گنجور

 
۴۰۸۱

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴ - وله ایضا

 

... با وجود آن که دست درفشانت مسرفی است

کز عطای اوست کان در خوف و دریا در خطر

در بنای مستقیم الجود میریزد مدام ...

محتشم کاشانی
 
۴۰۸۲

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵ - وله در رثاء

 

میر عالی رتبه آن مهر سپهر عز و جان

در دری قیمت آن دریا دل والاگهر

زبده آل نبی سید قوام الدین که بود ...

محتشم کاشانی
 
۴۰۸۳

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۹ - در شکایت فرماید

 

... بر دل جوهر شناست بشمرم در و گهر

وز کف دریا خواصت پر کنم جیب و کنار

تا پی ضبط حساب دهر باشد در جهان ...

محتشم کاشانی
 
۴۰۸۴

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۱- حضرت شاه اسمعیل صفوی

 

... که سایه بر سرش افکند خسرو غازی

آری چون جمشید خورشید یکسواره کمند جهانگیری بر قله فلک سیمابی جهاند بیکدم اثر شعله تیغ جهانسوز از افق مشرق باقصای مغرب رساند در اواسط محرم سنه خمس و تسعمایه ۹۰۵ از گیلان و لاهیجان بعزم جهانگیری لوای فتح و ظفر افراشته عنان عزیمت بجانب آذربایجان معطوف داشته اند در اوایل سنه ست و تسعمایه ۹۰۶ عزم انتقام فرخ یسار حاکم شروان نموده بنیاد هستی او را برانداختند و در سنه سبع و تسعمایه ۹۰۷ در حوالی شهر شرور به الوند بیک آق قوینلو غالب آمدند و سکه و خطبه اسامی نامی ایمه هدی بفرالقاب نواب اعلی زینت گرفت در سنه ثمان و تسعمایه ۹۰۸ بصوب الکلای علاء الدوله ذوالقدر رایات نصرت اثر نهضت نمودند و در ایام غیبت الوند مذکور به تبریز آمد و چون خبر او بحضرت صاحبقران مغفور رسید از آذربایجان بر سر او ایلغار به تبریز آورده او را گریزانید و در خلال همین سال با سلطان مراد حاکم عراق و فارس جنگ نموده مظفر و منصور شدند در سنه تسع و تسعمایه ۹۰۹ حسین کیای جلایر و مراد بیک ترکمان را از حصار استا بیرون آورده بقتل رسانیدند و در سنه عشر و تسعمایه۹۱۰ بر کره یی حاکم یزد و ابرقو دست یافته آن ملک را بدایره اطاعت خود در آوردند در سنه احدی و عشر و تسعمایه ۹۱۱ عساکر بر سر گیلان رشت فرستاده بعد از تسخیر ماج باج بر امیره مقرر فرمودند و در سنه اثنا و عشر و تسعمایه۹۱۲ امرا را بکردستان فرستاده حاکم آن ملک را بدایره ی اطاعت درآوردند و در سنه ثلاث و عشر و تسعمایه ۹۱۳ بر سر علاءالدوله ذوالقدر ایلغار فرموده او را گریزانیدند و ملک او تسخیر شده و محروسه دیار بکر نیز بتصرف درآمد و در اربع و عشر و تسعمایه ۹۱۴ بر دار السلام بغداد مستولی شد و تمامی عراق عرب ضمیمه سایر ممالک محروسه گشت و در خمس عشر و تسعمایه بار دیگر بشروان نهضت فرموده اکثر قلاع آنجا در حیز تسخیر در آمد و در سنه ست و عشر و تسعمایه شیبک اوزبک را در مرو قهر کرده تمامی خراسان مصفا گشت و در سنه سبع و عشر و تسعمایه۹۱۷ بعزم تسخیر ماوراءالنهر تالب آب آمویه نهضت فرمود و بنابر استغاثه خانان آنجا و ارسال تحف و هدایا بعراق معاودت فرمودند و در ثمان و عشر و تسعمایه میر نجم ثانی را با لشکر قیامت اثر بعزم تسخیر به ماوراء النهر روانه نمودند و در تسع و عشر و تسعمایه۹۱۹ بار دیگر بخراسان نهضت فرموده بجماعت ازبکیه که دست تطاول در آنجا باز کرده بودند راندند و در عشرین و تسعمایه ۹۲۰ با پادشاه روم سلیم ایلدرم در چالدران مصاف دادند و در سنه احدی و عشرین تا سنه ثلثین و تسعمایه ۹۳۰ اوقات شریف را بعیش و حضور گذرانیدند و در سنه مذکور علم تسخیر بجانب عالم جاودانی برافراشتند و در جوار کثیر الانوار فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر منزل اختیار فرمودند انار الله تعالی برهانه چنانکه سن مبارک ایشان بسی و هشت سال رسید و در چهارده سالگی جلوس فرموده بودند خلاصه ربع مسکون را درعرض دهسال تسخیر نمودند و مدت بیست و چهار سال بامر خطیر سلطنت اشتغال نمودند مضمون آیه کریمه صواب مآب هذا شیی عجاب را مشاهد عالمیان گردانیدند ایراد اسم همایون ایشان در اینجا بنابر آنست که با وجود این عظمت و اعتلا و اشتغال بامور دین و دنیا گاهی بنا بر تشحیذ خاطر دریا مقاطر متوجه طبع آزمایی میگشته اند و دری از لجه بیکران بساحل ظهور میرسانیدند لهذا این شاه بیت که از نتایج طبع سحر آفرین ملازمان آن آستان ملک پاسبانست و بحکم کلام الملوک ملوک الکلام دره التاج خواص و عوام بنابر تیمن و تبرک در رشته تحریر کشید

