خوش وقت قطره ای که زدریا سفر نکرد
آواره خویش را به هوای گهر نکرد
موجی ازین محیط سیه کاسه برنخاست
کز جلوه فریب مرا تشنه ترنکرد
مانند نخل موم نهال امید ما
در مغز خاک ریشه به ذوق ثمر نکرد
شد همچو تخم سوخته در خاک ناپدید
دلمرده ای که تربیت بال وپر نکرد
بر آب تلخ بحر کجا سایه افکند
ابری که التفات به آب گهر نکرد
دلها ز داغ ماتم پروانه آب شد
آن شمع آستین خود از گریه ترنکرد
دریا ز لطف پرده چشم حباب شد
آن سنگدل نگاه به آهل نظر نکرد
با آن که نونیاز ستم بود خط او
ملک دلی نماند که زیر وزبر نکرد
صائب بساز از رخ او بانگاه دور
با آفتاب دست کسی در کمر نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس نارضایتی و ناامیدی از زندگی و جامعه میپردازد. او به دریای زندگی اشاره میکند که کسی به آن سفر نکرده و دلزدگی و بیثمری را در آن میبیند. شاعر به بیتوجهی به امید و شادی اشاره میکند و تصاویری از دلمردگی و غم را ترسیم میکند. او به روابط سرد و بیاعتنایی در انسانها و عدم ارتباط عاطفی اشاره دارد و در نهایت به این نکته میرسد که در این فضا، چیزی از زیباییها و محبت باقی نمانده است. شعر به طور کلی دردی عمیق از عدم تحقق آرزوها و فرآپهای انسانی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: قطره ای که از دریا جدا نشد و به سفر نرفت، خوش شانسه؛ چرا که او هرگز دوری از منزلش و جستجوی الماس را تجربه نکرد.
هوش مصنوعی: از این فضای تاریک هیچ موجی برخاست که مرا از زیباییاش تشنهتر کند.
هوش مصنوعی: امید ما به مانند درخت نخل است، که در دل زمین ریشه دوانده و با شوق انتظار میکشد تا میوه دهد.
هوش مصنوعی: دل من همچون تخم سوختهای شد که در خاک ناپدید شده و دیگر امیدی به پرورش و شکوفایی ندارد.
هوش مصنوعی: در جایی که آب دریا تلخ است، ابری سایه نمیافکند که به آب گوهری توجه کند.
هوش مصنوعی: دلها به خاطر غم و اندوهی که از فقدان پروانه دارند، مثل آب ذوب میشوند. آن شمعی که در آستین خود دارد، به خاطر گریه و اشک نمیتواند روشن بماند.
هوش مصنوعی: دریا به واسطه مهربانی و زیبایی چشمان حبابی، دچار تغییر و زیبایی شد، اما آن دل سنگی حتی به افرادی که در اطراف بودند توجهی نکرد.
هوش مصنوعی: با اینکه نیاز به نان، باعث ستم و فشار میشود، اما نوشته او به قدری زیباست که هیچ دلی نمیتواند از تأثیر آن در امان بماند.
هوش مصنوعی: به منظور یاری به شما، میتوان گفت که در این بیت، شاعر به زیبایی و درخشش چهره محبوبش اشاره میکند و به نوعی از دوری او احساس حسرت میکند. او از تأثیر نور خورشید بر آن چهره میگوید و نشان میدهد که آن درخشش به قدری دلانگیز است که هیچکس نمیتواند به راحتی از آن دل بردارد یا بخواهد به او نزدیک شود. این تصویر نشاندهنده آغوش باز طبیعت و زیباییهای زندگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد
سر در میان مجلس عشّاق بر نکرد
بر خط عشق ماه رخان چو قلم کسی
ننهاد سر که همچو قلم ترک سر نکرد
آنکس شکست قلب که بیمش ز جان نبود
[...]
دلبر برفت و بر دل تنگم نظر نکرد
وز آه سوزناک جهانی حذر نکرد
بگرفت اشک ما دو جهان سر به سر ولی
آن بی وفا ز لطف سوی ما گذر نکرد
آهم گذشت و بر فلک هفتمین رسید
[...]
رو بر رَهَش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
سیلِ سرشک ما ز دلش کین به در نَبُرد
در سنگِ خاره قطرهٔ باران اثر نکرد
یا رب تو آن جوانِ دلاور نگاهدار
[...]
بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد
کردیم ناله در دل سختش اثر نکرد
خاک رهش شدیم که بوسیم پای او
از سرکشی و ناز بر آنجا گذر نکرد
ما را چه سود اشک چو سیم و رخ چو زر
[...]
سوز حدیث شمع زبان را خبر نکرد
حرف سر زبان بدل کی اثر نکرد
غوغای رستخیز برآید ز عاشقان
آن مست نازنین چه سر از خواب بر نکرد
طوبی که سرفرازی باغ بهشت یافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.