گنجور

 
۴۶۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲۰

 

... سروها را ریشه کن می سازد از بستان سماع

کوچه ها پیداشود درآسمان چون رود نیل

چون شود از مستی سرشار دست افشان سماع ...

صائب تبریزی
 
۴۶۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳۰

 

... به دست نای بود روح و جد و جان سماع

چو رود نیل دهد کوچه چرخ مینایی

کند چو دست بلند آستین فشان سماع ...

صائب تبریزی
 
۴۶۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳۱

 

... تمام شب ز برای ذخیره فردا

کنم ز کوچه وبازار سنگ طفلان جمع

چو گل شکفت محال است غنچه گردد باز ...

صائب تبریزی
 
۴۶۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷۲

 

... سینه کبک است پیش چنگل شهباز عشق

کوچه باغ زلف سازد کوچه زنجیر را

هرکه را دربار باشد نافه غماز عشق ...

صائب تبریزی
 
۴۶۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲۰

 

... برگرد تو گرداند و آزاد کند مشک

بیرون نتواند شدن از کوچه آن زلف

صد سال اگر همرهی باد کند مشک ...

صائب تبریزی
 
۴۶۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲۴

 

... عاقلان ز اندیشه روزی دل خود می خورند

برگ عیش کوچه گردان می شود حاصل ز سنگ

زاهد افسرده را رطل گران آدم نکرد ...

صائب تبریزی
 
۴۶۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹۳

 

... هدهد خوش مژده ام دور از سلیمان مانده ام

هر نفس در کوچه ای جولان حیرت می زند

در سرانجام غبار خویش حیران مانده ام ...

صائب تبریزی
 
۴۶۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰۹

 

... تا چه گل ها سایه ام در دامن گردون کند

کوچه باغ خلد شد مغز زمین از ریشه ام

شوربختی بین که باصد شکرستان حسن او ...

صائب تبریزی
 
۴۶۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۴

 

... از لباس شرم چون آیینه عریان نیستم

هر زمان در کوچه ای جولان وحشت می زنم

همچو مجنون بار دوش یک بیابان نیستم ...

صائب تبریزی
 
۴۷۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۷۰

 

... روزی دیوانه می آید برون صایب زسنگ

هست تا در کوچه ها هنگامه طفلانه گرم

صائب تبریزی
 
۴۷۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۸۸

 

... منقطع گردید آب خوشدلی از جویبار

هرکجا دیوانه شد در کوچه و بازار کم

عالم روشن به چشم من سیاه از توبه شد ...

صائب تبریزی
 
۴۷۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹۰

 

... قصه سودای من دور و دراز افتاده است

کوچه راهی همچو زلف یار می خواهد دلم

نیستم چون بلبلان قانع به گفت وگوی گل ...

صائب تبریزی
 
۴۷۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹۵

 

... من ز سودای سر زلفی که سر وا می زنم

عمرها صایب به شهر عقل بودم کوچه بند

مدتی هم با غزالان سر به صحرا می زنم

صائب تبریزی
 
۴۷۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱۵

 

در سماع بی خودی چون دست بالا می کنم

کوچه ها در رود نیل چرخ پیدا می کنم

با سویدای دل از سیر فلک ها فارغم ...

صائب تبریزی
 
۴۷۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴۲

 

... چون خم می در دل میخانه پا افشرده ایم

کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم

همچو مژگان بر در یک خانه پا افشرده ایم ...

صائب تبریزی
 
۴۷۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶۰

 

ما به چشم کوته اندیشان چنین آسوده ایم

ورنه در هر کوچه ای پای طلب فرسوده ایم

در ضمیر روشن ما چهره نگشوده نیست ...

صائب تبریزی
 
۴۷۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹۲

 

... عنانداری نمی آمد ز من سیل بهاران را

دل دیوانه را در کوچه و بازار سر دادم

به خون چون تیشه شیرین کردن چرخ آخر دهانم را ...

صائب تبریزی
 
۴۷۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲۳

 

... نیم زنبور تا از نیش پاس نوش خود دارم

کند دل هر نفس در کوچه ای جولان ز خود کامی

چه خونها در جگر زین طفل بازیگوش خود دارم ...

صائب تبریزی
 
۴۷۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸۹

 

... به قدر سنگ گلبانگ نشاط از شیشه می خیزد

دل دیوانه را در کوچه و بازار می خواهم

ز چشم بد به عریانی دلم چون بید می لرزد ...

صائب تبریزی
 
۴۸۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲۶

 

... نیست از سیل گرانسنگ حوادث خطرم

خانه در کوچه گمنامی عنقا دارم

همچو شبنم چه به مجموعه گل دل بندم ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۴۹