گنجور

 
۶۴۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - در مدح دولتشاه غزنوی و بهرامشاه

 

... شیر گردون کمتر از روباه باد

بی شه اسب و پیل و فرزین هیچ نیست

شاه ما را به بقای شاه باد ...

سنایی
 
۶۴۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در ستایش شعر خویش گوید

 

... ندارد طاقت مدحم ز ممدوحان عالم کس

وگر اسب کسی سگبانش نعل از زبرقان دارد

وگر کلی موجودات روحانی و جسمانی ...

سنایی
 
۶۴۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح بهرامشاه

 

... با روی تازه ساغر بر و وفا کشد

در دم سوار گشت بر اسب هوای تو

وین بار هرزه هرزه خر آسیا کشد ...

سنایی
 
۶۴۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در تغییر احوال مردم و دگرگونی روزگار

 

... خواجگان دولت از محصول مال خشک ریش

طوق اسب و حلقه معلوم استر کرده اند

بر سریر سروری از خوردن مال حرام ...

سنایی
 
۶۴۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح بهرامشاه

 

... چون بدیدید جمالش همه کوتاه کنید

نطع را اسب و پیاده رخ و پیل و فرزین

همه هیچند شما قبله رخ شاه کنید ...

... چشمتان از رخش آنگاه خورد بر که شما

سرمه از گرد سم اسب شهنشاه کنید

شاه بهرامشه آن شه که جزو هر که شهست ...

سنایی
 
۶۴۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح سرهنگ عمید محمد خطیب هروی

 

... لیک تا والی شدی در وی ز شرم لطف تو

اسب بو یحیا نیفگندست آنجا رهگذر

از عفونت در هوای او اگر دهقان چرخ ...

... آتشی کو هیزم افزاید همی این طرفه تر

با چنین اسبی و تیغی قلعه دشمن شده

همچو شارستان لوط از کوششت زیر و زبر ...

سنایی
 
۶۴۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد

 

... لنگی و رهواری اندر راه دین ناید نکو

اسب دانش باید ار نی دور شو زین رهگذار

فقر از آن خواهی که پاکی از بیان فقه و شرع ...

... صد هزاران چرخ بینی زین سپس برطرف کون

از تبرک نعل اسبت کرده چون مه گوشوار

عاقلان بینی به شادی بهر آن در هر مکان ...

سنایی
 
۶۴۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲ - در نکوهش دنیاداران

 

... ز امتحان نفس حسی چند باشی در وبال

چند در میدان قدس از خیره تازی اسب لاف

چون نداری داغ عشق از حضرت قدس جلال ...

... روح را در عالم روحانیان کن آبخور

نفس را در سم اسب روح کن قطع المنال

جلوه ده طاووس سفلی را ز حکمت تا مگر ...

سنایی
 
۶۴۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در موعظه و نصیحت ابنای زمان

 

... چرا غرور دهی تنت را به مال و به ملک

چرا فروشی دین را به ساز و اسب و درم

تمام شد که ترا خواجگی لقب دادند ...

... به ذات ایزد اگر دست گیردت فردا

غلام و اسب و سلاح و سوار و خیل و حشم

چو بر زنند بر آن طبل عزل خواجه دوال ...

سنایی
 
۶۵۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۳ - در احوال خود گوید

 

... که ایشان چو شیرند و من همچو گورم

چگونه کنم با سران اسب تازی

چو دانم که از چوب بودست بورم ...

سنایی
 
۶۵۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح خواجه معین الدین ابونصر احمدبن فضل غزنوی

 

... مهر جوزا را همی سازد از آن معراج خویش

تا شود فرقش مگر با نعل اسب مقترن

مرده بدخواه اگر بیند گشاده طبع تو ...

سنایی
 
۶۵۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - در نکوهش حرص و هوی و هوس

 

... در نمایش و آزمایش چون نکوتر بنگری

اندر آن شیر عرینی و درین اسب عرن

قوت معنی نداری حلقه دعوی مگیر ...

سنایی
 
۶۵۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴

 

... گر همی صحرات باید چنگ در زن در رسن

گرد سم اسب سلطان شریعت سرمه کن

تا شود نور الاهی با دو چشمت مقترن ...

سنایی
 
۶۵۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح خواجه علاء الدین ابویعقوب یوسف بن احمد حدادی شالنکی غزنوی و ابوالمعالی احمدبن یوسف

 

... دولتی دارد که هر لشکر که باوی شد به حرب

مرد را جوشن نباید اسب را بر گستوان

رایت بدعت چو قارون شد نهان اندر زمین ...

... لاجرم گشت آنچنان اکنون که هست از روی فخر

خاک نعل اسب او را چشم حوران سرمه دان

دان که وقتی قحط نان بود اندران اول قرون ...

... آنکه آن ساعت حسودش را علم گردد نگون

گر ندارد دیده زیر نعل اسب اوستان

از برای کرد او را آید اندر چشم نور ...

... زان که ایشان شمسه دینند اندر عین شب

دزد متواری شود چون شمس باشد پاسبان

من غلام آستانی ام که بویی خاک او ...

سنایی
 
۶۵۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - معروفی بود زن سلیطه‌ای داشت او را به قاضی برده بود و رنج می‌نمود در حق وی گوید

 

... چون نه ای خیره سر و در نسب خیره سران

مردمی را چو نگیرد همی این تازی اسب

یارب ای بار خداییت جهانی ز خران ...

... ترس و لاباس بسازی چو همه بی فکران

اسب شادی و طرب در صف ایام در آر

مگر از زحمت اسبت برمند این گذران

مرکب امر خدایست چو ترکیب تنت ...

سنایی
 
۶۵۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۲

 

... خود ندانی گر نبودی جان نبودی تن نکو

بی سواری خود چه باید اسب و افسر داشتن

گر نتابد سوی کان خورشید تابان بر فلک ...

سنایی
 
۶۵۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴

 

... قابل تکلیف شرعی تا خرد با تست از آنک

چاره نبود اسب کودن را ز پالان داشتن

کو کمال حیرتی تا مر ترا رخصت بود ...

سنایی
 
۶۵۸

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند موشح در مدح خواجه امام محمد بن محمد

 

... آتش می درزد اندر عالم زهد و صلاح

لشکرش را غارتی بر ساخت ز اسب و زین ما

مجلسی برخاست زینسان پس به پیش ننگ و نام ...

... ابر طوفان را ز بذل وافرت کم گشت نام

دوستان خاص ما را از تو هست اسباب قوت

عامیان شهر ما را از تو هست انعام عام ...

... گفتهای قایلان سستست بی تو گاه قیل

رخ که گرد سم اسبت یافت گردد مقتدا

لب که بوی مدح خلقت یافت گردد سلسبیل ...

سنایی
 
۶۵۹

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱

 

این اسب قلندری نه هر کس تازد

وین مهره نیستی نه هر کس بازد ...

سنایی
 
۶۶۰

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۳

 

... آن قوت ملک آمد و این قوت دین

هر روز کند اسب سعادت را زین

بهرام فلک ز بهر بهرام زمین

سنایی
 
 
۱
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۱۱۷