عافیت زان غمزه خونخوار میخواهد دلم
آب رحم از تیغ بیزنهار میخواهد دلم
راه حرفی پیش لعل یار میخواهد دلم
خلوتی در پرده اسرار میخواهد دلم
قصه سودای من دور و دراز افتاده است
کوچه راهی همچو زلف یار میخواهد دلم
نیستم چون بلبلان قانع به گفتوگوی گل
باغ را در غنچه منقار میخواهد دلم
تا نگردیده است از خط تنگ وقت آن دهان
بوسهای زان لعل شکربار میخواهد دلم
مست و خوابآلود اگر گردد دچار من شبی
خون خود زان لعل گوهربار میخواهد دلم
روی حرفم چون قلم با لوحهای ساده است
صحبت دیوانگان بسیار میخواهد دلم
پیش همت از ادب دور است تکرار سؤال
هردو عالم را از او یک بار میخواهد دلم
مرهم راحت مرا در خواب بیدردی فکند
کاو کاو نشتر آزار میخواهد دلم
سادهلوحی بین که با چندین نسیم پردهدر
غنچه مستور ازین گلزار میخواهد دلم
وادی سر گشتگی دارد سراپا گشتنی
پایی از فولاد چون پرگار میخواهد دلم
دیده بیدار نتوان یافت در روی زمین
زین گرانخوابان دل بیدار میخواهد دلم
میکند تنگی قفس بر خنده سرشار من
کبک مستم، دامن کهسار میخواهد دلم
اختلاف کفر و دین از وحدتم بیگانه ساخت
رشته تسبیح از زنار میخواهد دلم
هیچ کس خون کباب از آتش سوزان نخواست
خونبهای دل از آن رخسار میخواهد دلم
نیست تاب چشم زخم آیینههای صاف را
چند روزی مرهم زنگار میخواهد دلم
سیل هیهات است تا دریا کند جایی مقام
لنگر از عمر سبکرفتار میخواهد دلم
توبه مستی و مخموری ندارد اعتبار
فرصتی از بهر استغنار میخواهد دلم
در رهی کز خار مجروح است پای آفتاب
سوزن عیسی برای خار میخواهد دلم
در علاج درد من صائب مسیحا عاجز است
چاره درد خود از عطار میخواهد دلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به دلتنگی و عاشقانههای خود اشاره میکند و از آرزوهایش برای رسیدن به معشوق میگوید. او از درد و غم علاقهاش سخن میگوید و نیاز به عشق و وصال را بیان میکند. دلش برای صحبت با معشوق و خلوتی در کنار او تنگ است و به دنبال راهی برای ابراز عشقش میگردد. شاعر همچنین به تنگناها و رنجهای روحیاش اشاره میکند و از سختیهای عشق و نیاز به آرامش سخن میگوید. او احساس میکند که برای التیام دردهایش و رسیدن به آرامش، به محبت و نزدیکشدن به معشوق نیاز دارد. این اشعار پر از حسرت و شوق و انعکاس آرزوهای عاشقانه است.
هوش مصنوعی: دل من از نگاه های بیرحم آن معشوقه آرامش میخواهد و از درد و رنجی که متوجهام ساخته است، خواهان رحمی است که مانند آب از تیغ برنده بگذرد.
هوش مصنوعی: برای بیان احساساتم به عشق محبوب نیاز به فضایی خصوصی دارم؛ دلم میخواهد در خلوت و دور از نگاهها، رازی را با او در میان بگذارم.
هوش مصنوعی: داستان آرزوهای من بسیار طولانی و پیچیده است، و دل من راهی میخواهد که مانند زلفهای یار پیچیده و دلنشین باشد.
هوش مصنوعی: من مانند بلبلان نیستم که تنها به گفتوگو با گلها بسنده کنند؛ دل من آرزوی چیزی فراتر دارد و میخواهد زیبایی باغ را در درون غنچهها ببیند.
