گنجور

 
مولانا

تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ

خراب گنج تو دارد چرا شود دلتنگ

جهان شکست و تو یار شکستگان باشی

کجاست مست تو را از چنین خرابی ننگ

فلک ز مستی امر تو روز و شب در چرخ

زمین ز شادی گنج تو خیره مانده و دنگ

وظیفه تو رسید و نیافت راه ز در

زهی کرم که ز روزن بکردیش آونگ

شنیده‌ایم که شاهان به جنگ بستانند

ندیده‌ایم که شاهان عطا دهند به جنگ

ز سنگ چشمه روان کرده‌ای و می‌گویی

بیا عطا بستان ای دل فسرده چو سنگ

کنار و بوسه رومی رخانت می‌باید

ز روی آینه دل به عشق بزدا زنگ

تعلقیست عجب زنگ را بدین رومی

تعلقیست نهانی میان موش و پلنگ

دهان ببند که تا دل دهانه بگشاید

فروخورد دو جهان را به یک زمان چو نهنگ

چو ما رویم ره دل هزار فرسنگست

چو خطوتین دل آمد کجا بود فرسنگ

اگر نه مفخر تبریز شمس دین جویاست

چرا شود غم عشقش موکل و سرهنگ

 
 
 
عنصری

بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت

همی دراید در روی تو از آن آژنگ

اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین

وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ

بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ

شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی

شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ

چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ

کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ

مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه

چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ

سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود

[...]

منوچهری

شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ

میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ

به دست راست شراب و به دست چپ زلفین

همی‌خوریم و همی بوسه می‌دهیم به دنگ

نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود

[...]

مسعود سعد سلمان

ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ

زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ

بلند رای تو خورشید گنبد دولت

خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ

ز نور رای تو مانند روز گردد شب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه