ماه مصرم در حجاب چاه کنعان مانده ام
شمع خورشیدم نهان در زیر دامان مانده ام
از عزیزان هیچ کس خوابی برای من ندید
گرچه عمری شد که چون یوسف به زندان مانده ام
منزل آسایش من خاک بر سر کردن است
سیل بی زورم جدا از بحر عمان مانده ام
می گذارم سینه بر ریگ روان از تشنگی
از رکاب خضر تنها در بیابان مانده ام
خون خود را می خورد دل در تن افسرده ام
در طلسم استخوان عاجز چو پیکان مانده ام
جلوه زندان کند در چشم من شهر سبا
هدهد خوش مژده ام دور از سلیمان مانده ام
هر نفس در کوچه ای جولان حیرت می زند
در سرانجام غبار خویش حیران مانده ام
هیچ کس از بی سرانجامی نمی خواند مرا
نامه در رخنه دیوار نسیان مانده ام
جذبه دریا به فکر سیل من خواهد فتاد
پا به گل هرچند در صحرای امکان مانده ام
نیستم نومید از تشریف سبز نوبهار
گرچه چون نخل از برگ عریان مانده ام
بی کمین نتوان به صید وحشی مطلب رسید
از برای مصلحت در چاه کنعان مانده ام
از مروت بر هم آوازان ترحم می کنم
من نه از کج نغمگی بیرون بستان مانده ام
قاف تا قاف جهان آوازه من رفته است
گرچه چون عنقا ز چشم خلق پنهان مانده ام
از بلندی شمع من پرتو به دور انداخته است
غیر پندارد که من در زیر دامان مانده ام
چون سکندر تشنه لب بسیار دارم هر طرف
گرچه در ظلمت نهان چون آب حیوان مانده ام
طوطی من فارغ است از چوب منع نیشکر
از ادب دور از وصال شکرستان مانده ام
گرچه در دنیا مرا بی اختیار آورده اند
منفعل از خویش چون ناخوانده مهمان مانده ام
بهر رم کردن چو آهو راست می سازم نفس
ساده لوح آن کس که پندارد ز جولان مانده ام
می رساند بال و پر از خوشه صائب دانه ام
در ضمیر خاک اگر یک چند پنهان مانده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و وضعیت شاعر میپردازد که در آن احساس تنهایی، حبس و جدایی را منتقل میکند. شاعر خود را مانند یوسف در زندان و در حجاب چاه کنعان احساس میکند و از نبود عزیزان و عدم توجه آنها به حالش گلایه دارد. او به زندگی تلخ و پر از رنج خود اشاره میکند و از تشنگی و ناکامی در رسیدن به خوشیها و آرامش سخن میگوید. به رغم این مصائب، شاعر هیچگاه از امید به بهار و تغییر ناامید نیست و نشان میدهد که هنوز به دنبال آزادی و رهایی است. او در پایان به این نکته میرسد که حتی اگر در پسزمینه پنهان مانده باشد، همچنان در جستجوی زندگی و حرکت است.
هوش مصنوعی: من مانند ماه مصر در حجاب و پنهانی در درون چاهی از کنعان ماندهام. شمعی که نور خورشید را دارد، در زیر سایه و پناهی پنهان شدهام.
هوش مصنوعی: هیچیک از عزیزانم برای من خواب نیکو ندیدند، هرچند که سالهاست که مانند یوسف در زندان به سر میبرم.
هوش مصنوعی: من در آرامش و راحتی زندگیام به خاکسپاری و فراموشی میاندیشم، مانند سیلی که بدون قدرت و نیروی کافی از دریا جدا شدهام و در بیکسی ماندهام.
هوش مصنوعی: از شدت تشنگی، سینهام را بر روی سنگهای روان میگذارم و احساس میکنم که از رکاب خضر، در بیابانی تنها ماندهام.
هوش مصنوعی: دل غمگین من به شدت دچار درد و رنج است و مانند پیکانی که در جایی گیر کرده، احساس ناتوانی و اسیری میکند. روح و وجودم به شدت تحت فشار است و گویی به هیچ چیز قدرتی ندارم.
هوش مصنوعی: در چشم من، شهر سبا به مانند زندان به نظر میرسد. هدهد زیبا، خبر خوشی به من میدهد، اما من از سلیمان دور ماندهام.
هوش مصنوعی: هر لحظه در کوچهای قدم میزنم و به شگفتیهای دنیا حیرت میکنم. اما در انتها، در میان گرد و غبار وجودم گیج و سرگردان ماندهام.
هوش مصنوعی: هیچ کس از بیخبر بودن من چیزی نمیگوید و من در یادها فراموش شدهام، مانند نامهای که در درز دیوار جا مانده است.
هوش مصنوعی: احساس عمیق و کشش دریا به فکر و ذهن من خواهد آمد، هرچند که من در بیابان امکانات و فرصتها ماندهام و مثل سیلی در حال غرق شدن هستم.
هوش مصنوعی: من از رسیدن به فصل سبز و شکوفایی بهار نومید نیستم، هرچند که مانند نخیلی که از برگهایش بیبهره است، خشک و عریان ماندهام.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن شکار وحشی، نمیتوان در کمین نشست؛ به خاطر مصلحت، من در چاه کنعان حبس شدهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر انسانیت به همصداها و کسانی که در کنارم هستند، ترحم و محبت میکنم، نه به دلیل ناپسند بودن خودم یا اینکه از زیبایی و خلوص صدا دور ماندهام.
هوش مصنوعی: صدای من در تمام نقاط جهان پیچیده است، هرچند که مانند پرندهی افسانهای عنقا از دید مردم پنهان ماندهام.
هوش مصنوعی: نوری که از شمع من منتشر میشود، بسیار فراتر از اطراف من رفته است، اما کسی فکر نمیکند که من در مکانی کمنور و زیر سایه قرار دارم.
هوش مصنوعی: من مانند سکندر در جستجوی آرزوها و نیازهایم، تشنه و در تلاش هستم. هرچند در دل تاریکیها پنهان شدهام، اما همچون آب حیات، همیشه در انتظار فرصتی برای ظهور و بروز هستم.
هوش مصنوعی: طوطی من به دور از هرگونه محدودیت در خوردن نیشکر، از آداب و رسوم فاصله گرفته، و من از وصال و نزدیکی به شکرستان محروم ماندهام.
هوش مصنوعی: هرچند در این دنیا به اراده خودم نیامدهام و در برابر رویدادها بیاختیار هستم، اما مانند مهمانی ناخوانده، به سرنوشت خود راضی هستم و بیعمل نماندهام.
هوش مصنوعی: برای شکار کردن مانند آهو، نفس خود را آماده میکنم. کسی که فکر کند از تندی و شجاعت من عقب ماندهام، در اشتباه است.
هوش مصنوعی: اگرچه در دل خاک پنهان شدهام و به نظر نمیرسد، اما به زودی بال و پر خوشبختی را به دیگران میرسانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ماه مصرم، در حجاب چاه کنعان ماندهام
شمع خورشیدم، نهان در زیر دامان ماندهام
از عزیزان هیچکس خوابی برای من ندید
گر چه عمری شد که چون یوسف به زندان ماندهام
هیچکس از بیسرانجامی نمیخواند مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.