آمد آن هوش ربای دل کار افتاده
زلف آشفته بپایش چو نگار افتاده
حسرت ناوک او می کشدم این چه بلاست
که اگر تیر خطا گشته شکار افتاده
همرهان دشمن و من بیکس و رهزن در پی
دستم از کار فرو مانده و باز افتاده
نامه کاغذ آتش زده را می ماند
جابجا اشک چو افشان شرار افتاده
حسن در کسوت یکرنگی عشق ار نبود
گل بخون لاله در آتش بچکار افتاده
بحساب زر خود می کند ایمان تازه
خواجه آندم که نفسها بشمار افتاده
کشته عشق شو ایدل که زخس خوارترست
هر که زین بحر سلامت بکنار افتاده
نیست در محفل این تیره دلان راه چراغ
کار پروانه بسرهای هزار افتاده
قیمت و قدر کلیم ای بت رعنا بشناس
سرو بی فاخته از چشم بهار افتاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالت افسردگی و ناامیدی خود ناشی از عشق و جدایی سخن میگوید. او به توصیف زیبایی معشوق میپردازد که دل او را ربوده و باعث شده تا در حسرت عشقش به سر ببرد. شاعر از تیر عشق سخن میگوید که به او اصابت کرده و دستش از کار افتاده است. او به دنبال یاری از دوستان است، اما احساس میکند که در این مسیر تنها و بیکس است. استفاده از تصاویر شعری زیبا، مانند نامه آتشزده و گلهای لاله، عمق احساسات او را بیان میکند. در نهایت، شاعر به اهمیت عشق واقعی اشاره دارد و میگوید که کسی که در عشق رنج میکشد، ارزش و قیمت خود را بشناسد.
هوش مصنوعی: آن کسی که جذابیتش دلها را به تسخیر در میآورد، با موهای به هم ریخته و چهرهای زیبا، به سمت او گام برداشته است.
هوش مصنوعی: حسرت تیر عشق او مرا از پا درآورده، این چه مصیبتی است که اگر تیر به هدف نرسیده، هنوز هم شکار من شدهام.
هوش مصنوعی: من تنها و بیپناهم و در جستجوی هدفهایم گرفتار مشکلات شدهام، در حالی که اطرافم دشمنانی هستند و جمعی دیگر نیز در کار من سنگ اندازی میکنند.
هوش مصنوعی: نامهای که کاغذش سوخته، مثل اشکی که به طرفی میریزد، در حال جابجایی و بیقراری است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی در ظاهر یکرنگ عشق وجود نداشت، پس چرا گلهای سرخ در آتش سوخته و به رنگ خون درآمدهاند؟
هوش مصنوعی: در زمانی که خواجه با دقت و حسابگری به داراییاش مینگرد، ایمان و اعتقادش تازه و قوی میشود. این اتفاق در لحظاتی به وقوع میپیوندد که نفسها و تنفسهایش را میشمارد و در مسیر تفکر و تأمل قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، جان خود را از دست بده؛ زیرا کسی که از این دریا به ساحل افتاده، پستتر از کسی است که در عشق جان میدهد.
هوش مصنوعی: در جمع افرادی که دلهای تاریکی دارند و به کجراهه میروند، هیچ راهی برای روشنایی و آگاهی وجود ندارد. پروانههای بیخبر از خطر، در میان تاریکی و ناامیدی گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: ای بت زیبای خوشظاهر، ارزش و مقام کلیم را بشناس. همانند سرو که از چشمه بهار دور افتاده و دیگر نمیتواند شکوه و زیبایی خود را حفظ کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.