بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴
... از آفت خرابی سیل فنا گذشت
دریا دلی که خانه تهی چون حباب کرد
رنگی ز بیوفایی ایام گل نمود ...
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱
... چند دور از چشمه نوش تو از درد فراق
سر نهم در آب شور دیده و دریا کشم
مانده ام در دشت حرمان و ز دست روزگار ...
... چون فغانی از دل سوزان و چشم اشکبار
شعله از دریا برآرم لاله از خارا کشم
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۳
... که سیراب از کنار چشمه ی حیوان شوم روزی
نشوید از دلم گردی اگر دریا کنم دیده
نخیزد از رهم گردی اگر طوفان شوم روزی ...
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - بازاز سمن و گل چمن آراست جهان را
... آب ز هوس جلوه ی گلهای بهاری
جوید چو حباب از دل دریا جریان را
در آب روان جلوه دهد باد بصد ناز ...
... بر چهره ی وصفش چه محل زیور تقریر
دریاب که حاجت به بیان نیست عیان را
شکر نعمش باز درین مطلع رنگین ...
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در منقبت امیرالمومنین و امام المتقین اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام
... چنان کز فیض دستش بارها خاک سیه زر شد
به دریا گوهر جان یافت از امرش گل لازب
ز تاب قهر چون روی عرقناکش برافروزد ...
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست
... کن فکان امر و قضا حکم و یدالله خطاب
آسمان رفعت و دریا دل و خورشید کفست
سامع مدح علی باش نه افسانه غیر ...
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام
... آنرا که سایه ی اسدالله بر سرست
باشد محیط خاطر دریا نثار او
بحری که نظم معرفتش عقد گوهرست ...
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح شاه تاج الدین حسن
... دانه ها چون خوشه ی پروین ز جوهر عقد بند
کشتزار از باد همچون روی دریا موجزن
ارغوان از باد می شوید به آب گل دهان ...
... وی ضمیرت چون فروغ عقل در مصباح تن
ذات بی مثل تو کز دریای عرفان گوهریست
ایزدش پیوسته دارد در پناه خویشتن ...
بابافغانی » دیوان اشعار » ترکیبات » ترکیب بند در مدح رستم بیگ بن مقصود بیگ آق قوینلو
... هر دم هزار گنج نثار زمین اوست
دریا و کان هدیه ی تاج و نگین اوست
هست آن گهر به دایره ی آسمان نگین ...
... از یک طرف نشاند بجیحون سر سنان
وز یکطرف رساند به دریای نیل تیغ
از پشت گاو و سینه ی ماهیش بر گذشت ...
بابافغانی » دیوان اشعار » ترکیبات » ترجیع بند
... زاهوی دام تا بماهی شست
کبک کهسار و مرغ دریا بار
میزنند این نوا بلند نه پست ...
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶
... بیا جانا اگر خواهی تماشای لب آبی
نشین بر گوشۀ چشم و ببین این موج دریا را
فضای دلگشا دادند از فیض رخت لیکن ...
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸
... پروا نکند شمع تو پروانه ما را
ای دیده چو دریا بشدی در بفشاندی
آور بنظر آن در یک دانه ما را ...
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
... که قارون با همه گنجش فرورفتند در گل ها
صدف وار ار درر خواهی فرو شو در تگ دریا
که جز خاشاک نبود حاصلی در دور ساحل ها ...
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
مرا گر هجر دل بر آتش است و دیده دریا هم
کجا دل می کشد با باغ و با گل گشت و صحرا هم ...
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۷ - تعریف کلام فصیح و شعر
... عالم از در نظم پر کردند
همچو دریا نثار در کردند
ابر رحمت نثار ایشان باد ...
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۷ - به شهر آمدن شهزاده
... مغز در استخوان چو موم گداخت
آب دریا فتاد از کم و کاست
تا به حدی که گرد ازو برخاست ...
... در چنین وقت بهترین جایی
نیست جز در کنار دریایی
لب دریاست چون لب دلبر
از برون سبزه وز درون گوهر ...
... خشکی این هوا ضرر دارد
لب دریا هوای تر دارد
خسرو اسباب ره مهیا کرد
شاه از آن جا هوای دریا کرد
آن نه دریا که بود صد قلزم
صد چو طوفان نوح در وی گم ...
... شاه با آن رخ جهان آرا
کرد منزل کناره دریا
آن هوا برد ضعف حالش را ...
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۸ - اقامت شاهزاده بر لب دریا و کدا بر کوه
... همچو در یگانه یکتا شد
جلوه گاهش کنار دریا شد
بس که طبعش به صید شد مایل ...
... چشم بگشاد و هر طرف نگریست
چون نگه کرد جانب دریا
دید هر گوشه خیمه ای برپا ...
... آفتاب بلندقدرست این
از سر کوه میل دریا کرد
همچو خس بر کرانه ای جا کرد ...
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۹ - رفتن شاه پیش گدا و بشارت تختنشینی
... شاه چو آفتاب تنها شد
در یک دانه سوی دریا شد
چون گذر کرد جانب درویش ...
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴
... ساغری گیریم و دست از محنت دنیا کشیم
ساقیا میخانه دریاییست پر ز آب حیات
جهد کن تا کشتی خود را در آن دریا کشیم
نازنینان سرکش و ما در مقام احتیاج ...
هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۳۴ - باب چهاردهم در توکل که اعتماد کردنست بر کرم رزاق و رزاقیت کریم علی الاطلاق
... بمرغان دانه در صحرا فشاند
بماهی طعمه در دریا رساند
توکل کن که از فیض الهی ...