گنجور

 
۳۸۸۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۳

 

... جدا فتاد ز جنت که بود مارآمیز

میان چرخ و زمین بس هوای پرنورست

ولیک تیره شود چون شود غبارآمیز ...

مولانا
 
۳۸۸۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۶

 

... صد مه و آفتاب را نور توست مقتبس

چرخ میان آب تو بر دوران همی زند

عقل بر طبیبیت عرضه همی کند مجس ...

مولانا
 
۳۸۸۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۷

 

... ای چشم و چراغ من دم درکش و می بینش

صد چرخ همی گردد بر آب حیات او

صد کوه کمر بندد در خدمت تمکین ش ...

مولانا
 
۳۸۸۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۱

 

... بخرام بیا کاین دم والله که نمی گنجد

نی میوه و نی شیوه نی چرخ و مه و مه وش

جز ما و تو و جامی دریا کف خوش نامی ...

مولانا
 
۳۸۸۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۲

 

... تا کفر به پیش آرد صد گوهر ایمانش

یک برق ز عشق شه بر چرخ زند ناگه

آتش فتد اندر مه برهم زند ارکانش ...

مولانا
 
۳۸۸۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۴

 

... به اقبال جوان واگشت جانی

که راه دین نزد این چرخ پیرش

بدان دارالامان و اصل خود رفت ...

مولانا
 
۳۸۸۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۲

 

... هر کسی کو بتر از وی خرد فخر کند

گرچه چون ماه بود چرخ به میزان کشدش

هر که در دیده عشاق شود مردمکی ...

مولانا
 
۳۸۸۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۳

 

... همه شب سجده کنان می رود و وقت سحر

روش بخشد که بمیرد مه چرخ از حسدش

هر که امروز کند شهوت خود را در گور ...

مولانا
 
۳۸۸۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۲

 

گر جان به جز تو خواهد از خویش برکنیمش

ور چرخ سرکش آید بر همدگر زنیمش

گر رخت خویش خواهد ما رخت او دهیمش ...

... ور این فلک سر آمد ما چشم روشنیمش

بیخ درخت خاکست وین چرخ شاخ و برگش

عالم درخت زیتون ما همچو روغنیمش ...

مولانا
 
۳۸۹۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۹

 

... چشم جهانم چشم جهانم تا که بدیدم چشم سیاهش

چرخ زمین شد چرخ زمین شد جنت مأوی راحت جان ها

تا که برآمد تا که برآمد بر که جودی خیل و سپاهش ...

مولانا
 
۳۸۹۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۰

 

... چشم گشا شش جهت شعشعه نور بین

گوش گشا سوی چرخ ای شده چشم تو گوش

بشنو از جان سلام تا برهی از کلام ...

مولانا
 
۳۸۹۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۵

 

... دل همه مال و عقار خرج کند در قمار

چونک برهنه شود چرخ دهد مخزنش

دل ز سخن مال مال خواست زدن پر و بال ...

مولانا
 
۳۸۹۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۶

 

... گرز برآورد عشق کوفت سر عقل را

شد ز بلندی عشق چرخ فلک پست دوش

دولت نو شد پدید دام جهان را درید ...

مولانا
 
۳۸۹۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۴

 

... که خاک بر سر آن زر که نیست درخور عیش

بگویمت که چرا چرخ می زند گردون

کیش به چرخ درآورد تاب اختر عیش

بگویمت که چرا بحر موج در موجست ...

مولانا
 
۳۸۹۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۵

 

... برون ز هر دو جهانست این جهان سماع

اگر چه بام بلندست بام هفتم چرخ

گذشته است از این بام نردبان سماع ...

مولانا
 
۳۸۹۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۷

 

... لو لاک لما خلقت الافلاک

نه چرخ به اختیار عاشق

بس کن که عنایتش بسنده است ...

مولانا
 
۳۸۹۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۶

 

... با مرگ کجا پیچد آن زلفک و آن پیچک

بر چرخ کجا پرد آن پرک و آن بالک

ای نازک نازک دل دل جو که دلت ماند ...

... من دوش تو را دیدم در خواب و چنان باشد

بر چرخ همی گشتی سرمستک و خوش حالک

می گشتی و می گفتی ای زهره به من بنگر ...

مولانا
 
۳۸۹۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۴

 

... استاره به جنگ کز فراقش

این عرصه چرخ تنگ شد تنگ

مه گوید بی ز آفتابش

تا کی باشم ز چرخ آونگ

بازار وجود بی عقیقش ...

مولانا
 
۳۸۹۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۷

 

... کجاست مست تو را از چنین خرابی ننگ

فلک ز مستی امر تو روز و شب در چرخ

زمین ز شادی گنج تو خیره مانده و دنگ ...

مولانا
 
۳۹۰۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۴

 

... در شهر یک سلطان بود وین شهر پرسلطان عجب

بر چرخ یک ماهست بس وین چرخ پرماه و زحل

رو رو طبیبان را بگو کان جا شما را کار نیست ...

مولانا
 
 
۱
۱۹۳
۱۹۴
۱۹۵
۱۹۶
۱۹۷
۴۹۲