از خون چو داغ لاله حصار دل من است
هر که بوی خون شنوی منزل من است
تخم محبتی که سویدای عالم است
امروز در زمین دل قابل من است
طوفان نوح را به نظر درنیاورد
شور محبتی که در آب و گل من است
با کاینات یکدل و یکروی گشته ام
هر جا که یار جلوه کند در دل من است
دریا چه می کند به خس و خار خشک من؟
بر هر کفی که دست زنم ساحل من است
آسودگی به راه ندانسته ام که چیست
چون برق، منتهای نفس منزل من است
تمکین طور را به فلاخن گذاشته است
این راز سر به مهر که اندر دل من است
دارد ز خون صید حرم دست در نگار
سنگین دلی که درصدد بسمل من است
گر بر فلک برآمده است ابر نوبهار
صائب گدای دیده دریا دل من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خون چو داغ لاله حصار دل من است
هر جا که بوی خون شنوی منزل من است
پیوسته ذوق باده چو خون در دل من است
گویی ز صاف و درد می آب و گل من است
از تخم عشق یار که در سینه کاشتم
برداشتن دل از دو جهان حاصل من است
افتادگی است مقصد صحرا نورد عشق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.