چاره سودای ما پند نصیحتگر نکرد
تلخی دریا علاج خامی عنبر نکرد
حیرت رویش به مژگان فرصت جنبش نداد
موج دست و پا درین بحر گران لنگر نکرد
تا نزد مهر خموشی بر دهن با صد زبان
بوستان پیرا دهان غنچه را پر زد نکرد
گرچه چشم انتظار ما ید بیضا نمود
بوی پیراهن سر از جیب مروت بر نکرد
گرچه عمری خویش را هموار کرد از پیچ و تاب
رشته ما را کسی شیرازه گوهر نکرد
همت ما پست ماند از پستی سقف فلک
شعله ما راست قد خود درین محمر نکرد
ریخت اشک آتشین در ماتم پروانه شمع
عالمی را سوخت آن بیرحم و چشمی تر نکرد
عالم پرشور گلزاری است بر روشندلان
تلخی دریا اثر در طینت گوهر نکرد
دل فراموش کرد در زلف سیاه او مرا
خضر در روز سیه پروای اسکندر نکرد
تا غبارم سرمه چشم تماشایی نشد
درد سنگین مرا آن سنگدل باور نکرد
تنگی گردون پر و بال مرا درهم شکست
بیضه فولاد این بیداد بر جوهر نکرد
صائب از تعجیل ایام بهاران غافل است
هر که صاف و درد را چون لاله یک ساغر نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان ناامیدی و دردی عمیق میپردازد که راوی از گذشته و چالشهای زندگی خود دارد. او اشاره میکند که نصیحتها و تجربیات دیگران کمکی به تسکین تلخیهای زندگیاش نکرده است. عشق و زیبایی، به جای آرامش، فقط حیرت و اضطراب برایش به ارمغان آورده و تلاشهایش برای رسیدن به آرامش و شادابی به نتیجه نرسیده است. در واقع، او به این نکته اشاره میکند که در میان همه تلخیها، اشتیاق و امید او همچنان پابرجاست، هرچند که پاسخ مثبت را از جهان نمیبیند. راوی تأکید میکند که علیرغم تمام موانع و سختیها، درد و رنج او همچنان عمیق و غیرقابل تحمل است.
هوش مصنوعی: اندیشه و آرزوهای ما با نصیحتهای دیگران برطرف نشد و تلخیهای زندگی هم نتوانست بر بیتجربگی ما غلبه کند.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبای او به قدری مرا متعجب کرده که حتی نتوانستم به خودم این اجازه را بدهم که حرکتی بکنم. در این دریای سنگین و عمیق، هیچ تلاشی برای رهایی نمیکنم.
هوش مصنوعی: شخصی با صد زبان و بیوقفه دربارهٔ زیباییها و لطافتهای باغ صحبت میکند، اما در دل به خاموشی و سکوت نسبت به گلها و شکوفهها احترام میگذارد و به آنها نزدیک نمیشود.
هوش مصنوعی: هرچند که به ما امید داشته و انتظار کشیده است، اما بوی پیراهن نتوانست از جیب مهربانی بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه کسی تلاش نکرد تا زندگیام را بهخوبی سامان دهد و آن را از پیچیدگیها آزاد کند، اما من به راه خود ادامه دادم.
هوش مصنوعی: ما از تلاش و ارادهمان بازماندهایم و به اندازهی بلندی آسمان، تلاشمان کوچک و ناکافی است. شعلهای که داریم، به اندازه قد خودمان در این هیزمها نمیدرخشد.
هوش مصنوعی: اشکهای سوزان در سوگ پروانه به خاطر شمع، جهانی را سوزاند، ولی آن شمع سنگدل هیچ ترحمی نکرد و اشکی هم نریخت.
هوش مصنوعی: دنیا همچون باغی پر از گل و زیبایی است که بر دلهای روشندل و شاداب، اثر تلخیهای زندگی مانند دریا را نمیگذارد و حقیقت جان و وجودشان را نمیآلاید.
هوش مصنوعی: دل فراموش کرد که به خاطر زلف سیاه او چه حالتی دارم، همانطور که خضر در روزهای تاریک و سخت از اسکندر ترسی به دل راه نداد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که غبار وجودم نتوانست به سرمهای برای چشمهای تماشایی تبدیل شود، درد سنگین من را آن سنگدل قبول نکرد.
هوش مصنوعی: سختیهای زندگی و مشکلات به من آسیب زدند و نتوانستم از پس آنها برآيم. این بیعدالتی به قدر کافی قوی بود که نتوانستم رشد کنم و به هدفهایم برسم.
هوش مصنوعی: کسی که از شفافیت و درد زندگی مانند لاله نتوانسته یک بار بنوشد، از شتاب روزگار بهاری غافل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.