گنجور

 
۵۰۸۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴۷

 

... مکتوب خشک سلسله پای قاصدست

موج سراب را سوی دریا که می برد

راه نسیم نیست در آن زلف تابدار ...

صائب تبریزی
 
۵۰۸۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۹

 

... زیر وزبر به نیم نگاهش ایاز کرد

دریا نشست گرد خجالت ز چهره اش

سیلی که بر خرابه ما ترکتاز کرد ...

صائب تبریزی
 
۵۰۸۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶۴

 

خوش وقت قطره ای که زدریا سفر نکرد

آواره خویش را به هوای گهر نکرد ...

... آن شمع آستین خود از گریه ترنکرد

دریا ز لطف پرده چشم حباب شد

آن سنگدل نگاه به آهل نظر نکرد ...

صائب تبریزی
 
۵۰۸۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷۴

 

... جویای گوهر از خطر اندیشه چون کند

از بهر قطره سینه به دریا سحاب زد

گردید شیرمست در اینجا ز جوی شیر ...

صائب تبریزی
 
۵۰۸۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷۶

 

عاقل ز فکر چون به در کبریا رسد

از موج آب مرده به دریا کجا رسد

در وادیی که خضر در او موج می زند ...

صائب تبریزی
 
۵۰۸۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰۷

 

... در خاک سرمه خیز کسی چون نفس کشد

دریا کند چگونه نفس راست در حباب

صایب به زیر سقف فلک چون نفس کشد

صائب تبریزی
 
۵۰۸۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳۴

 

... این بیقراریی که به سیماب داده اند

تا داده اندراه به دریا مرا چو سیل

بسیار گوشمال زسیلاب داده اند ...

صائب تبریزی
 
۵۰۸۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳۸

 

... شوخی ز حد مبر که ترا سر نداده اند

رخساره اش ز سیلی دریا سیه شده است

این اعتبار مفت به عنبر نداده اند ...

صائب تبریزی
 
۵۰۸۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴۱

 

... هر تنگ ظرف قابل اسرار عشق نیست

راز گهر به سینه دریا سپرده اند

این لقمه بزرگ نگنجد به هر دهان ...

صائب تبریزی
 
۵۰۹۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴۸

 

مردم ز فیض عالم بالا چه دیده اند

غیر از حباب وموج ز دریا چه دیده اند

ما پیش پای خویش ندیدیم همچو شمع ...

صائب تبریزی
 
۵۰۹۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴۹

 

... نخلی که از برای ثمر آفریده اند

صایب بود ز کیسه دریا سخای ابر

دل را برای دیده ترآفریده اند

صائب تبریزی
 
۵۰۹۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶۰

 

... بردار می تپد سر منصور و تن به خاک

دریا کجا سفینه کجا موج می زند

چشم هوس چه نقش تواند بر آب زد ...

صائب تبریزی
 
۵۰۹۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰۵

 

... رطل گران نکرد دوا رعشه مرا

لنگر علاج شورش دریا نمی کند

گرد سبک عنان چه گرانی برد ز کوه ...

صائب تبریزی
 
۵۰۹۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰۶

 

زاهد هوای عالم بالا نمی کند

این رود خشک روی به دریا نمی کند

آسوده است زاهد خشک از فشار عشق ...

... بیهوده دست بر دل ما می نهد طبیب

لنگر علاج شورش دریا نمی کند

درد سخن همان به سخن می شود علاج ...

صائب تبریزی
 
۵۰۹۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۱

 

... کآنها که یافتند ترا جستجو کنند

نور گهر محیط به دریا نمی شود

چون با چراغ عقل ترا جستجو کنند ...

صائب تبریزی
 
۵۰۹۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۸

 

... آن ها که کرده اند چو کف بار خود سبک

اندیشه از تلاطم دریا نمی کنند

در راه چون پیاده حج خرج می شوند ...

صائب تبریزی
 
۵۰۹۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۵

 

... کز شکوه تو تیغ حوادث دو دم شود

دریا به سوز سینه عاشق چه می کند

از شبنمی چه آتش خورشید کم شود ...

صائب تبریزی
 
۵۰۹۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۶

 

... بار گران به کشتی من بادبان شود

دریا شود ز گریه رحمت کنار من

از چشم هر که قطره اشکی روان شود ...

صائب تبریزی
 
۵۰۹۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۹

 

... این شیشه خانه چیست که زنگار من شود

دریا کف نیاز گشوده است از صدف

تا خوشه چین کلک گهربار من شود ...

صائب تبریزی
 
۵۱۰۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷۰

 

جوش درون کم از دو سه تبخال چون شود

دریا تهی به چشمه غربال چون شود

پیچد به دست وپای مگس دام عنکبوت ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۵۳
۲۵۴
۲۵۵
۲۵۶
۲۵۷
۳۷۳