بیستون ناله زارم چو شنید از جا شد ...

سام میرزا صفوی
 
۴۰۸۵

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۴۰- میرزا سلطان ابراهیم امینی

 

... وسع آن کرسی ار ز من پرسی

هفت دریا و یک گز کرسی

اما گاه گاه مثل این ابیات نیز میگفته ...

سام میرزا صفوی
 
۴۰۸۶

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۲۶۴- مولانا عبدالرحمن جامی

 

... ابر باید که بصحرا بارد

زان چه حاصل که بدریا بارد

میدهد سبزه و گل صحرا را

میکند آبله رو دریا را

این چند بیت از یوسف و زلیخای اوستدر وصف بآب نیل درآمدن یوسف علیه السلام ...

... چو سیمین سروی آمد بر لب نیل

بدریا پا نهاد از سوی ساحل

چو مه در برج آبی کرد منزل ...

سام میرزا صفوی
 
۴۰۸۷

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۲۶۵- مولانا هلالی جغتایی

 

... گرم خون بود جای در دل کرد

این چند بیت در تعریف و توصیف دریا هم از آن کتابست

لب دریاست چون لب دلبر

از برون سبزه وز درون گوهر

آن نه دریا که بود صد قلزم

صد چو طوفان نوح در وی گم ...

سام میرزا صفوی
 
۴۰۸۸

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

... مگر اعجاز دارد ساغر عشق

که از دریا کشان می را کمی نیست

مگو ای دل غم خود با خیالش ...

میلی
 
۴۰۸۹

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح بهروز محمّد

 

... خوار و زار از کفش افتد زر و گوهر به کنار

چون خس و خار که جا بر لب دریا دارد

آن منافات که دارد به وفا عهد بتان ...

میلی
 
۴۰۹۰

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح ابراهیم میرزا

 

... بتابد اگر آفتاب سخایت

شود موج دریا سراب سباسب

گرانی درآید به گوش مخاطب ...

میلی
 
۴۰۹۱

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح نورنگ خان

 

... دست سخای او که مبادا نیازمند

داغ نیاز بر دل دریا و کان نهاد

چشم ستاره گاه عطای تو می پرید ...

... جایی که سکه بر درم اختران نهاد

دریا دلا به ذات کریمی که از کرم

در جسم خاک جوهر جان رایگان نهاد ...

