تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ
خراب گنج تو دارد چرا شود دلتنگ
جهان شکست و تو یار شکستگان باشی
کجاست مست تو را از چنین خرابی ننگ
فلک ز مستی امر تو روز و شب در چرخ
زمین ز شادی گنج تو خیره مانده و دنگ
وظیفه تو رسید و نیافت راه ز در
زهی کرم که ز روزن بکردیش آونگ
شنیدهایم که شاهان به جنگ بستانند
ندیدهایم که شاهان عطا دهند به جنگ
ز سنگ چشمه روان کردهای و میگویی
بیا عطا بستان ای دل فسرده چو سنگ
کنار و بوسه رومی رخانت میباید
ز روی آینه دل به عشق بزدا زنگ
تعلقیست عجب زنگ را بدین رومی
تعلقیست نهانی میان موش و پلنگ
دهان ببند که تا دل دهانه بگشاید
فروخورد دو جهان را به یک زمان چو نهنگ
چو ما رویم ره دل هزار فرسنگست
چو خطوتین دل آمد کجا بود فرسنگ
اگر نه مفخر تبریز شمس دین جویاست
چرا شود غم عشقش موکل و سرهنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ مصائب و خرابیهایی است که جنگ و تجاوز به وجود میآورد، اما در عین حال به امید و شادی اشاره میکند. شاعر به رغم ویرانیها، از خواننده میخواهد که به دنبال گنج و محبت باشد و دلش را شاد کند. همچنین به این نکته اشاره میکند که شاهان در میدان جنگ غالباً به دیگران توجهی ندارند و عطا نمیدهند. او به دلتنگی و سردی دل نیز پرداخته و میگوید باید به عشق و صفا بازگشت. در نهایت، شاعر به جستجوی عشق و مفخر بودن میپردازد و میپرسد چرا باید غم عشق بر دل فرمانروایی کند.
هوش مصنوعی: هر چند که تاتارها باعث ویرانی و نابودی جهان شدند، اما گنج و ثروتی که تو داری نمیتواند دلیل ناراحتی تو باشد.
هوش مصنوعی: جهان به هم ریخته و تو همچنان بر روی یارانی که شکست خوردهاند، ایستادهای. از کجا میتوانی از این بینظمی و نابسامانی شاد باشی؟
هوش مصنوعی: آسمان از شوق و خوشحالی تو در طول روز و شب در حال چرخش است و زمین به خاطر ثروت و شادی تو حیرتزده و مشغول است.
هوش مصنوعی: وظیفه تو به پایان رسید و نتوانستی راهی برای ورود پیدا کنی، به خاطر لطفی که داشتی و از روزنهای که برای این کار ایجاد کردی، به چنین وضعیتی دچار شدی.
هوش مصنوعی: شنیدهایم که پادشاهان برای تصرف و جنگیدن میروند، اما هرگز ندیدهایم که پادشاهان در میانه جنگ، بخشش و عطا کنند.
هوش مصنوعی: از دل سنگیات چشمهای به جریان انداختهای و میگویی ای دل غمگین، بیا تا هدیه بگیری.
هوش مصنوعی: کنار و بوسه رومی بر چهرهات لازم است تا از دل که مانند آینه است، به عشق زنگ و غبار را دور کنی.
هوش مصنوعی: این ارتباطی عجیب و پنهان است که میان موش و پلنگ وجود دارد. در واقع، نوعی وابستگی غیرملموس و ناشناختهای بین آنها برقرار است.
هوش مصنوعی: سکوت کن تا دل تو به آرامش برسد. مانند نهنگ که توانایی دارد حجم زیادی از دنیا را یکجا در خود جای دهد، تو نیز میتوانی تجربههای زندگی را به تمام وجودت جذب کنی.
هوش مصنوعی: وقتی ما به سفر دل میرویم، مسیری هزار فرسنگی پیش رو داریم. اما زمانی که دل به همراه ما بیاید، دیگر فاصلهها چه اهمیتی دارند؟
هوش مصنوعی: اگر شمس دین جویا که از بزرگان تبریز است وجود نداشته باشد، چرا باید غم عشق او به عنوان یک حسرت و مشکل، مورد توجه و مراقبت قرار گیرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت
همی دراید در روی تو از آن آژنگ
اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین
وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ
خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ
بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ
شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی
شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ
چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد
[...]
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ
مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه
چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود
[...]
شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ
میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همیخوریم و همی بوسه میدهیم به دنگ
نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود
[...]
ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ
زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ
بلند رای تو خورشید گنبد دولت
خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ
ز نور رای تو مانند روز گردد شب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.