اشکم ز دل چو شعله فروزان برآمده
طوفانم از تنور بدینسان برآمده
رفتی و مضطرب ز قفایت دویده اشک
چون لشکری که از پی سلطان برآمده
جائی بدلگشائی چشمت ندیده است
تا سرمه از سواد صفاهان برآمده
از بسکه روزگار دنی سفله پرورست
از تخم لاله خار مغیلان برآمده
از تیغ عمر خط تو کوتاه کی شود
چون از کنار چشمه حیوان برآمده
معشوق خورد سال درآید بقید ضبط
سروی که قد کشیده ز بستان برآمده
جستم بسی ز شش جهت و هفت کشورش
آسودگی ز عالم امکان برآمده
گل گل و باده چهره سبزان هند بین
در باغ حسن لاله ز ریحان برآمده
در آرزوی خاتم لعلت ز بس گداخت
انگشتری ز دست سلیمان برآمده
رستائیست هر که نباشد ز شهر عشق
هرچند چون کلیم ز یونان برآمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارات، احساسات عمیق خود را درباره عشق و جدایی بیان میکند. او از اشکهایی میگوید که به خاطر دوری معشوق از دلش برآمده و این اشکها را به طوفانی تشبیه میکند. همچنین به بیان عشق و دلتنگی پرداخته و از زیباییهای طبیعی و معشوق خود الهام میگیرد. شاعر به تلخکامیهای زندگی و پیچیدگیهای عشق اشاره میکند و در نهایت بر این نکته تأکید دارد که هر کس که از عشق دور باشد، نمیتواند به حقیقت این احساس پی ببرد.
هوش مصنوعی: اشکهایم از دل مثل شعلهای در حال سوختن به بیرون آمدهاند و این طوفان از تنور به همین شکل خارج شده است.
هوش مصنوعی: تو رفتی و من بیتاب و ناآرام شدم، اشکهایم مانند لشکری به دنبال فرماندهای به حرکت درآمدند.
هوش مصنوعی: چشمت جایی را ندیده که اینگونه زیبا باشد؛ مانند سرمهای که از سیاهی اصفهان به دست آمده و بر روی پلکها گذاشته میشود.
هوش مصنوعی: به دلیل بدیها و پستیهای زندگی، افراد ناپاک و نادرست از میان گلها و زیباییها سر بر آوردهاند.
هوش مصنوعی: خط عمر تو هرگز از تیغ زمان کوتاه نخواهد شد، مانند آب حیات که از کنار چشمه جاری میشود و همواره ادامه دارد.
هوش مصنوعی: عشق جوان و بیتجربه وارد میشود، مانند درختی که به زیبایی قد کشیده و از باغ بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: در جستجوی آرامش، از هر طرف و از تمام ساحتها تلاش کردم و از هفت کشور که بیانگر گستردگی و تنوع است، آرامش را پیدا نکردم و در نهایت، آسایش حقایق جهان مادی از دستم رفته و به روشنی درک شد.
هوش مصنوعی: در باغی زیبا، گلها شکفته و بادهای خوشگوار وجود دارد. چهره سبز و دلانگیز هندی در این مکان جلوهگری میکند و لالهها مانند ریحان در آنجا سر برآوردهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی داشتن خاتم لعل (سنگ قیمتی قرمز) انگشتری که از دست سلیمان بهدست آمده، به حدی ذوب و دچار دگرگونی شدم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از شهر عشق دور باشد و به آن تعلق نداشته باشد، نمیتواند رستگار شود، حتی اگر مانند کلیم (حضرت موسی) از سرزمین یونان آمده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از تو نام گوهر شاهان برآمده
اعدات یکسر از سر و سامان برآمده
از مهر خاتم تو به اعجاز در جهان
آوازه نگین سلیمان برآمده
در نامه کفایت و روزی و نام و ننگ
[...]
از خواب جامه چاک و پریشان برآمده
صبح قیامتش ز گریبان برآمده
ای مردم دو دیده به کشتی چشم من
بنشین که از فراق تو طوفان برآمده
دور از گل رخ تو چو مجنون گریستم
[...]
نخل قدت که از چمن جان برآمده
شاخ گلی بصورت انسان برآمده
از پای تا به سر همه جانست آن نهال
گویا ز آب چشمه ی حیوان برآمده
اکنون تویی جمیل جهان گرچه پیش ازین
[...]
جانم ز سینه بر زه دامان بر آمده
گویی به عزم خدمت جانان بر آمده
ناز غرور کی نهد از سر که این نهال
گویی بر آب دیدهٔ رضوان بر آمده
با دل بگوی عیب شهادت که این اسیر
[...]
هر خار کان ز گلشن هجران برآمده
در پای دل شکسته و از جان برآمده
بهر نثار تیغ جفایت مرا چو شمع
هر دم سر دگر ز گریبان برآمده
از بس به ذوق ناوک جور تو خوردهایم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.