عاقل ز فکر چون به در کبریا رسد
از موج آب مرده به دریا کجا رسد
در وادیی که خضر در او موج می زند
ما ایستاده ایم که بانگ درا رسد
در زاهدان سماع سرایت نمی کند
شاخ بریده را چه مدد از صبا رسد
در ترک خواهش است اگر هست دولتی
نعمت فزون به مردم بی اشتها رسد
پیچد به دست وپای مگس دام عنکبوت
زور فلک به مردم بی دست وپارسد
در پیری از سعادت دنیا چه فایده
آخر به استخوان چه ز بال هما رسد
چشم صفا ندارم ازین تیره خاکدان
یعقوب را چه روشنی از توتیا رسد
صائب ز چشم او طمع مردمی خطاست
بیمار چون به درد دل خلق وا رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکست محبت تو و خلقیست منتظر
این کاردولتست کنون تا کرا رسد
من خود کیم که صافی وصلش طمع کنم
اینم نه بس که دردی دردت بمارسد
جانا حدیث عشق چه گویی کجا رسد
آیا بود که نوبت وصلت به ما رسد؟
تا من کیم که صافی وصلت کنم طمع
اینم نه بس که دُردیِ دَردت به ما رسد؟
خاک درت به دیده رسد بی گزاف نیست
[...]
ملکست وصل تو بچو من کس کجا رسد
واین مملکت کجا بمن بینوا رسد
وصل ترا توانگر و درویش طالبند
وین کار دولتست کنون تا کرا رسد
در موکب سکندر بودند خلق واو
[...]
هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد
آری، بدور حسن تو اینها مرا رسد
جانم بلب رسید در این محنت و هنوز
تا کار دل ز دیدن رویت کجا رسد
انعام عام تو همه را میرسد، چه شد
[...]
هر لحظه بر دلم ز تو گر صد بلا رسد
از هر بلا به درد دلم صد دوا رسد
هر صبح مژده میرسدم با صبا ز یار
خوش وقت آن سحر که خودش با صبا رسد
لرزد همیشه بر تن او پیرهن ز باد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.