برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز
برو برو گل سرخی ولیک خارآمیز
مقام داشت به جنت صفی حق آدم
جدا فتاد ز جنت که بود مارآمیز
میان چرخ و زمین بس هوای پرنورست
ولیک تیره شود چون شود غبارآمیز
چو دوست با عدو تو نشست از او بگریز
که احتراق دهد آب گرم نارآمیز
برون کشم ز خمیر تو خویش را چون موی
که ذوق خمر تو را دیدهام خمارآمیز
ولیک موی کشان آردم بر تو غمت
که اژدهاست غمت با دم شرارآمیز
هزار بار گریزم چو تیر و بازآیم
بدان کمان و بدان غمزه شکارآمیز
به گردنامه سحرم به خانه بازآرد
خیال یار به اکراه اختیارآمیز
غم تو بر سفرم زیر زیر میخندد
که واقفست از این عشق زینهارآمیز
به پیش سلطنت توبهام چو مسخره ایست
که عشق را نبود صبر اعتبارآمیز
سخن مگوی چو گویی ز صبر و توبه مگوی
حدیث توبه مجنون بود فشارآمیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات متناقضی در مورد عشق و جدایی اشاره میکند. او از عشق نفرت دارد و به طرف مقابل میگوید که برود، هرچند که زیبایی او مانند گل سرخ است، ولی درد و رنجی چون خار را نیز به همراه دارد. شاعر به جدایی از عشق اشاره میکند و میگوید که این جدایی او را از بهشت دور کرده است. همچنین به تضاد بین نور و ظلمت در زندگی و عواطف انسانها پرداخته و از تلاشش برای دوری از غم و رنج ناشی از عشق صحبت میکند. در نهایت، او بیان میکند که تلاشهایش برای فرار از عشق و شور و شوق آن بینتیجه است و عشق همواره او را به سوی خود میکشاند.
هوش مصنوعی: از عشق تو بیزارم و از تو فراریام، برو، برو. تو مانند گلی سرخ به نظر میرس، اما حقیقت این است که همراه با زیباییات، زخمهای جانسوزی نیز دارم.
هوش مصنوعی: آدم، که مقام والایی در بهشت داشت، از آنجا جدا شد. این جدایی به خاطر فریب و وسوسهای بود که به او رسید.
هوش مصنوعی: در میان آسمان و زمین، نور و روشنایی بسیار وجود دارد، اما وقتی گرد و غبار بیفتد، همه چیز تاریک و کدر میشود.
هوش مصنوعی: اگر دوستت با دشمن تو نشسته باشد، از او دوری کن؛ چرا که ممکن است او آتش کینه و دشمنی را در تو شعلهور کند.
هوش مصنوعی: من خود را از ماهیت تو جدا میکنم، همانطور که مو از خمیری خارج میشود. چون من تأثیر شگفتانگیز شراب تو را چشیدهام.
هوش مصنوعی: اما من با موی افشان به سوی تو میآورم غم تو را که مانند اژدهایی است با دمی پر از آتش.
هوش مصنوعی: من هزار بار فرار میکنم مانند تیر، اما دوباره به همان کمان و با همان جاذبهای که دارد، برمیگردم و به سمت شکار میروم.
هوش مصنوعی: در صبحی دلانگیز، تصور دیدار یار به آرامی و بیمیلی به ذهنم میآید و مرا به خانه خود میکشاند.
هوش مصنوعی: غم تو وقتی که به سفر میروم، زیر لب میخندد، چرا که از این عشق پر از راز و رمز آگاه است.
هوش مصنوعی: توبه من در برابر قدرت پادشاهی، مانند یک بازیچه است و عشق هیچگاه مثلی از صبر و اعتبار ندارد.
هوش مصنوعی: سکوت کن و حرف نزن، زیرا وقتی از صبر و توبه صحبت میکنی، در واقع به حکایت عاشق دیوانهای اشاره میکنی که داستانش دردآور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ترا که نور نظر نیست اعتبار آمیز
نظر به هر چه کنی می شود غبار آمیز
جواب تلخ به نقد از لب ترشرویان
هزار بار به از قند انتظار آمیز
برآن بلند نظر لاف همت است حلال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.