گنجور

 
صائب تبریزی

تا کی درین جهان مکرر به سر کنید

خود را به یک پیاله جهان دگر کنید

چون تاک سر ز کوچه مستی برآورید

تا دست حلقه در کمر هر شجر کنید

هنگامه ای به خون دل آماده کرده ایم

معشوق بی تکلف ما را خبر کنید

نشنیده اید می شکند سنگ سنگ را

از سنگ بیشتر حذر از هم گهر کنید

خونریزتر ز تیغ بود نیش رگ شناس

از دوستان زیاده ز دشمن حذرکنید

دیدید پشت و روی ورقهای آسمان

یک بار هم در آینه دل نظر کنید

زان پیشتر که این قفس تنگ بشکند

اندیشه از شکستگی بال وپر کنید

راه نجات جز ره باریک شرع نیست

از ورطه صراط هم اینجا گذر کنید

تیز قضا ز جوشن تسلیم نگذرد

در زیر تیغ حادثه گردن سپر کنید

در وقت خویش لب بگشایید چون صدف

ز احسان ابر دامن خود پر گهر کنید

شب را تمام اگر نتوانید زنده داشت

چون غنچه روی دل به نسیم سحر کنید

چون حسن یاد بی سروپایان خودکند

زنهار یاد صائب بی پا وسر کنید

 
 
 
سنایی

ای قوم ازین سرای حوادث گذر کنید

خیزید و سوی عالم علوی سفر کنید

یک سر بپر همت ازین دامگاه دیو

چون مرغ بر پریده مقر بر قمر کنید

تا کی ز بهر تربیت جسم تیره‌روی

[...]

میبدی

ای قوم ازین سرای حوادث گذر کنید

خیزید و سوی عالم علوی سفر کنید

جمال‌الدین عبدالرزاق

آخر یکی بکوی فلانکس گذر کنید

در حال این شکسته دل آخر نظر کنید

ما را ز روی آن گل خندان نشان دهید

او را زحال این دل غمگین خبر کنید

با آن رخ چوماه چه نام قمر برید

[...]

ابن یمین

ایدوستان ز صبر قبائی ببر کنید

دنیا پلیست از سر این پل گذر کنید

از تنگنای حبس طریق نجات نیست

یکره بسوی عالم باقی سفر کنید

پرواز در ریاض جنانتان گر آرزوست

[...]

وحشی بافقی

یاران خدای را به سوی او گذر کنید

باشد کش این خیال ز خاطر بدر کنید

در ما ز دست آتش و بر عزم رفتن است

چون آه ما زبان خود آتش اثر کنید

آتش زبان شوید و بگویید حال ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه