گنجور

 
صائب تبریزی

عیب‌جو چندان که عیب از ما به در می‌آورد

غیرت ما زور بر کسب هنر می‌آورد

گر گهر در آتش افتد، به که از قیمت فتد

یوسف ما در چه کنعان به سر می‌آورد

دست کوته دار از طول امل کاین شاخسار

چون به بار آید پشیمانی ثمر می‌آورد

هرکه را چون رشته دور چرخ پیچ و تاب داد

سر ز جیب گوهر سیراب برمی‌آورد

نخل مومین، میوه خورشید بار آورد و ریخت

در چه موسم نخل ما یارب ثمر می‌آورد؟

آب تیغ او عجب دارم نصیب من شود

طالعی دارم که از دریا خبر می‌آورد

بخت ما حاضرجوابی از مزاج کوه برد

کی جواب نامهٔ ما نامه‌بر می‌آورد؟

حُسن در هرجا که باشد چشم‌زخمی لازم است

سوزن از جیب مسیحا سر به در می‌آورد

صائب از تلخی مذاق عیب‌جو رد می‌کند

ابر ما گر آب از جوی گهر می‌آورد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode