بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۹
... نفس در سینه ام موجی ست از بحر پریشانی
نگه در دیده مد جاده صحرای حیرانی
به جولانت چه حیرت زد گره بر بال پروازم ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۱
... زمنزل نیست بیرون هر چه می بینی درین صحرا
تو بنما جاده تا من هم دهم عرض تک وپویی
شعور آیینه بیطاقتی ترسم کند روشن ...
بیدل دهلوی » ترجیع بند
... کز جگر خون چکید خارا را
جاده هرسو گشوده است آغوش
که دریده ست جیب صحرا را ...
... چاره ای نیست از نشیب و فراز
منزل انشاکن است جاده ی ما
عمر کوشش چه کوته و چه دراز ...
... به کجا می روی وطن این است
خط پرگار جاده است اینجا
رفته می گوید آمدن این است ...
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰
... قصاب دهر سفله تو را بهر پایمال
چون خار جاده بر سر راهی کشیده است
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲
... پر مشو حیران در این آیینه های عاریت
چون زبان جاده خاموشی گزین از هر سؤال
درمرو از جای چون کوه از صدای عاریت ...
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸
... خوب است لعل سعی کند تا خزف شود
همچون گیاه جاده مرا آرزو به دل
تا سر زند به پای حوادث علف شود ...
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴
نمی رفتم برون از جاده گر هشیار می بودم
به منزل می رسیدم گر شبی بیدار می بودم ...
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱
... اول ز درد توشه راهی به هم رسان
آنگاه عزم رفتن و تحصیل جاده کن
معلوم ما شده است که از سر گذشته ای ...
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۷
ره خلق دادی به خود جاده باش
به این وادی افتادی افتاده باش
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - خجلت گفتار
... مست می وحدت ز پی باده نگردد
زوار توکل ز پی جاده نگردد
دانا پی جمعیت آماده نگردد ...
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶
... ز غمت سرشک چو ارغوان رود ار ز چشم ترم چنین
چه عجب که جدول خون شود به سپهر جاده کهکشان
زر قلبم و نه همین سیه شده روز تابش آتشم ...
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲
... چو راهروی که روز اول
از جاده نهاده منحرف گام
تا چند به راه عشق گردد ...
... صد مرحله بیش قطع گردی
هرچند این جاده مستقیم است
هشدار که منحرف نگردی ...
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳۱ - تاریخ فوت مریم
... ساختش ره سیر از دشت وجود
راست چون جاده بصحرای عدم
هرکه را در چمن دهر چو سرو ...
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف زلزلهای که در زمان اقامت وی در کاشان اتفاق افتاده
... تیغ زن خاوری رخش فلک زیر ران
گم کند از بیم جان جاده باختر
یازی چون دست و پا سوی عنان و رکیب ...
حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در منقبت حضرت امیر مومنان علیه السلام و آرزوی نجف اشرف
... رهبر منزل شود وحشت ازین خاکدان
راست به جنت برد جاده رم داشتن
کام وگلوی تو تر شیر توکل نکرد ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳
... شب حسرت نصیبی های بخت من سحر گردد
کنی گر جاده نظاره ام صبح گریبان را
حزین از خود شدم در حیرت سنبل بناگوشی ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹
به قامت شاخ گل را از دمیدن باز می دارد
به شوخی جاده را از آرمیدن باز می دارد
رهایی کی توان از پنجه گیرای صیادی ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۸
... سر از احوال من عقل گران جان درنمی آرد
سراپای دو عالم گشتم و بر جاده عشقم
رموز معنی از من پرس افلاطون چه می داند ...
... حزین از دل چرا نومید باشم در طلبکاری
که خالی نیستم از جذبه ای بیجاده عشقم
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۲
... خورد هرکف خاکش مغز شرزه شیران را
جاده خطرناکش اژدهای پیچانی
حالتی غریب افتاد حیرتی عجب رو داد ...
حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - مطایبه
... چون کلک کجروی که ز مسطر بدر رود
گردیده اند یک قلم از جاده صواب
زین گوشمال حادثه گشتند گنده تر ...