خراب حالی ما از درازی دست است
ز همت است که دیوار ما چنین پست است
ز نوبهار جهان رنگ اعتدال مجوی
که عندلیب تهیدست و غنچه زرمست است
دل تو چون گل رعنا دو رنگ افتاده است
وگرنه حسن خزان و بهار یکدست است
خلاصی دل ازان زلف آرزوی خطاست
که مرغ، بی پر و بال است و کوچه بن بست است
به زهد خشک قناعت نمی توان کردن
کنون که هر سر خاری پیاله در دست است
حساب دین و دل از ما به حشر اگر طلبند
بهانه ای چو سر زلف یار در دست است
نبست غنچه منقار عندلیبان را
فغان که چاشنی نوشخند گل پست است
چو غنچه سر به گریبان کشیده ام صائب
ز بس به چشم من این سقف نیلگون پست است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس ناامیدی و ناخوشی اشاره دارد که ناشی از محدودیتها و مشکلات زندگی است. شاعر به دیواری کوتاه اشاره میکند که نماد موانع اوست و از بهار و زیباییهای دنیا ناامید است. او دل خود را به گلهای زیبای دو رنگ تشبیه میکند و میگوید که زیباییهای خزان و بهار در حقیقت یکساناند. همچنین به زهد و قناعت خشک اشاره میکند و میگوید که در زمانهای که همه در جستجوی لذتها هستند، تلاش برای خودداری بیثمر است. در پایان، شاعر خود را همانند غنچهای غمگین نشان میدهد که زیر سقف کوتاه و تیرهای زندگی میکند و از نبود عشق و زیبایی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: وضعیت نابسامان ما به خاطر طولانی بودن دست ماست و به تلاش و همت ما بستگی دارد که دیوار ما چنین کوتاه است.
هوش مصنوعی: از بهار جهان انتظار نداشته باش که همیشه حال و هوای متعادل و زیبایی داشته باشد، زیرا در این دوران، بلبل بیپول و گلهای جوان در حال خوشگذرانی و شادابی هستند.
هوش مصنوعی: دل تو مانند گل زیبای رنگارنگی است که در حالتی دو رنگ به نظر میرسد، در حالی که زیبایی فصلهای بهار و پاییز در ذات خود یکپارچه و یکسان است.
هوش مصنوعی: رهایی دل از زنجیرهای آرزوهای بیهوده اشتباه است، زیرا مانند پرندهای بیپر و بال خواهد بود و در جایی بیخروجی گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، نمیتوان تنها به زهد و قناعت خشک اکتفا کرد، زیرا هر کسی به نوعی از خوشی و لذت بهرهمند شده و در دستش فرصتی برای نوشیدن و لذت بردن از زندگی است.
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت از ما بخواهند که دین و دلمان را حساب کنیم، بهانهای داریم؛ چرا که در دست ما به مانند رشتههای موی یار، دلیلی برای توجیه آن داریم.
هوش مصنوعی: غنچه منقار درندگان به چه غمی است، زیرا نشانهای از شادی گلهای کمارزش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: من مانند غنچهای هستم که سرش را در گلو فرو بردهام. صائب، از بس که این سقف آبی در نظرم کوتاه و نابسنده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبان چو کج روش افتد جنون بد مست است
قط محرف این خامه تیغ در دست است
زخلق شغل علایق حضورمردن برد
جدا افتاد سر از تن به فکر پابست است
جهان چو معنی عنقا به فهم کس نرسید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.