گنجور

 
۴۷۴۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۱

 

از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد

پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد

عشق بی پروا دماغ خانه آرایی نداشت

این گره در کار دریا از حباب ما فتاد

صبر نتوانست پیچیدن عنان راز عشق ...

... اختیاری نیست صایب اضطراب ما زعشق

دست و پایی می زند هر کس که در دریا فتاد

صائب تبریزی
 
۴۷۴۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۰

 

... وقت طوفان گردش گرداب می گردد زیاد

خارخار شوق هر کس را به دریا آورد

از خس و خاشاک چون سیلاب می گردد زیاد ...

صائب تبریزی
 
۴۷۴۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۹

 

... می شود لطف خدا افتادگان را دستگیر

خار و خس را موجه دریا به ساحل می برد

وای بر آن کس که چون قمری درین بستانسرا ...

صائب تبریزی
 
۴۷۴۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۰

 

عشق اول ناتوانان را به منزل می برد

خار و خس را زودتر دریا به ساحل می برد

نیست سامان تماشا صفحه ننوشته را ...

صائب تبریزی
 
۴۷۴۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۴

 

... دل زگرد خاکساری بر گرفتن مشکل است

از گهر گرد یتیمی صحبت دریا نبرد

عمر رفت و خار خار دل همان صایب بجاست

مشت خاشاکی به دریا سیل ازین صحرا نبرد

صائب تبریزی
 
۴۷۴۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۷

 

کعبه را دریافت هر کس خاطری معمور کرد

شد سلیمان هر که دست خود حصار مور کرد ...

... گرچه عمری شد که کسری طی این منشور کرد

راهرو چون سیل می باید که بر دریا زند

پیش پای خویش دیدن راه ما را دور کرد ...

صائب تبریزی
 
۴۷۴۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۹

 

... باخت چشم آن کس که این آیینه را پرداز کرد

شد زچشم شور دریا آب در کامش گره

تا صدف لب پیش ابر نوبهاران باز کرد ...

صائب تبریزی
 
۴۷۴۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۱

 

... می شود یک لحظه خرج چشم گوهربار من

آنچه از گوهر تمام عمر دریا جمع کرد

نیست از غفلت خمار چشم لیلی ظالم است ...

صائب تبریزی
 
۴۷۴۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۵

 

... ابر رحمت در دهانش گوهر شهوار ریخت

چون صدف هر کس درین دریا دهن را پاک کرد

چون نریزد از زبان ما صفیر دلخراش ...

صائب تبریزی
 
۴۷۵۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۲

 

... از سیه کاری مرا موی سفید آگاه کرد

با خس و خاشاک صایب موجه دریا نکرد

آنچه با ما ساده لوحان آب زیر کاه کرد

صائب تبریزی
 
۴۷۵۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۹

 

چاره سودای ما پند نصیحتگر نکرد

تلخی دریا علاج خامی عنبر نکرد

حیرت رویش به مژگان فرصت جنبش نداد ...

... عالم پرشور گلزاری است بر روشندلان

تلخی دریا اثر در طینت گوهر نکرد

دل فراموش کرد در زلف سیاه او مرا ...

صائب تبریزی
 
۴۷۵۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۴

 

می شود دل مضطرب چون گریه ام زور آورد

ناخدا را شور دریا بر سر شور آورد

چین زلف مشک بیزی کو که از تحریک او ...

صائب تبریزی
 
۴۷۵۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۶

 

... موج اگر گاهی به ساحل می کشاند خویش را

می کشد میدان که دریا را در آغوش آورد

غنچه تصویر از مستی گریبان پاره کرد ...

صائب تبریزی
 
۴۷۵۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۸

 

... لطف عام او عجب دارم نصیب من شود

با چنین بختی که از دریا خبر می آورد

شد برومند از سر منصور چوب خشک دار ...

... هرکه چون غواص می سازد نفس در دل گره

صایب از دریا برون عقد گهر می آورد

صائب تبریزی
 
۴۷۵۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۹

 

... آب تیغ او عجب دارم نصیب من شود

طالعی دارم که از دریا خبر می آورد

بخت ما حاضرجوابی از مزاج کوه برد ...

صائب تبریزی
 
۴۷۵۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۱

 

... بر سبکباران بود موج خطر باد مراد

کف گلیم خویش از دریا برون می آورد

از تماشا دیده هر کس که بر عبرت بود ...

... از قضا نتوان به دست و پای کوشش شد خلاص

ماهیان را کی پر از دریا برون می آورد

خون ابر رحمت از لبهای خشک آید به جوش ...

صائب تبریزی
 
۴۷۵۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۲

 

... در طلب هر کس که چون غواص پا از سر کند

از دل دریا گهر آسان برون می آورد

بر ضعیفان جور کمتر کن که جوش انتقام ...

... هر که صایب گوشه ای از مردم عالم گرفت

کشتی از دریای بی پایان برون می آورد

صائب تبریزی
 
۴۷۵۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۴

 

... هر که پیش تلخرویان مهر از لب بر نداشت

آب شیرین چون صدف در عین دریا می خورد

بر دل آگاه باشد غفلت جاهل گران ...

... باد دستان را زجمع مال مطلب تفرقه است

می فشاند ابر اگر آبی زدریا می خورد

نیست غیر از خوردن دل تنگ روزی را نصیب ...

صائب تبریزی
 
۴۷۵۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۵

 

... هر که از مهر خموشی می تواند جام ساخت

آب شیرین چون گهر در قعر دریا می خورد

می کند از روزی ما کم سپهر تنگ چشم ...

صائب تبریزی
 
۴۷۶۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۶

 

... چون صدف در دامن خود گوهر مقصد نیافت

تا به جان بی نفس غواص بر دریا نزد

خون دل شد در بساط سینه اش یاقوت و لعل ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۳۶
۲۳۷
۲۳۸
۲۳۹
۲۴۰
۳۷۳