در سماع بیخودی چون دست بالا میکنم
کوچهها در رود نیل چرخ پیدا میکنم
با سویدای دل از سیر فلکها فارغم
گردش پرگار در مرکز تماشا میکنم
طور را گستاخی موسی بیابان مرگ کرد
من همان از سادگی عرض تمنا میکنم
بیخودی مرهم به داغ تنگدستی مینهد
هردو عالم را به یک پیمانه سودا میکنم
بادبان کشتی می میکنم سجاده را
با پریرویان مشرب سیر دریا میکنم
دامن اکسیر خرسندی به دست آوردهام
زهر اگر ریزند در جامم گوارا میکنم
مردم از مینا به ساغر باده میریزد و من
از تنکظرفی می از ساغر به مینا میکنم
تا به کی صائب عنانداری کنم سیلاب را
دست برمیدارم از دل رو به صحرا میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف احوالات شاعر در لحظهای از بیخود شدن و سیر و سلوک در دنیای خیال و اندیشه است. شاعر با دست بالا کردن، به جستجوی معانی عمیق و زیباییهای زندگی میپردازد. او احساسات خود را از طریق تصویرسازیهای مختلف، مانند چرخش در کوچهها یا گردش پرگار، بیان میکند و از سادگی و دلبستگیاش به رازهای زندگی سخن میگوید.
شاعر با اشاره به مرهم نهادن به دردهای تنگدستی و در عین حال لذت بردن از زندگی، اندیشههای عمیقتری را در قالب مثلاً مینوشی و خسروانی بیان میکند. او به درک خوشیها و چالشها بهطور همزمان میپردازد و به تصاویری از کشتیها، پریها و شادیهای کوچک و بزرگ از زندگی اشاره میکند. در انتها، به دنبال رهایی و پرواز از قیدهای زندگی و رابطهاش با معنا و حقیقت میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی در حالت بیخودی و شورو حال به سر میبرم، دستم را بالا میبرم و در این حال میتوانم چرخش کوچهها را در آب نیل ببینم.
هوش مصنوعی: با قلبی پر از آرزو و شوق، از چرخش روزگار بیخبرم و تنها به تماشا نشستهام.
هوش مصنوعی: موسی به کوه طور رفت و با جرأت درخواستی کرد که میتواند به مرگش منجر شود. من نیز از روی سادگی و بیتجربگی خواستهای را مطرح میکنم.
هوش مصنوعی: در حالتی از بیخودی و ناهوشیاری، دردی که به خاطر فقر و تنگدستی دارم را تسکین میدهم. من هر دو دنیای مادی و معنوی را با یک اندازه از عشق و شور عمیق پر میکنم.
هوش مصنوعی: کشتیام را با بادبان به دریا میسپارم و سجادهام را در این راه با زیبایی پریچهرهها آراسته میکنم.
هوش مصنوعی: من خوشبختی را به دست آوردهام و اگر کسی زهر در جام من بریزد، آن را کمپایه یا مضر نمیبینم و آن را شیرین میکنم.
هوش مصنوعی: مردم معمولاً شراب را از ظرف مخصوص به جام میریزند، اما من به دلیل اینکه ظرف من کوچک است، شراب را از جام به ظرف خود میریزم.
هوش مصنوعی: تا کی باید بر افسار احساساتم کنترل داشته باشم؟ دیگر کافی است، از دل خستهام دست برمیدارم و به سمت آزادی و طبیعت میروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز عید آمد بغل گیری مینا میکنم
از کجا یاری چو او خون گرم پیدا میکنم
پندگویان کهنه دیوارند و من سیلابشان
منعشان تا چند باید، رو به صحرا میکنم
همچو خار پا به جای خود کسی نگذاردم
[...]
رشته جسم گرانجان را ز سر وامیکنم
سر برون چون سوزن از جیب مسیحا میکنم
چون می نارس امید پختگیها مانع است
در شکست خم دو روزی گر مدارا میکنم
آه آتشبار من در حسرت اسباب نیست
[...]
ای طرب وجدی که باز آغوش گل وامیکنم
بعد سالی چون بهار این رنگ پیدا میکنم
چار دیوار توّهم سدّ راه شوق چند
کعبهای دارم به پیش، آهنگ صحرا میکنم
ساقی بزم نشاط امروز شرم نرگسی است
[...]
زآتش عشق تو در هرجا که مأوا میکنم
همچو بوی عود خود را زود رسوا میکنم
کمفضایی بین که مثل غنچه در گلزار دهر
همچو گل میپاشم از هم گر دلی وا میکنم
بیکسم چندانکه جسم خویش میکاهم چو نی
[...]
روزگاری شد که من تقلید دنیا می کنم
سینه پرشور و فغان سر پر ز سودا می کنم
اهل دنیا را درین دنیا تماشا می کنم
همچو موسی روی خود در طور سینا می کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.