکشی و نافرمانیاش معروف بودند.
هوش مصنوعی: دشمن از دریا فرار کرده و سپاهش به طور پراکنده بر روی کوهها و دشتها پخش شده است.
هوش مصنوعی: صورت خود را به خاک بمالید و در حال نیایش به درگاه خداوند بزرگ نماز بگذارید.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، سپهبدان و رهبران را فرا میخواند، و ضحاک دیگر جادوی خود را نداشت.
هوش مصنوعی: اگر کسی به کشور چین نرفت، این دیوانه با شتاب از آنجا رفت.
هوش مصنوعی: فرستاد تا یک سوار به نزد من بیاید و به او گفت که شمشیر زهرآلودی را از جا بردارد.
هوش مصنوعی: لشکر دیوان را بسوزان و خاکستر آن را به باد بده.
هوش مصنوعی: خداوند بلاها را به سوی تو میآورد تا از این سرزمین، شب تاریک و ناپدید شود.
هوش مصنوعی: به آرامی در جای خود بنشین و به خواستهات فکر کن، همانند سرپوش و چادر زیبایی که به دقت چیده شده است.
هوش مصنوعی: در همان لحظه که شاه در شهر را باز کرد، او با تجهیزات جنگی و نیروهایش خارج شد.
هوش مصنوعی: او به سرعت به سمت دروازهای میرفت، هر که را که از دشمن مییافت، او را میکشت و به اسارت میگرفت.
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا شمشیری در دل کسی بزنند که در مسیر فرار پنهان شده بود.
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده که زمانه کسانی را که در بند و محدودیت هستند، تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را به تغییرات جدیدی میکشاند. به عبارتی دیگر، زندگی و وقایع مختلف میتوانند بر وضعیت و سرنوشت افرادی که در سختیهای خاصی هستند، اثر بگذارند و آنها را به سمت دگرگونی و تحولی تازه سوق دهند.
هوش مصنوعی: سه هزار و پانسد نفر از دلیران چین را کشتند و از آنها کینهای به جا ماند.
هوش مصنوعی: به گونهای شد که از قربانیان، جوی خون بهقدری پرخروش و جاری بود که به دریا میریخت.
هوش مصنوعی: شاه سپاهی را به دریا فرستاد تا مانع از دسترسی دشمن به دریا شوند.
هوش مصنوعی: سپه دیگر جنگ را پایان داد و تعداد زیادی از اسیران را به همراه آورد که شمارش آنها، چه بزرگسال و چه جوان، امکانپذیر نبود.
هوش مصنوعی: بیگمان، تعداد سواران و پیادهها که نامآور هستند، از ده هزار نفر بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: فرمان داد تا تیغها را برداشتند و هر کس شمشیر خود را آماده کرد.
هوش مصنوعی: از آن جا، به سوی لشکرگاه رفت و همه خواستهها و آرزوهایش را یکجا جمع کرد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی به اندازهای که انتظار میرفت، بارز و نمایان نبود و در طول زمان، از اهمیت یا شدت آن کاسته شده است.
هوش مصنوعی: جزیره به خاطر وجود جواهرات و لباسهای نیکو رونق یافت و آباد شد.
هوش مصنوعی: بسیاری از چیزهایی که میخوریم و میپوشیم، از منابعی که در اطراف ما وجود دارد، به دست میآید.
هوش مصنوعی: نیروهای نظامی و مردم شهر از آن بهرهمند شدند و به همین دلیل به سوی شهر بسیلا شتافتند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که یک مرد، هفتهای چند بار برای پروردگارش دعا و نیایش میکند.
هوش مصنوعی: تو ای خدای پاک و برتر، همواره نیرومند هستی و همیشه نیکی میکنی.
هوش مصنوعی: تمام خوبیها و کامیابیها از جانب توست و به ستمدیده، نیز نیروی کمک و یاوری تو میرسد.
هوش مصنوعی: تو قادری و ما همه ناتوانیم، تو با قدرت خود این دشمنی را به وجود آوردی.
هوش مصنوعی: تو میتوانی آنچنان عمل کنی که این دیو زشت چهره در شب فرار کند.
هوش مصنوعی: اگر نه این بود، هیچ کس از من خوارتر نبود، تو از درگاه من پرچم تاریکی را برافراشتی.
هوش مصنوعی: از تو بینهایت سپاسگزارم که از این دشمن بد رهایی یافتیم.
هوش مصنوعی: در هشتمین ماه، سپاه را با تمام بار و وسایلشان به شخصی ساده و بیچیز دادند و در عوض آن، فقط یک دینار به او دادند.
هوش مصنوعی: وقتی کارم به حضور پدر رسید، به او گفتم که بند کمرم را نگشایید.
هوش مصنوعی: نیرو و تجهیزات زیادی فراهم کن و یک کشتی بساز تا به سمت مرز ماچین حرکت کند.
هوش مصنوعی: نگاه کن که چه کارهایی کرده است نیروی آسمان، که آن دیو زشت و شرور از کجا فرار کرده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی از جزیره به ذلت و خواری برسد، باید او را به مرزبانانی بسپارند که در آنجا هستند.
هوش مصنوعی: به دقت نگاه کن که آیا میتوانی در این کوه کسی را پیدا کنی که شایسته کمک و حمایت باشد.
هوش مصنوعی: در آن هفته، کشتیای ساخته میشد و زمین با چوب صنوبر پوشش داده میشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.