گنجور

 
سام میرزا صفوی

لمؤلف:

قال رب الجلیل فی التزیل

و اذکروا فی الکتاب اسمعیل

بکدام زبان شرح شمه ای از جلالت قدر عظیم الشأن آن جم نشان علیین آشیان توان گفت و بکدام مشقت در مدحت و منقبت آن سلطان گیتی ستان بهرام احتشام گردون غلام توان سفت، صفحه ی رخسار آفتاب جهانتاب را چه احتیاج بآرایش . و پرتو عذار کثیر الانوار ماه منیر را چه حاجت به تعریف و ستایش، مصرع : بماهتاب چه حاجت شب تجلی را نسبت نسب والا گهرش بامام هفتم باین ترتیب است :

شاه اسمعیل بن سلطان حیدر بن سلطان جنیدبن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین بن شیخ صفی الدین بن سید جبرئیل بن سید صالح بن سید قطب الدین بن سید صالح الدین بن رشید بن سید محمد بن سید عوض الخواص بن سید فیروز شاه بن سید محمد بن سید شرفشاه بن سید محمد بن سیدحسن بن سید ابراهیم بن سید جعفر بن سید محمد بن سید اسمعیل بن سید احمد اعرابی بن سید قاسم بن سید ابوالقاسم بن حمزه بن حضرت امام موسی کاظم علیه السلام

سلطان حیدری نسب موسوی گهر

کاو هست بر سران جهان مالک الرقاب

در شهور سنه اثنین و تسعین و ثما نمایه «۸۹۲» قدم کرم از شبستان عدم بفضای دلگشای وجود نهاده به پرتو قدوم سعادت لزوم جهانرا منور گردانید .

ماهی، از اوج شرف زاده خورشید جمال

زاده الله جمالا بجهان داده جمال

چون شرح بعضی از مآثر فتوحات اعجاز آیات آن صاحبقران سلیمان صفات از کتب تواریخ که در ایام آن حضرت نگاشته اقلام عنبر فام منشیان بلاغت انجامست، بنابراین موجزی از وقایع کلیه ی ایشان در طی این مختصر رقم زده کلک بیان میگردد .

القصه : بمحض تأئیدات نامتناهی الهی، نه بدستیاری لشکر و سپاهی، در چار بالش سلطنت و وساده جهانگیری تکیه فرمودند،

سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی

که سایه بر سرش افکند خسرو غازی

آری، چون جمشید خورشید یکسواره کمند جهانگیری بر قله فلک سیمابی جهاند، بیکدم اثر شعله تیغ جهانسوز از افق مشرق باقصای مغرب رساند، در اواسط محرم سنه خمس و تسعمایه «۹۰۵» از گیلان و لاهیجان بعزم جهانگیری لوای فتح و ظفر افراشته عنان عزیمت بجانب آذربایجان معطوف داشته اند در اوایل سنه ست و تسعمایه «۹۰۶» عزم انتقام فرخ یسار حاکم شروان نموده بنیاد هستی او را برانداختند و در سنه سبع و تسعمایه «۹۰۷» در حوالی شهر شرور به الوند بیک آق قوینلو غالب آمدند و سکه و خطبه اسامی نامی ائمه هدی بفرالقاب نواب اعلی زینت گرفت در سنه ثمان و تسعمایه «۹۰۸» بصوب الکلای علاء الدوله ذوالقدر رایات نصرت اثر نهضت نمودند و در ایام غیبت، الوند مذکور به تبریز آمد و چون خبر او بحضرت صاحبقران مغفور رسید از آذربایجان بر سر او ایلغار به تبریز آورده او را گریزانید و در خلال همین سال با سلطان مراد حاکم عراق و فارس جنگ نموده مظفر و منصور شدند. در سنه تسع و تسعمایه «۹۰۹» حسین کیای جلایر و مراد بیک ترکمان را از حصار استا بیرون آورده بقتل رسانیدند و در سنه عشر و تسعمایه«۹۱۰» بر کره یی حاکم یزد و ابرقو دست یافته آن ملک را بدایره اطاعت خود در آوردند در سنه احدی و عشر و تسعمایه «۹۱۱» عساکر بر سر گیلان رشت فرستاده بعد از تسخیر ماج باج بر امیره مقرر فرمودند و در سنه اثنا و عشر و تسعمایه«۹۱۲» امرا را بکردستان فرستاده حاکم آن ملک را بدایره ی اطاعت درآوردند و در سنه ثلاث و عشر و تسعمایه «۹۱۳» بر سر علاءالدوله ذوالقدر ایلغار فرموده او را گریزانیدند و ملک او تسخیر شده و محروسه دیار بکر نیز بتصرف درآمد و در اربع و عشر و تسعمایه «۹۱۴» بر دار السلام بغداد مستولی شد و تمامی عراق عرب ضمیمه سایر ممالک محروسه گشت و در خمس عشر و تسعمایه بار دیگر بشروان نهضت فرموده اکثر قلاع آنجا در حیز تسخیر در آمد و در سنه ست و عشر و تسعمایه شیبک اوزبک را در مرو قهر کرده تمامی خراسان مصفا گشت و در سنه سبع و عشر و تسعمایه«۹۱۷» بعزم تسخیر ماوراءالنهر تالب آب آمویه نهضت فرمود، و بنابر استغاثه خانان آنجا، و ارسال تحف و هدایا بعراق معاودت فرمودند و در ثمان و عشر و تسعمایه میر نجم ثانی را با لشکر قیامت اثر بعزم تسخیر به ماوراء النهر روانه نمودند و در تسع و عشر و تسعمایه«۹۱۹» بار دیگر بخراسان نهضت فرموده بجماعت ازبکیه که دست تطاول در آنجا باز کرده بودند راندند و در عشرین و تسعمایه (۹۲۰) با پادشاه روم سلیم ایلدرم در چالدران مصاف دادند و در سنه احدی و عشرین تا سنه ثلثین و تسعمایه «۹۳۰» اوقات شریف را بعیش و حضور گذرانیدند و در سنه مذکور علم تسخیر بجانب عالم جاودانی برافراشتند و در جوار کثیر الانوار فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر منزل اختیار فرمودند انار الله تعالی برهانه چنانکه سن مبارک ایشان بسی و هشت سال رسید و در چهارده سالگی جلوس فرموده بودند، خلاصه ربع مسکون را درعرض دهسال تسخیر نمودند و مدت بیست و چهار سال بامر خطیر سلطنت اشتغال نمودند، مضمون آیه کریمه صواب مآب هذا شئی عجاب را مشاهد عالمیان گردانیدند، ایراد اسم همایون ایشان در اینجا بنابر آنست که با وجود این عظمت و اعتلا و اشتغال بامور دین و دنیا گاهی بنا بر تشحیذ خاطر دریا مقاطر متوجه طبع آزمائی میگشته اند و دری از لجه بیکران بساحل ظهور میرسانیدند لهذا این شاه بیت که از نتایج طبع سحر آفرین ملازمان آن آستان ملک پاسبانست و بحکم کلام الملوک ملوک الکلام دره التاج خواص و عوام بنابر تیمن و تبرک در رشته تحریر کشید.

بیستون ناله زارم چو شنید از جا شد

کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد

تخلص همایون ایشان در ترکی و پارسی خطائی است و مولانا امیدی در قصیده ای که در باب جنگ ایشان و حضرت سلیم پادشاه گفته در مطلع ایمائی بدین معنی کرده

قضا در کارگاه کبریائی

کشیده نقش اسلیمی خطائی