گنجور

 
۴۲۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۹

 

... عارفی را که پر و بال فلک جولان نیست

سیر در کوچه و بازار نمی باید کرد

می رود زود برون از ته پا کرسی دار ...

صائب تبریزی
 
۴۲۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱۹

 

... پای فهمیده در آن سلسله زلف گذار

که در آن کوچه به خورشید دویدن نرسد

از دل پخته مزن لاف که این میوه خام ...

صائب تبریزی
 
۴۲۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸۹

 

... مکش از رخنه دل پای تردد زنهار

که درین کوچه ز سیمرغ پری یافته اند

گرد مجنون نظر باز غزالان شب و روز ...

صائب تبریزی
 
۴۲۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹۷

 

... بیقراری به من و خواب به مخمل دادند

چون سر از کوچه زنجیر نیارم بیرون

که عنانم به کف زلف مسلسل دادند ...

صائب تبریزی
 
۴۲۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳۵

 

آب در دیده پیمانه می می آید

این چه شورست که از کوچه نی می آید

نفس عیسوی از سینه خم می جوشد ...

صائب تبریزی
 
۴۲۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۷

 

... به چشم نرم تو رگ های خواب می گردد

نه از برای تماشاست کوچه گردی من

ز بیم سوختن خود کباب می گردد ...

صائب تبریزی
 
۴۲۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵۳

 

... دل شکسته عشاق می شود پامال

وگرنه کوچه زلفش دویدنی دارد

به فکر خویش نباشند صاحبان نظر ...

صائب تبریزی
 
۴۲۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵۴

 

... هنوز نرگس فتان او جنون فرماست

هنوز کوچه زلفش دویدنی دارد

ز خط گزیده شد آن شکرین دهان و بجاست ...

صائب تبریزی
 
۴۲۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰۰

 

... که از قلمرو آن دل شکار می آید

رهش به کوچه زلف نگار افتاده است

چنین که باد صبا مشکبار می آید ...

صائب تبریزی
 
۴۳۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴۸

 

... غیر از جنون ز راه بیابان که می برد

ما را به کوچه غلط انداختن چرا

دل را به غیر زلف پریشان که می برد

صائب تبریزی
 
۴۳۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۶

 

از کوچه ای که آن گل بی خار بگذرد

موج لطافت از سر دیوار بگذرد ...

صائب تبریزی
 
۴۳۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶۰

 

... صایب به پیشگاه حقیقت قدم گذاشت

مردانه طی کوچه تنگ مجاز کرد

صائب تبریزی
 
۴۳۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳۳

 

... خورشید پیش پای نبیند ز تیرگی

در کوچه ای که شمع ز دستم گرفته اند

نه توبه بهارم و نه چهره خزان ...

صائب تبریزی
 
۴۳۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴۸

 

... غیر از صفا ز آینه ما چه دیده اند

دل چون گشاده نیست چه صحرا چه کوچه بند

سوداییان ز دامن صحرا چه دیده اند ...

صائب تبریزی
 
۴۳۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵۷

 

... با جبهه گشاده چو محراب برخورند

چون ذره می دوند به هر کوچه عاشقان

شاید به آفتاب جهانتاب برخورند ...

صائب تبریزی
 
۴۳۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸۴

 

... دل را نکرده جمع شود هرکه گوشه گیر

در خانه سیر کوچه و بازار می کند

بر هر دلی که زنگ قساوت گرفته است ...

صائب تبریزی
 
۴۳۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸۸

 

... چون شانه هر که پا ز سر خویش کرده است

در کوچه باغ زلف دو تا سیر می کند

شب در میان رود به زمین سیاه هند ...

صائب تبریزی
 
۴۳۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷۶

 

... چون عقل نیست نقد جنون قلب و ناروا

دیوانه خرج کوچه و بازار می شود

کوه تعلقی که تو بر خویش بسته ای ...

صائب تبریزی
 
۴۳۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲۶

 

... خود را به یک پیاله جهان دگر کنید

چون تاک سر ز کوچه مستی برآورید

تا دست حلقه در کمر هر شجر کنید ...

صائب تبریزی
 
۴۴۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲۸

 

... شوریده نمی خواست اگر عشق جهان را

در کوچه وبازار مرا بهر چه سر داد

هرمورسمندی است کمر بسته درین دشت ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۴۹