صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۹
... در آن محیط کرم دور باش منعی نیست
کف از سبکسری خود به ساحل افتاده است
همان که در طلبش رفته ای ز خود بیرون ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۰
... هزار پیرهن صبح را قبا کرده است
رسیده است به ساحل سبکروی صایب
که همچو موج عنان را ز کف رها کرده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۸
... شرر ز آتش یاقوت برنیامده است
عبث حباب به ساحل دو چشم دوخته است
ازین محیط کسی زنده برنیامده است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۱
... دل تو لنگر تسلیم را ز کف داده است
وگرنه موج خطر هیچ کم ز ساحل نیست
نکرد گریه ما در دل فلک تأثیر ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۲
... به زیر تیغ تو هر کس به اختیار نرفت
فریب جلوه ساحل مخور چه نوسفران
که هیچ کشتی ازین بحر بر کنار نرفت ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۲
... چون آسیا همیشه پر از گرد کلفت است
یک کشتی درست به ساحل نمی رسد
زین شورشی که در سر دریای وحدت است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۸
دیوانه خموش به عاقل برابرست
دریای آرمیده به ساحل برابرست
گردی که خیزد از قدم رهروان عشق ...
... دارد به چهره گوهر ما در محیط عشق
گرد یتیمیی که به ساحل برابرست
در وصل و هجر سوختگان گریه می کنند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۱
... بحر تو بی کنار ز تن پروری شده است
از جان بشوی دست که هر موج ساحل است
ای رهروی که خیر به مردم رسانده ای ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۰
... دریا چه می کند به خس و خار خشک من
بر هر کفی که دست زنم ساحل من است
آسودگی به راه ندانسته ام که چیست ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۸
... چون گوهر از غبار یتیمی متاب روی
گر ساحل مراد ز عمانت آرزوست
مجنون صفت ز مشق جنون برمدار دست ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۴
... صیاد پیشه ای که دل از ما گرفته است
دامن گره به دامن ساحل نمی زند
موجی که خو به شورش دریا گرفته است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۸
... چون قحط دیده ای که به نعمت رسیده است
کشتی ز چار موجه به ساحل رسانده است
صایب ز صحبت آن که به خلوت رسیده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۹
... با جذبه محیط همان در کشاکش است
هر چند موج بر لب ساحل رسیده است
ما را به عیب لاغری از صیدگه مران ...
... تا گوهر وجود ترا نقش بسته است
جان محیط بر لب ساحل رسیده است
صد پیرهن عرق گل خورشید کرده است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۳
... شد توتیا اگر چه مرا زیربار دست
بی بادبان سفینه به ساحل نمی رسد
صایب ز طرف دامن دل بر مدار دست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۹
... بالین ز دست خویش مرا زیر سر گذاشت
از ساحل نجات به بحر خطر فتاد
از حد خود کسی که قدم پیشتر گذاشت ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۷
... این طایر وحشی ز گلستان که جسته است
در دامن ساحل نزد چنگ اقامت
این مشت خس از سیلی طوفان که جسته است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶۳
... کز خجلت طرف نشود شرمسار بحث
بر ساحل افکند خس و خاشاک را محیط
از مجلس حضور بود بر کنار بحث ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۶
... بیخودی آسوده کرد از بازگشت تن مرا
در محیط بیکران نتوان به ساحل راه برد
نیستم نومید با غفلت زحسن عاقبت ...
... در جهان آب و گل هر کس به دل برد التجا
در محیط پر خطر صایب به ساحل راه برد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۹
... می شود لطف خدا افتادگان را دستگیر
خار و خس را موجه دریا به ساحل می برد
وای بر آن کس که چون قمری درین بستانسرا ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۰
عشق اول ناتوانان را به منزل می برد
خار و خس را زودتر دریا به ساحل می برد
نیست سامان تماشا صفحه ننوشته را ...