از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد
پرده دریا درد موجی که بی پروا فتاد
عشق بی پروا دماغ خانه آرایی نداشت
این گره در کار دریا از حباب ما فتاد
صبر نتوانست پیچیدن عنان راز عشق
این شرر آخر برون از سینه خارا فتاد
چاره جوییهای غمخواران مرا بیچاره کرد
این گره در کار من از سوزن عیسی فتاد
روی گرم لاله و آغوش گل زندان اوست
هر که چون شبنم به فکر عالم بالا فتاد
در جهان ساده لوحی رهبری در کار نیست
خضر شد هر کس که در دامان این صحرا فتاد
می کند در سنگ خارا داغ تنهایی اثر
بیستون خاموش شد تا کوهکن از پا فتاد
سالها خون خوردن و خامش نشستن سهل نیست
عمر اگر باشد، فلک خواهد به فکر ما فتاد
اختیاری نیست صائب اضطراب ما زعشق
دست و پایی می زند هر کس که در دریا فتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و عواطفی است که به صورت عمیق و دردناک در زندگی انسانها تأثیر میگذارند. شاعر از راز عشق و چالشهای آن میگوید و به گره خوردن کارها و مشکلات ناشی از عشق اشاره میکند. همچنین، به تأثیراتی که عشق بر وجود کسی میگذارد و تغییراتی که در زندگیاش ایجاد میکند پرداخته شده است. در نهایت، به این نکته اشاره میشود که تجربیات تنهایی و تحمل رنجها در مسیر عشق دشوار است و انسانها در این راه ممکن است گم شوند.
هوش مصنوعی: از لب منصور، سخن عشق به دشت رسید، و تمام رازها همانند پردهای کنار رفت. دریا و درد، مانند موجی بیپرهیز روان شدند.
هوش مصنوعی: عشق بیخیال و بیاحتیاط نتوانست خانهاش را به خوبی تزیین کند، و این مشکل در پیوند دریا ناشی از حباب ما بود.
هوش مصنوعی: صبر نتوانست کنترل عشق را که مانند شعلهای در دل میسوزد، در دست بگیرد و در نهایت، این آتش خروشانی که در درون وجود داشت، بیرون ریخت.
هوش مصنوعی: کمکهای افرادی که نگران حال من بودند، وضع مرا بدتر کرد. این مشکل در کار من به اندازهای پیچیده است که به سادگی از آن خارج نمیشوم.
هوش مصنوعی: هر فردی که مانند شبنم به فکر ارتفاعات معنوی و عالم بالاست، در واقع در دنیای زیبایی و محبت قرار دارد که همانند گل و لاله است. این دنیا یک زندان است، اما زندانی از لطافت و عشق.
هوش مصنوعی: در دنیای ما افرادی که بیخبر و سادهلوح هستند، نمیتوانند رهبری کنند. هر کسی که در این دشت سرسبز و وسیع قرار بگیرد، به نوعی آگاه و راهنمایی خواهد شد.
هوش مصنوعی: داغ و اثر تنهایی در دل سنگ سخت بیستون ایجاد شده است؛ این نشان میدهد که زمانی کوهکن از پا افتاد و توانایی ادامه کارش را از دست داد. این بیت به عمق درد و رنج تنهایی اشاره دارد و نشان میدهد که حتی سنگها هم تحت تأثیر این حس قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: سالها تحمل درد و سکوت کردن آسان نیست. اگر عمر باقی باشد، آسمان خواهد اندیشید که به فکر ما باشد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، کسی که به عشق دچار شود، مانند کسی است که در دریا افتاده و در حال تلاش برای نجات خودش است. این نشان میدهد که عشق نیروهای خاصی دارد و انسان را به تلاش وادار میکند. در این حالت، انسان از کنترل خارج است و مجبور است با وضعیت بحرانی خود دست و پنجه نرم کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه ز می هرجا تنکظرفی که برد از پا فتاد
آنکه لاف پهلوانی زد هم از صهبا فتاد
گردباد از سیر صحرا پای در دامن کشید
نوبت هاموننوردی تا با شک ما فتاد
گریه نبود دیدهام گر دجلهافشانی کند
[...]
تا بگلشن را او با آن قد رعنا فتاد
چون الف هر سرو از دنبال آن بالا فتاد
خم تهی شد از می و دور قدح از پا فتاد
بزم آخر گشت و طاقی از سر مینا فتاد
بی ادب خود را به اندک فرصتی سازد هلاک
بیستون از جا برفت و کوهکن از پا فتاد
مرغ دل را در کمند آورد و گرد دل نگشت
[...]
وز پس چندی نهال زندگیش از پا فتاد
شاه اسمعیل، پورش تند و بیپروا فتاد
از پس او شه محمد کور و نابینا فتاد
و ندر این دوران به کشور شوررش و غوغا فتاد
هم در آنگه صیت جیش مصطفی پاشا فتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.