میلی
 
۴۰۹۲

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح نورنگ‌خان

 

... گر نبینم روی خورشید همایون طلعتی

مهر کیوان منزلت نورنگ دریادل که چرخ

با علو آستان او ندارد رفعتی ...

... تا نه از تیغ جهانسوز تو گیرد رخصتی

حاصل دریا و کان باشد ترا یک روزه خرج

بلکه آن یک روز هم برنگذرد بی عسرتی ...

میلی
 
۴۰۹۳

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح نورنگ‌خان

 

... در آتش درون چون سمندر شتابان

به دریا درون همچو ماهی شناور

به تندی دمادم عنان در رباید ...

میلی
 
۴۰۹۴

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در ستایش غیاث الدین محمد میرمیران

 

... شه والا گهر بحر کرم شهزاده اعظم

که مثلش گوهری پیدا نشد دریای امکان را

بلند اقبال فرخ فر خلیل الله دریا دل

که در تاج اقبال است ذاتش میرمیران را ...

وحشی بافقی
 
۴۰۹۵

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در ستایش پروردگار

 

... نکته وحدت مجوی از دل بی معرفت

گوهر یکدانه را در دل دریا طلب

گرچه هزار است اسم هست مسما یکی ...

وحشی بافقی
 
۴۰۹۶

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در ستایش میرمیران

 

... خانه زادیست کهین قلزم احسان ترا

در یکتا که بهین زاده دریا بار است

آرزوی دل کس را به زبان نیست رجوع ...

وحشی بافقی
 
۴۰۹۷

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - در ستایش غیاث الدین محمد میرمیران

 

دل و طبعی که من دارم اگر دریا و کان باشد

یکی جوهر نثار آید یکی گوهر فشان باشد

ز بس گوهر کزان دریا نثار آسمان گردد

سراسر آسمان مانند راه کهکشان باشد ...

... همه روی زمین در زیر گنج شایگان باشد

از آن دریا و کان کآمد محیط مرکز دوران

زمین و آسمان در جوهر و گوهر نهان باشد

کمین گوهر از آن دریا و ز آن کان کمترین جوهر

زمین را زیب تخت و زیور تاج زمان باشد ...

وحشی بافقی
 
۴۰۹۸

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در ستایش شاه غیاث الدین محمد میرمیران

 

... حلیه ملک و ملک پیرایه عز و وقار

شاه دریا دل غیاث الدین محمد کز کفش

کان برآرد الامان و بحر گوید زینهار ...

... وز گهرباریش پر در گشته دامان بحار

هست دریا کید و در یوزه گوهر کند

اینکه بعضی ابر می خوانندش و بعضی بخار ...

وحشی بافقی
 
۴۰۹۹

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - در ستایش غیاث الدین محمد میرمیران

 

... کوه قوی نهاد به یک تف شود نزار

دریای آتش ار بود از حفظ نام تو

ماهی موم سالم از آنجا کند گذار ...

... دست امید بخش تو چون شد وظیفه بار

دریا گهی که موج زند زان قبیل نیست

امواج او که رخنه در او افکند بخار ...

وحشی بافقی
 
۴۱۰۰

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در ستایش عبدالله خان اعتمادالدوله

 

... مجلس آرای وزارت انجمن پیرای عدل

گوهر دریا کفایت اختر مهر اقتدار

بازده گو پشت دولت از وجود او به کوه ...

... از صلاحش نیست بیرون شیخ و شاب و شهریار

گوهری کز صلب آن دریاست می زیبد اگر

زینت افسر کنندش خسروان تاجدار

آصف جمجاه عبدالله دریا دل که هست

کان ز طبع او خجل بحر از کف او شرمسار ...

... لطف و قهرش سبزه پرور سازد و گوهر گداز

قطره در قعر سقر وندر تک دریا شرار

حکم او گر سایه بر کهسار اندازد به فرض ...

... نشکند در زیر پایش از سبک خیزی حباب

گر کند با پیکر چون کوه در دریا گذار

آید از حد مکان بر لامکان زان پیشتر ...

وحشی بافقی
 
 
۱
۲۰۳
۲۰۴
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۳۷۳