گنجور

 
صائب تبریزی

هر که در گلشن چو شبنم چشم عبرت باز کرد

بی توقف از جهان رنگ و بو پرواز کرد

داشت بیدردی به زندان تن آسانی مرا

زخم تیغ او در رحمت به رویم باز کرد

گر سبک سازی چو عیسی از علایق خویش را

می توان با بیضه زین بستانسرا پرواز کرد

کرد حلاجی کمان دار عبرت پنبه اش

هر تنک ظرفی که چون منصور کشف راز کرد

عشق آخر انتقام خویش از یوسف کشید

گرچه در آغاز چندی بر زلیخا ناز کرد

گرچه در کهسار خندان بود کبک مست ما

از ته دل خنده در سرپنجه شهباز کرد

در دل است آن کس کزاو آفاق عالم روشن است

باخت چشم آن کس که این آیینه را پرداز کرد

شد زچشم شور دریا آب در کامش گره

تا صدف لب پیش ابر نوبهاران باز کرد

از نصیحت ناله گردون نوردم پست شد

گوشمال این ساز سیر آهنگ را ناساز کرد

ناخن شاهین سراسر می رود در سینه ام

بر میان نازکش تا بهله دست انداز کرد

جبهه واکرده مفتاح زبان بسته است

صفحه آیینه طوطی را سخن پرداز کرد

هر که صائب معنی رنگین به لفظ تازه بست

باده شیراز را در شیشه شیراز کرد

 
 
 
مسعود سعد سلمان

لاله بر نرگس چو مهر و دوستی آغاز کرد

ابر خرم مجلسی از بهر ایشان ساز کرد

ابر چون می خورد هر یک مست گشت و ناز کرد

چون هزار آواز قصد نغمت و پرواز کرد

ابن یمین

ایخداوند ایکه از رفعت همای همتت

بر فراز گنبد گردون نشیمن ساز کرد

هر کجا میزان عدل شاملت شاهین نمود

از سر گنجشگ عاجز ظلم باشه باز کرد

دشمن از تیر تو چون زاغ کمان شد گوشه گیر

[...]

جامی

باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز کرد

بلبل بیدل نوای عاشقی آغاز کرد

خوش برآمد فال برگ بزم عشرت ساختن

چون صبا بهر تفؤل دفتر گل باز کرد

در چمن هر غنچه رازی داشت در دل سر به مهر

[...]

اسیری لاهیجی

در هوای عشق بازم دل پرواز کرد

بار دیگر عاشقی جانم ز سر آغاز کرد

بر در او بس که بنشستم درآخر آن صنم

رحم کرد و آن در بسته برویم باز کرد

چون درون رفتم بخلوتخانه بزم شهود

[...]

صائب تبریزی

روزه نزدیک است می باید کلوخ انداز کرد

زاهدان خشک را رندانه از سر باز کرد

تا رگ ابر بهار و رشته باران بجاست

چنگ عشرت را به قانون می توانی ساز کرد

گلعذاران از هوا گیرند چشم پاک را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه