گنجور

 
۳۵۶۱

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱

 

... بی تو ما خاطرنشان می پرستان می کنیم

داغ می ماند کلیم ار لاله زار از دست رفت

هرچه دشوارست ما بر خویش آسان می کنیم

کلیم
 
۳۵۶۲

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴

 

از ثبات عشق دایم پا بدامن داشتم

گر چو داغ لاله در آتش نشیمن داشتم

بر زلال خضر اکنون صد تغافل می زنم ...

کلیم
 
۳۵۶۳

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸ - در مدح شاه‌جهان

 

... چو شمع کشته ازین ماجرا زبان بندیم

نهال سرکش گل بیوفا و لاله دو رو

درین چمن به چه امید آشیان بندیم ...

کلیم
 
۳۵۶۴

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵

 

اشکریزان در غمت چون رو به هامون می کنم

کاسه مجنون و جام لاله پرخون می کنم

طالبی دارم که می افتد گره در کار من ...

کلیم
 
۳۵۶۵

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱

 

... بیدردم ار بدیهه نگویم جواب او

خوش آب و رنگ لاله فزون شد مگر نوبهار

آمیخت خون توبه ما با شراب او

نرگس بلاله بیند و دارد تأسفی

چون سرخوشی که سوخته باشد کباب او ...

کلیم
 
۳۵۶۶

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶

 

... خارم بجگر کاشته و داغ بسینه

در دل چو گل و لاله کشمیر گذشته

در کوی جنون کلبه ما نیز نشان است ...

کلیم
 
۳۵۶۷

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰

 

... از بسکه روزگار دنی سفله پرورست

از تخم لاله خار مغیلان برآمده

از تیغ عمر خط تو کوتاه کی شود ...

... گل گل و باده چهره سبزان هند بین

در باغ حسن لاله ز ریحان برآمده

در آرزوی خاتم لعلت ز بس گداخت ...

کلیم
 
۳۵۶۸

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱

 

... حسن در کسوت یکرنگی عشق ار نبود

گل بخون لاله در آتش بچکار افتاده

بحساب زر خود می کند ایمان تازه ...

کلیم
 
۳۵۶۹

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴

 

نبرد از دل غمی نظاره گل های بستانی

ز لاله داغ دل افزود و از سنبل پریشانی

شکفته رویم ار بینی نپنداری که خوشحالم ...

کلیم
 
۳۵۷۰

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲

 

... برون نمی روی از خاطری که جا کردی

بگلشن از قدمت داغ لاله مرهم یافت

بخنده هم گره از کار غنچه وا کردی ...

کلیم
 
۳۵۷۱

کلیم » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - و نیز در مدح ابوالمظفر شاه جهان

 

... بفرزندان رها کن خانمان را

گل و لاله که می غلطد بر خاک

تنگ ظرفند گویا بوستان را ...

... خوشا ملکی که از یک آب شمشیر

گل و لاله دمد سنگ فسان را

بیکدم ز آب پیکان می شود سبز ...

... طفیلی داغ دارد میهمان را

بدوران تمیزش همچو لاله

نگردد زیر دست آتش دخان را ...

کلیم
 
۳۵۷۲

کلیم » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - بث الشکوی و موعظه، مختوم بستایش سخن

 

... گرم رو رنگ مکان گیرد در اثنای سکوت

لاله اخگر بآب ار می رسد نیلوفرست

هر که دارد دولتی ناموس منسوبان بر اوست ...

کلیم
 
۳۵۷۳

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

اسبت که حنا زیب فزای تن اوست

کوهیست که لاله زار در دامن اوست

نی نی غلطم که آسمان دگرست ...

کلیم
 
۳۵۷۴

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸

 

چون لاله خودیم آتش خرمن خویش

ما خود شده ایم خار پیراهن خویش ...

کلیم
 
۳۵۷۵

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - تعریف اکبرآباد و باغ جهان آرا

 

... پی قوس و قزح بگرفته سامان

شرابی دارد اندر جام لاله

که در می گیرد از جامش پیاله

گل خورشید کامد عالم افروز

به پیش لاله اش شمعیست در روز

ز نرگس هاش کز اندازه پیشست ...

... کجی را برده است از ریشه بیرون

نهال بولسری در دور لاله

خیاره دار می گیرد پیاله ...

کلیم
 
۳۵۷۶

کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ساقی نامه

 

... بی می به گلستان جهان عزت ما چیست

چون لاله کبابیم اگر جام نگیریم

هر لحظه ز ساقی طلب باده ضرورست ...

کلیم
 
۳۵۷۷

کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در رثاء حاج محمد جان قدسی و تاریخ فوت او

 

... زین درشتی که فلک با گل این بستان کرد

خار در پیرهن لاله و ریحان افتاد

برگ برگش ورقی بود ز دیوان کمال ...

کلیم
 
۳۵۷۸

کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند در تهنیت نوروز و مدح شاه جهان

 

... دیده نرگس نگاه آشنا آورده است

نو عروس لاله را وقف حنا بندان رسید

در میان گل خورده خود را بجا آورده است ...

... سر بپیش افکنده نرگس فکر اینش برده است

کافتاب لاله چون دایم بشب آبستنست

رنگ و بوی لاله و گل را چه می سنجی بهم

از تن بیجان بسی ره تا بجان بی تنست ...

... در لباس این رخصت عیش است کز نقاش صنع

لاله ساغر پیکر و نرگس صراحی گردنست

نیست شبنم اینکه تیغش را مرصع ساخته ...

... بیزبان خنیاگری بیدست پیراهن دری

زآب و رنگ لاله و گل نهرها بینی روان

در جهان آرا بپهنای خیابان هری

روز تا شب لاله زارش در نظر دارد سپهر

شام بردارد از آنرو نسخه نیک اختری ...

کلیم
 
۳۵۷۹

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲

 

... از چشم خود پیاله و از خون خود شراب

از زلف و روی لاله رخان دیده بسته ام

کاین یک به مهر ماند و آن یک به مشک ناب ...

ابوالحسن فراهانی
 
۳۵۸۰

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵

 

گذشت آن که روی لاله خیمه بر گلزار

شکوفه بر فلک افکند از طرب دستار ...

... زیمن عدلش عالم مرفه است چنان

که لاله زین پس بی داغ روید از گلزار

ابوالحسن فراهانی
 
 
۱
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰
۱۸۱
۳۶۲