گنجور

 
صائب تبریزی

عیب‌جو چندان که عیب از ما به در می‌آورد

غیرت ما زور بر کسب هنر می‌آورد

گر گهر در آتش افتد، به که از قیمت فتد

یوسف ما در چه کنعان به سر می‌آورد

دست کوته دار از طول امل کاین شاخسار

چون به بار آید پشیمانی ثمر می‌آورد

هرکه را چون رشته دور چرخ پیچ و تاب داد

سر ز جیب گوهر سیراب برمی‌آورد

نخل مومین، میوه خورشید بار آورد و ریخت

در چه موسم نخل ما یارب ثمر می‌آورد؟

آب تیغ او عجب دارم نصیب من شود

طالعی دارم که از دریا خبر می‌آورد

بخت ما حاضرجوابی از مزاج کوه برد

کی جواب نامهٔ ما نامه‌بر می‌آورد؟

حُسن در هرجا که باشد چشم‌زخمی لازم است

سوزن از جیب مسیحا سر به در می‌آورد

صائب از تلخی مذاق عیب‌جو رد می‌کند

ابر ما گر آب از جوی گهر می‌آورد

 
 
 
عطار

زین دم عیسی که هر ساعت سحر می‌آورد

عالمی بر خفته سر از خاک بر می‌آورد

هر زمان ابر از هوا نزلی دگر می‌افکند

هر نفس باغ از صبا زیبی دگر می‌آورد

ابر تر دامن برای خشک مغزان چمن

[...]

کلیم

شمع گلبن هر قدر برگی که برمی آورد

از پی پروانه خود بال و پر می آورد

ناله بلبل ز بس در مغز گل جا کرده است

گر کسی گل را ببوید دردسر می آورد

سرو یک یک راز گلشن را بگوش ابر گفت

[...]

صائب تبریزی

عیب‌جو چندان که عیب از ما به در می‌آورد

غیرت ما زور بر کسب هنر می‌آورد

یک دل آگاه گمراهان عالم را بس است

کاروانی را به منزل راهبر می‌آورد

لطف عام او عجب دارم نصیب من شود

[...]

واعظ قزوینی

نخل امیدت به بار آه سحر می‌آورد

کشت طاعت را به حاصل چشم تر می‌آورد

آنچه برد از کیسه سائل خوب‌تر می‌آورد

ابر آب از بحر می‌گیرد گهر می‌آورد

کام شیرین خواهی، آبی بر لب خشکی بزن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه