صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۵
... هر که صایب دل خود داد به آهو چشمی
گرچه در کوچه و بازار بود صحرایی است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۹
... نگشاید دلش از سیر خیابان بهشت
هر که در کوچه آن زلف دویدن دانست
نتوان داشت به زنجیر ز مژگان او را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۱
... روزگاری است درین دایره آوازی نیست
نه همین کوچه و بازار ز مجنون خالی است
در بیابان جنون نیز نظربازی نیست
وحشت آباد بود در نظر من شهری
که به هر کوچه او خانه براندازی نیست
برنیاید نفس از طوطی شیرین گفتار ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۷
... از پریشانی ما یاد کجا خواهد کرد
دل که بر کوچه آن زلف پریشان زد و رفت
وقت آن راهروی خوش که ازین خارستان ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۴
... خلاصی دل ازان زلف آرزوی خطاست
که مرغ بی پر و بال است و کوچه بن بست است
به زهد خشک قناعت نمی توان کردن ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۴
... اگر سخن به رقم دیر می رسد صایب
گناه ما چه بود کوچه قلم تنگ است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۵
... کجا در آن دل سنگین کند سرایت آه
که رشته پر گره و کوچه گهر تنگ است
برون میار سر از کنج آشیان صایب ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۹
... هزار رخنه فزون در دلش چو غربال است
غبار کوچه عشق است کیمیای مراد
خوشا سری که درین رهگذار پامال است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۲
... به هیچ جا نرود هر که آشنای دل است
هوای نفس ترا کوچه گرد ساخته است
وگرنه نقد بود هر چه مدعای دل است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۹
... نشسته است به گل بارها سفینه چرخ
به کوچه ای که مرا رخت در گل افتاده است
نصیب کشته عشق از بهشت جاویدان ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۴
... دل مرا ز خم زلف او رهایی نیست
بدر ز کوچه بن بسته هیچ کس نزده است
به غیر من که گره می زنم به ترا سرشک ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۰
هزار بار درآیم اگر به خانه دوست
به کوچه غلط اندازدم بهانه دوست
چنین که شوق مرا بیقرار ساخته است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷
... مرا که واله آن چاک سینه ام صایب
کجا گشاده شود دل ز کوچه باغ بهشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۹
... اگر چه زندگیم جمله در وصال گذشت
به کوچه قلم افتاد تا رهم صایب
به پیچ و تاب مرا عمر همچو نال گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۹
... دیوانه ای که چشم غزالش پلنگ بود
امروز رام کوچه و بازار عالم است
در راه دل پیاده دنبال مانده ای است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۶
... بر روی غافلان جهان خنده سپهر
از رود نیل کوچه به فرعون دادن است
در موج خیز حادثه آسوده زیستن ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۵
... خود را شکسته هر که دل ما شکسته است
تا خویش را به کوچه گوهر رسانده ایم
صد بار رشته نفس ما گسسته است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۷
... دیوانه ام ز وسوسه رزق فارغم
رزقم به سیر کوچه و بازار بسته است
در پرده حسن از نگه شوخ چشم ماست ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۲
... دیوانه شو که عشرت طفلانه جهان
در کوچه سلامت زنجیر بوده است
داند به من چه می رود از ترکتاز عشق ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۰
... چون باده صبوح به رگهای میکشان
هر کوچه ای که هست به عالم دویدنی است
دندان نمودن است در رزق را کلید ...