گنجور

 
۴۷۴۱

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۷ - تمثیل موبد چهارم

 

... عروسی در کنارش خوب چون ماه

بدو در یافته دیوانگی راه

نه بتوان خاطر از خوبیش پرداخت ...

نظامی
 
۴۷۴۲

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته

 

... روباه و طبل

به تلبیس آن توانی خورد ازین راه

کزان طبل دریده خورد روباه ...

... فریفتن روباه خر را و به شیر سپردن

چو خر غافل نباید شد درین راه

کزین غفلت دل خر خورد روباه ...

نظامی
 
۴۷۴۳

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۰ - حکمت و اندرز سرایی حکیم نظامی

 

... تنک باشد حجاب آفرینش

بدان خود را که از راه معانی

خدا را دانی ار خود را بدانی ...

نظامی
 
۴۷۴۴

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۲ - کشتن شیرویه خسرو را

 

شبی تاریک نور از ماه برده

فلک را غول وار از راه برده

زمانه با هزاران دست بی زور ...

نظامی
 
۴۷۴۵

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو

 

... گهی پرویز و گه کسراش خوانند

چو در راه رحیل آمد روارو

چه جمشید و چه کسری و چه خسرو ...

... بسا دیبا که شیرش در نورد است

غباری بر دمید از راه بیداد

شبیخون کرد بر نسرین و شمشاد ...

... ز مال و ملک و فرزند و زن و زور

همه هستند همراه تو تا گور

روند این همرهان غمناک با تو ...

... رفیقانت همه بدساز گردند

ز تو هر یک به راهی باز گردند

به مرگ و زندگی در خواب و مستی ...

نظامی
 
۴۷۴۶

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۶ - در خواب دیدن خسرو پیغمبر اکرم را

 

... اگر بر دین او رغبت کند شاه

نماند خار و خاشاکش درین راه

ز باد افراه ایزد رسته گردد

به اقبال ابد پیوسته گردد ...

نظامی
 
۴۷۴۷

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۷ - نامه نبشتن پیغمبر به خسرو

 

... تویی زان آدمی یک شخص در خواب

قیاسی باز گیر از راه بینش

حد و مقدار خود از آفرینش ...

... نوشته کز محمد سوی پرویز

غرور پادشاهی بردش از راه

که گستاخی که یارد با چو من شاه ...

نظامی
 
۴۷۴۸

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۸ - معراج پیغمبر

 

... چو کرده پیشوایی انبیا را

گرفته پیش راه کبریا را

برون رفته چو وهم تیزهوشان ...

نظامی
 
۴۷۴۹

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب

 

... ز گرگان رفت باید سوی کرمان

ز گرگان تا به کرمان راه کم نیست

ز ما تا مرگ مویی نیز هم نیست ...

... به چشم خویش دیدم در گذرگاه

که زد بر جان موری مرغکی راه

هنوز از صید منقار ش نپرداخت ...

... نه با جان کسی با جان خود کرد

مگر نشنیدی از فراش این راه

که هر کاو چاه کند افتاد در چاه ...

... اگر من جان محجوبم تن اینست

و گر یوسف شدم پیراهن اینست

عروسی را که فرش گل نپوشد ...

... کس از من آفتابی در نیاموخت

که گر در راه خود یک ذره دیدم

به صد دستش علم بالا کشیدم ...

نظامی
 
۴۷۵۰

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را

 

... به تعجیلم درودی داد و بنشست

که سی روزه سفر کن کاینک از راه

به سی فرسنگی آمد موکب شاه ...

... مثالم داد کاین توقیع شاه است

همت شحنه همت تعویذ راه است

مثال شاه را بر سر نهادم ...

... همه ره سجده می بردم قلم وار

به تارک راه می رفتم چو پرگار

به هر منزل کزان ره می بریدم ...

... بریشم زن نواها بر کشیده

بریشم پوش پیراهن دریده

نواها مختلف در پرده سازی ...

... پذیرفت آن دعا و حمد را شاه

به اخلاصی که بود از دل بدو راه

چو خو با حمد و با اخلاص من کرد ...

... بدان وجه ست کاین وجهی حلال است

و گر دارد خرابی سوی او راه

خراب آباد کن بس دولت شاه ...

نظامی
 
۴۷۵۱

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

... سلطان تویی آن دگر کدامند

راه تو به نور لایزالی

از شرک و شریک هر دو خالی ...

... جستن ز من و هدایت از تو

من بی دل و راه بیمناک است

چون راهنما تویی چه باک است

عاجز شدم از گرانی بار ...

... وآنجا که بریم زیر دستم

گردیده رهیت من در این راه

گه بر سر تخت و گه بن چاه ...

... گر مرگ رسد چرا هراسم

کان راه بتست می شناسم

این مرگ نه باغ و بوستان است

کو راه سرای دوستان است

تا چند کنم ز مرگ فریاد ...

... وز خوابگه ای به بزم شاهی

خوابی که به بزم تست راهش

گردن نکشم ز خوابگاهش ...

نظامی
 
۴۷۵۲

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم (ص)

 

... شمشیر ادب خورد دو دستی

ای بر سر سدره گشته راهت

وی منظر عرش پایگاهت ...

