گنجور

 
۳۴۲۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - عزیمت نمودن خان فردوس مکان حضرت سبحانقلی خان از ولایت بخارا به طوف مزار فیض آثار حضرت شاه نقشبند و از آنجا به ولایت بلخ متوجه شدن

 

... بود ماهیش فیل گردون شکوه

زده موج تیغش به البرز کوه

خط کهکشان گشته تمثال او ...

... ز آبش بود آیینه منفعل

برد عکس موجش سیاهی ز دل

به عمقش فرو رفته فکر متین ...

... رسیدش سر بحر از آن شه به اوج

چو دریای احسان درآمد به موج

به دریا چو شه کرد کشتی روان ...

... ز دنبال شه مردمان فوج فوج

به دریا نهادند رو همچو موج

گریزان شد از بیم ایشان نهنگ ...

سیدای نسفی
 
۳۴۲۳

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - ایلچی فرستادن خان فردوس مکان یوسف خواجه نقشبندی را جواب مقرر نایافتن دویم قلیچ بی را فرستاده و ابواب متفصل مفتوح شدن و داخل به شهر بلخ و مغضوب شدن

 

... ز دنبال او مردمان فوج فوج

روان بر تماشای دریای موج

ستاده به نظاره اش آسمان ...

... بیا ساقی آن باده لاله گون

که از تیغ موجش زند بوی خون

به من ده که شوید ز طبعم ملال ...

سیدای نسفی
 
۳۴۲۴

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲

 

... چشمه بحر معانی قدح هوش من است

موج طوفان خرد جنبش آغوش من است

شور دریای سخن از دل پرجوش من است ...

سیدای نسفی
 
۳۴۲۵

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳

 

... در غمت چون سیدا عمریست دارم پیچتاب

گشته از بی لطفیت رگهای جانم موج آب

می خورد سیلی سپند من ز دست اضطراب ...

سیدای نسفی
 
۳۴۲۶

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸

 

... اشک حسرت از چشم همچو جویبار آید

غم بغل کشا چون موج بر سر کنار آید

به که یی گل رویت مرگم آشکار آید ...

سیدای نسفی
 
۳۴۲۷

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۳

 

... روزی که آن گل اندام بر پشت زین نهد پا

پیچد عنان به دستش مانند موج دریا

از پا فتد نظاره از خود رود تماشا ...

سیدای نسفی
 
۳۴۲۸

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۹

 

... که من چون لاله با داغ جفایت زین چمن رفتم

ز موج گریه غم آستینم گشت دریایی

شد از چاک گریبان سینه ام دامان صحرایی ...

سیدای نسفی
 
۳۴۲۹

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۵

 

... کوه کرد آب از تمنا کاسه خود را جدا

از صدف بر موج دریا هر دم آید این صدا

شد حباب از خودنمایی گوی چوگان فنا ...

... وقت آن آمد کنی در کشتی وحدت نشست

سر مپیچ از سعی خود چون موج اگر یابی شکست

غور کن در بحر هستی تا گهر آری به دست ...

سیدای نسفی
 
۳۴۳۰

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۷

 

... بر سر شاخ دل غنچه طپیدن گیرد

آب چون موج به هر سوی دویدن گیرد

در گلستان چو نسیم تو وزیدن گیرد ...

سیدای نسفی
 
۳۴۳۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

درونم بی تو شد دریای خون از شوق دیدن ها

حبابش داغ های سینه موجش دل تپیدن ها

تپیدن می کند محروم تر از دولت وصلت

که سازد موج ها را عین دریا آرمیدن ها

به مطلب می رسد هرکس خلاف نفس بگزیند ...

جویای تبریزی
 
۳۴۳۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

... به سیر گلشنش با این نزاکت چون توان بردن

رسد ترسم ز موج نکهت گل زخم خار او را

خراش خار بیند از رگ گل رنگ رخسارش ...

جویای تبریزی
 
۳۴۳۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

... بحر عشق است میندیش که دارد جویا

موج سان همت دل تقویت بازوها

جویای تبریزی
 
۳۴۳۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

... نسیم امروز با بوی که آمد رو به این وادی

که ماند آغوش حسرت باز هر موج سرابش را

نباشد با رم ما برق را لاف سبک سیری

که آرام رگ خوابست موج اضطرابش را

خبردار دل خود باش در بزم شراب او ...

جویای تبریزی
 
۳۴۳۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

... زدست و پا زدن آخر به هیچ جا نرسد

در این محیط چو موج هوا شناور ما

زجوش گریه جلا یافت دیده ام جویا ...

جویای تبریزی
 
۳۴۳۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

غمش گرم تپش گه شعله آسا می کند ما را

گهی بی دست و پا چون موج دریا می کند ما را

چنان در پرده خاموشی ایم از دیده ها پنهان ...

جویای تبریزی
 
۳۴۳۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

... تار پیراهن به تن شوخ گل اندام مرا

دام در خاکی بود هر جلوه موج مرا

بگذراند بسکه غم در کلفت ایام مرا ...

جویای تبریزی
 
۳۴۳۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

... نماید از پس تسخیر عالم خسرو حسنت

نگین کنده از موج نزاکت لعل میکون را

خدا از چشم بد لیلی نگاهان را نگه دارد ...

جویای تبریزی
 
۳۴۳۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

... باده تا افروخت شمع عارضش را می کند

موج می بی تابی پروانه در پیمانه ها

هیچگه بی آه دودی از دل ما برنخاست ...

جویای تبریزی
 
۳۴۴۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

... سرشکم دامن گلچین کند دامان صحرا را

ز وحشت درتنم هر موج خون باشد رگ برقی

سراغم منصب آوارگی بخشیده عنقا را ...

جویای تبریزی
 
 
۱
۱۷۰
۱۷۱
۱۷۲
۱۷۳
۱۷۴
۲۶۳