گنجور

 
۴۴۱

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۳۹ - کشته شدن سلم

 

... پس شاه نو نیز لشکر رسید

به خون برادر گرفتار شد

چو خون کرد ناچار خون خوار شد ...

ایرانشان
 
۴۴۲

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

راه فقر است ای برادر فاقه در وی رفتن است

وندرین ره نفس کش کافر ز بهر کشتن است ...

سنایی
 
۴۴۳

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن

در صف آزادگان چون دم زنی بیدار زن ...

سنایی
 
۴۴۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در مدح سید عمید سیدالشعرا ابوطالب محمد ناصری علوی

 

... بصوفت آب و بطبع آتش و ندیده جهان

مگر به جام توچون دو برادر آتش و آب

تو روی شادی افروز و آب غم بر از آن ...

سنایی
 
۴۴۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در مدح تاج العصر حسن عجایبی به حسن زشت

 

... کرده نفعت جهان نتیجه ضر

سخنی گویمت برادروار

گر نیوشی و داریم باور ...

... که تو یک رویه ای بسان قمر

بی زر و سیمی ای برادر از آنک

شوخ چشمیت نیست چون عبهر ...

سنایی
 
۴۴۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در وحدانیت ذات باری

 

... از توبه و از گناه آدم

خود هیچ ندانی ای برادر

سربسته بگویم ار توانی ...

سنایی
 
۴۴۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - مناقشهٔ مرد دهری با بوحنیفه

 

... گر سنایی مستجب گردد به آتش بی گمان

زین مناقب رسته گردد ای برادر گوش دار

سنایی
 
۴۴۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در ترغیب مردان به احتراز از زنان دلفریب

 

... روی خوبش چو نگری فتنه جهانی بین ازو

فتنه فتنه ست ای برادر خواه منبر خواه دار

شمت زلفین او کردست چون باد بهشت ...

سنایی
 
۴۴۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱

 

... تا نگردد رای تو بر مرکب همت سوار

ای برادر روی ننماید عروس دین ترا

تا هوای نفس تو در راه دین شد ره سپار ...

سنایی
 
۴۵۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - این قصیدهٔ را هم هنگام اقامت در سرخس سروده

 

... هر که او نام کسی یافت ز آن درگه یافت

ای برادر کس او باش و میندیش از کس

بنده خاص ملک باش که با داغ ملک ...

سنایی
 
۴۵۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴

 

... غایب و حاضر چه داند ما کجا محضر نهیم

تا بدین دلق ای برادر در سنایی ننگری

عطر از عود آن گهی آید که بر آذر نهیم ...

سنایی
 
۴۵۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در پاسخ پرسش سلطان سنجر دربارهٔ مذهب

 

... ای دریای ضلالت در گرفتار آمده

زین برادر یک سخت بایست باور داشتن

بحر پر کشتی ست لیکن جمله در گرداب خوف ...

سنایی
 
۴۵۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴

 

... نفس را اندر گرفت و خوردن هر رنگ و بوی

ای برادر نیست جز فعل سگ و رای خری

شیر نر بوسد به حرمت مرد قانع را قدم ...

... هم میان و هم زبان را تا زالله برخوری

رنج کش باش ای برادر همچو خار از بهر آنک

زود پژمرده شود در دست گلبرگ طری ...

سنایی
 
۴۵۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - در نکوهش بزرگان زمان و مدح بونصر احمد سعید

 

... شد بدو مهره اینت ارزانی

هم تو دانی و هم برادر تو

که نبود آن قصیده چل گانی ...

سنایی
 
۴۵۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۶ - در رثای زکی‌الدین بلخی

 

ای برادر زکی بمرد و بشد

تا یکی به ز ما قرین جوید ...

سنایی
 
۴۵۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۲

 

... مانده معنی را بجای و کرده صورت را گزین

ای برادر قصد ضحاک جفا پیشه مکن

تا نبینی خویشتن همبر به پور آبتین ...

سنایی
 
۴۵۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۴

 

... تیغ شرع از تارک بدخواه دین داری دریغ

شرط مردان این نباشد ای برادر آن مکن

عزم داری تا که خود بزغاله را بریان کنی ...

سنایی
 
۴۵۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۶

 

ای برادر خویش را زین جمع خودبینان مکن

کار دشوارست تو بر خویشتن آسان مکن ...

سنایی
 
۴۵۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۴ - در مدح جمال المعاشرین قوال

 

... دفترت باز تو فرستادم

هم به دست علی برادر تو

دف تر بود دفترت بر من ...

سنایی
 
۴۶۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۸

 

... مرگشان هم قهر کرد آخر به امر کردگار

ای برادر مرگ دان قهار قهاران همه

سنایی
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۹۵