... چون شب علم سیاه برداشت

شبرنگ تو رقص راه برداشت

خلوت گه عرش گشت جایت ...

... دراجه مشتری بدان نور

از راه تو گفته چشم بد دور

کیوان علم سیاه بر دوش ...

... هم نیم رهت بمانده برجای

رفرف که شده رفیق راهت

برده به سریر سدره گاهت ...

نظامی
 
۴۷۵۳

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳ - برهان قاطع در حدوث آفرینش

 

... هرجای چو آفتاب راندن

در راه به بدره زر فشاندن

دادن همه را به بخشش عام ...

... ای ناظر نقش آفرینش

بردار خلل ز راه بینش

در راه تو هر که را وجودی است

مشغول پرستش و سجودی است ...

... بیرون تر ازین حواله گاهی است

کانجا به طریق عجز راهی است

زان پرده نسیم ده نفس را ...

نظامی
 
۴۷۵۴

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴ - سبب نظم کتاب

 

... سگ را که تهی بود تهی گاه

نانی نرسد تهی در این راه

بر ساز جهان نوا توان ساخت ...

... دولت که دهد چنان دهد گنج

در حال رسید قاصد از راه

آورد مثال حضرت شاه ...

... کز خواندن او به حضرت شاه

ریزد گهر نسفته بر راه

خواننده اش ار فسرده باشد ...

... جان است و چو کس به جان نکوشد

پیراهن عاریت نپوشد

پیرایه جان ز جان توان ساخت ...

... کان کندم و کیمیا گشادم

راهی طلبید طبع کوتاه

که اندیشه بد از درازی راه

کوته تر از این نبود راهی

چابک تر از این میانه گاهی ...

... و انداختمش بدین عماری

تا کس نبرد به سوی او راه

الا نظر مبارک شاه

نظامی
 
۴۷۵۵

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۷ - سپردن فرزند خویش به فرزند شروانشاه

 

... تیمار برادرش بداری

از راه نوازش تمامش

رسمی ابدی کنی به نامش ...

نظامی
 
۴۷۵۶

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش

 

... شیری است نشسته بر گذرگاه

خواهم که ز شیر گم کنم راه

زین پیش نشاطی آزمودم ...

... تا کی دم اهل اهل دم کو

همراه کجا و هم قدم کو

نحلی که به شهد خرمی کرد ...

... پیله که بریشمین کلاه است

از یاری همدمان راه است

از شادی همدمان کشد مور ...

... با یک دو سه رند لاابالی

راهی طلب از غرور خالی

با ذره نشین چو نور خورشید ...

... هنجار هلاک پیش گیرد

ماری که نه راه خود بسیچد

از پیچش کار خود بپیچد ...

... در رقص رونده چون فلک باش

گو جمله راه پر خسک باش

مرکب بده و پیادگی کن ...

... بر عجز خود اعتراف بنمای

در راه تلی بدین بلندی

گستاخ مشو به زورمندی ...

... یکباره بیفت ازین سواری

تا یابی راه رستگاری

بینی که چو مه شکسته گردد ...

... در خود منگر که چشم لوچ است

تو آبله پای و راه دشوار

ای پاره کار چون بود کار ...

... بی آب سفینه چند رانی

آن به که نظامیا در این راه

بر چشمه زنی چو خضر خرگاه ...

نظامی
 
۴۷۵۷

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر

 

... می رفت چنان که آب در چاه

می آمد صد گریوه بر راه

پای آبله چون به یار می رفت

بر مرکب راهوار می رفت

باد از پس داشت چاه در پیش ...

نظامی
 
۴۷۵۸

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۳ - در صفت عشق مجنون

 

... سر خیل سپاه اشک ریزان

متواری راه دل نوازی

زنجیری کوی عشق بازی ...

... می شد سوی یار دل رمیده

پیراهن صابری دریده

می گشت به گرد خرمن دل ...

نظامی
 
۴۷۵۹

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۴ - رفتن پدر مجنون به خواستاری لیلی

 

چون راه دیار دوست بستند

بر جوی بریده پل شکستند ...

... کآهنگ سفر کنند از آن جای

از راه نکاح اگر توانند

آن شیفته را به مه رسانند ...

... رفتند برون به میزبانی

از راه وفا و مهربانی

در منزل مهر پی فشردند ...

... هر یک چو غریب غم رسیده

از راه زبان ستم رسیده

مشغول بدان که گنج بازند ...

نظامی
 
۴۷۶۰

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه

 

... رحمت کن و در پناهم آور

زین شیفتگی به راهم آور

دریاب که مبتلای عشقم ...

... جوقی چو سگ از پی اوفتاده

در حله ما ز راه افسوس

گه رقص کند گهی زمین بوس ...

... آن سوخته را به دل نواز ی

آرند ز راه چاره ساز ی

هرسو به طلب شتافتندش ...

... در طرف چنان شکار گاهی

خرسند شده به گرد راهی

گرگی که به زور شیر باشد ...

... می خورد نواله های چون زهر

می داد ز راه بینوا یی

کالای کساد را روایی ...

نظامی
 
 
۱
۲۳۶
۲۳۷
۲۳۸
۲۳۹
۲۴۰
۱۰۲۲