هوش مصنوعی: دلم میخواهد که قبل از این که زمان تنگ و محدود شود، بوسهای از آن لبهای شیرین و زیبا بزنم.
هوش مصنوعی: اگر در شبی مست و خوابآلود شوم و دل در گرو عشق تو بگذارم، دلم از تو میخواهد که فقط خون خود را به خاطر آن لعل باارزش بدهی.
هوش مصنوعی: من روی حرفم مثل قلمی هستم که بر روی لوحهای ساده مینگارد؛ برای بیان احساساتم نیاز به گفتوگوی بسیار دارم، حتی اگر با دیوانگان باشد.
هوش مصنوعی: در برابر اراده و تلاش، تکرار سؤال مناسب نیست. من یک بار از هر دو عالم (دنیا و آخرت) درخواست دارم که آنچه را میخواهم، به من بدهند.
هوش مصنوعی: دوست دارم که در خواب آرامش داشته باشم و دردی احساس نکنم، اما در دل من ندا و آرزویی وجود دارد که میگوید باید رنج بکشم و آزاری را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: سادهلوحی را تصور کن که با وجود چندین نسیم، پردهای که غنچه را از باغ گلها پنهان کرده، میخواهد دلش را به آن گلزار نزدیک کند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از طریق تصویرسازی بیان میکند که در دنیای پر پیچ و خم و سردرگم، او احساس نیاز به حرکت و گشت و گذار دارد. دل او مانند چیزی است که میخواهد به سوی هدفی برود و در عین حال، ثبات و استحکام پاهایش را توصیف میکند که به او کمک میکند تا راهش را پیدا کند، همانند پرگاری که با دقت و استقامت قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در زمین، چشم بیدار و آگاه نادر است؛ زیرا افرادی که خواب غفلت را بر خود پوشاندهاند، بسیارند. دلم میخواهد که دل بیدار و آگاهی داشته باشم.
هوش مصنوعی: قفس، احساس شادی و آزادی مرا تنگ میکند. من مانند یک کبک خوشحال هستم و دلم میخواهد به دامن کوهها بروم.
هوش مصنوعی: اختلاف بین ایمان و کفر باعث جدایی من از اصل وحدت شده است. دل من به دنبال پیوندی است که میتواند از طریق تسبیح و جمع شدن فراهم شود.
هوش مصنوعی: هیچکس از آتشسوزان انتظار ندارد که خون کباب را بدهد، اما دلم خواهان خونبهای دل از آن چهره زیباست.
هوش مصنوعی: چشم زخم آینههای صاف را نمیتواند تاب بیاورد، و برای این موضوع دلم به چند روز زمان نیاز دارد تا زنگار آن را درمان کند.
هوش مصنوعی: دل من آرزو دارد که در جایی از دریا، لنگر بیندازد و این آرزو به خاطر ناپایداری و ناپسند بودن روزگار، به نظر غیرممکن میآید.
هوش مصنوعی: توبه کردن از حال مستی و نوشیدن شراب ارزشی ندارد؛ دل من فرصتی میطلبد تا از وابستگیها آزاد شود و مستقل باشد.
هوش مصنوعی: در راهی که پاهایم از خارها آسیب دیده، دلم میخواهد که مانند سوزن عیسی، برای این خارها نجات بخشی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در درمان درد من، صائب مانند مسیحا ناتوان است و دلم برای رفع دردش از عطار درخواست میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طاقتم طاقست یاران! یار می خواهد دلم
یار می خواهد دلم، بسیار می خواهد دلم
ساقیا گرد سرت پیمانه را سرشار کن
بیدماغم مستی سرشار می خواهد دلم
جام عیش اهل ظاهر سخت بی کیفیت است
[...]
بر میان تاری ز زلف یار میخواهد دلم
سبحه را افکنده و زنّار میخواهد دلم
تا نشانی هست از غمخانه زندان دوست
کافرم گر جانب گلزار میخواهد دلم
تا نشینی در میان چون نقطه بر گرد سرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.