گنجور

 
۵۳۶۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۱

 

... غنچه سان صد پیرهن چاک گریبان داده اند

تا ترا چون لاله و گل روی خندان داده اند

بیدلانت را چو شبنم چشم گریان داده اند ...

جویای تبریزی
 
۵۳۶۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳

 

چه کارم بی گل روی تو گلزار جهان آید

که بوی خونم از هر لاله این بوستان آید

فشار غم خورم شبها ز بس در انتظار او ...

جویای تبریزی
 
۵۳۶۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۵

 

... نگاهم بوی رخسار تو باشد

چو داغ لاله خال عنبرینت

گل خودروی رخسار تو باشد ...

جویای تبریزی
 
۵۳۶۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۷

 

... از خدنگ آن کمان ابرو سراپای مرا

لاله پیکانی زخمم گلستان می کند

تا توانی بر حصیر کهنه ای آرام گیر ...

جویای تبریزی
 
۵۳۶۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۷

 

... هیچ کس غنچه ای از باغ وصال تو نچید

همه چون لاله گل داغ به دامان کردند

جویای تبریزی
 
۵۳۶۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۹

 

... بشکن قفس سینه و بر باد ده ای آه

از لخت جگر لاله صفت بال و پری چند

از فطرت عالی بدافلاک نگویم ...

جویای تبریزی
 
۵۳۶۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

... هرگز نشد شکفته دل داغدار ما

این لاله غنچه در چمن روزگار ماند

جویا شباب رفت و به دل حسرتم گذشت ...

جویای تبریزی
 
۵۳۶۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۴

 

بی تو اخگر در درونم از جگر پرکاله بود

دل مرا در تشت آتش همچو داغ لاله بود

دوش بر دوش اثر تا خلوت دلها شدم ...

جویای تبریزی
 
۵۳۶۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۶

 

... در ساغر از گداز تن خود نبید کرد

در خون اشک بسکه تپد لاله دشت را

هر جلوه تو محشر چندین شهید کرد ...

جویای تبریزی
 
۵۳۷۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹

 

... جز دلم را از گل داغ جگرسوز غمت

چاک پیراهن به رنگ لاله تا دامان مباد

استخوان تن چو شیرم از بن هر مو چکید ...

جویای تبریزی
 
۵۳۷۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸

 

گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود

نافه آهو چو داغ لاله غرق خون شود

هر که مجنون می تواند بود در فصل بهار ...

جویای تبریزی
 
۵۳۷۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۹

 

... از شراب جلوه ات یابد چمن گر خرمی

جام لاله داغ را چون درد می دور افکند

تا کی از بیداد مژگان تو هر شب تا سحر ...

جویای تبریزی
 
۵۳۷۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۶

 

... سرشکم آب و رنگ خون حسرت گشت بی رویت

به خون غلتید آهم بی تو داغ لاله پیدا شد

تب عشقش ز بس بی تاب دارد خاطر جویا ...

جویای تبریزی
 
۵۳۷۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۷

 

... زهجرت اشک خونین ریخت دردآلود از چشمم

به رنگ لاله ای کز تربت فرهاد برخیزد

عروج رتبه در پستی نماید خویش را جویا ...

جویای تبریزی
 
۵۳۷۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۰

 

لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام شد

از حلاوت پای تا سر یک دهن چون جام شد ...

جویای تبریزی
 
۵۳۷۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵

 

سرخی از لعل تو زایل به مکیدن نشود

هیچ کم لاله ازین باغ به چیدن نشود

پی به مقصد نبری تا نگریزی از خویش ...

جویای تبریزی
 
۵۳۷۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۸

 

غنچه تا بگشود لب خونین دلم آمد به یاد

لاله را دیدم چراغ محفلم آمد به یاد

در فضای باغ دیدم داغ های لاله را

چشم در خون خفته داغ دلم آمد به یاد ...

جویای تبریزی
 
۵۳۷۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۹

 

... که دارد عالمی با غیر و با ما عالمی دارد

گل سودای داغ لاله بر سر می زنم جویا

گریبان چاکی و دامان صحرا عالمی دارد

جویای تبریزی
 
۵۳۷۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱

 

... گرد ظلمت ز بس از صرصر آهم پاشید

لاله را داغ چراغ ته دامن باشد

چرب نرمی مبر از حد دل افروخته ام ...

جویای تبریزی
 
۵۳۸۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۶

 

... راز در پرده اسرار نهان می دارند

غنچه لاله صفت چون جگر آشامان

داغ را در دل افگار نهان می دارند ...

جویای تبریزی
 
 
۱
۲۶۷
۲۶۸
۲۶۹
۲۷۰
۲۷۱
۳۶۲