گنجور

 
۳۲۶۱

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹ - در تهنیت عید و مدح صاحب ناصرالدین طاهر

 

... طاهربن المظفر آنکه ظفر

جز پی رایتش نداند راه

آنکه در زیر سایه عدلش ...

... ای غلامت به طبع بی اجبار

وی مطیعت به طوع بی اکراه

هرچه در زیر دور چرخ کبود ...

... دست عدلی دراز کردستی

هم به پاداش و هم به بادافراه

که نه بس روزگار می باید ...

انوری
 
۳۲۶۲

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۰ - مدح سلطان سنجر

 

... ساحت عرشست خاک حضرتت

کاندرو جز کبریا را نیست راه

روز بارت خاک بوسان ره دهند ...

... بر در ملکت کرا آید شگفت

گر کمر بندد نشابور و هراه

صادقان از خدمتت فارغ نیند ...

انوری
 
۳۲۶۳

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح سیدةالخواتین عصمة الدنیا والدین ترکان خاتون

 

... ستر میمونت حریم ایزدست

کاندرو جز کبریا را نیست راه

از سیاست آسمان بندد تتق ...

... پیش مهدت چاوشان بیرون کنند

آفتاب و سایه را از شاهراه

بر امید آنکه از روی قبول ...

انوری
 
۳۲۶۴

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵ - در مدح فخرالسادة مجدالدین ابوطالب نعمه

 

... ور ز توزیع ز توزیع تو یافه مدرای

چون بفرمود برو راه تنعم برگیر

بنشین فارغ و دم درکش و زحمت مفزای ...

انوری
 
۳۲۶۵

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - سوگندنامه‌ای که انوری در نفی هجو قبة اسلام بلخ گفته و اکابر بلخ را مدح کرده

 

... بلبل بستان دین کز وجد مجلسهای او

صبح را چون گل طبیعت گشت پیراهن دری

توبه کردندی اگر دریافتندی مجلسش ...

... آنکه در احشای زنبوری کمال رافتش

نوش را با نیش داد از راه صحبت صابری

آنکه از تجویف نالی ساقی احسان او ...

... یک حکایت بشنوی هم از زبان شهر خویش

تا در این اندیشه باری راه باطل نسپری

دی کسی در نقص من گفت او غریب شهر ماست ...

انوری
 
۳۲۶۶

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸ - مدح ناصرالدین طوطی‌بیک و عضدالدین کندکز

 

... گرچه در انشی نظمی که در ایشان گویی

راه بر قافیه می گم شود از حیرانی

مصطفی سیرتی و هردو بدان آوردت ...

انوری
 
۳۲۶۷

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴ - در مدح عمادالدین پیروزشاه عادل

 

ای برده ز شاهان سبق شاهی

با تو همه در راه هواخواهی

هم فتح ترا بر عدد افزونی ...

... قادر نبود فکرت و زین معنی

در هرچه کنی خالی از اکراهی

تا خارج حفظت نبود شخصی ...

... این حال که در بلخ کنون دارم

از خوف پریشانی و گمراهی

زین پیش اگرم وهم گمان بردی ...

... به ز عبره جیحون نه به آموزش

چون بط به طبیعت شدمی راهی

تا در کنف حفظ تو چون یونس ...

انوری
 
۳۲۶۸

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۵ - در مدح سید سادات

 

... بردی ز پری و آدمی هوش

یک راه بگوی تا کرایی

در خانه صبر فرقت تو ...

انوری
 
۳۲۶۹

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲

 

انوری چون خدای راه نمود

مصطفی را به نور لوشینا ...

انوری
 
۳۲۷۰

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - در شکایت زمانه

 

خطابی با فلک کردم که از راه جفا کشتی

شهان عالم آرای و جوانمردان برمک را ...

انوری
 
۳۲۷۱

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - حساد او را به تهمتی منسوب کردند قسمیات در نفی تهمت و ذم شاعری و استغفار گوید

 

... بساط بارگه کبریاش نبسودست

ز راه حکمت و رحمت عموم اشیا را

طریق کسب کمالات خاص بنمودست ...

انوری
 
۳۲۷۲

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - مطایبه

 

... گفتم چه دهند از این فسوست

در پرده راست راه دانم

وانگاه به خانه عروست

انوری
 
۳۲۷۳

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۵ - در مدح سعدالدین و کیفیت سقطه و حسب حال خود

 

... رخساره کاه رنگم از اشک

در هجر تو راه کهکشانست

روزم سیهست از آنکه چشمم ...

انوری
 
۳۲۷۵

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - امیر یوسف نام و عدهٔ عطایی کرده و وفا ننموده بود در تهدید او گفته است

 

... نه سزاوار آن چنان جاهست

راه آن هیچ گونه می نروی

کین جوان مرد بر سر راهست

تا نگویی که اینت طالب سیم ...

انوری
 
۳۲۷۶

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - در مدح موئیدالدین مودودشاه

 

... بر آستان چرخ به منت قدم نهد

گردی که مایه و مددش خاک راه اوست

انصاف اگر گواه دوام است لاجرم ...

انوری
 
۳۲۷۷

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - کتاب و کلاهی نزد بزرگی داشت در تقاضای آن گوید

 

... که کلاهی ببایدش زد و برد

خیز پیرا که راه ما غلط است

به سر راه باز گرد چو کرد

آن جوان بخت را بپرس و بگوی ...

انوری
 
۳۲۷۸

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۴ - شبی در حال مستی از بامی درافتاد این قطعه را گفت

 

... واقعه از سر بشنو تا به پای

پای براین راه جه باید فشرد

سوی فلک می شدم الحق نه زانک ...

... حلم مرا باز برو دل بسوخت

راه نکو عهدی ویاری سپرد

از فلکم باز عنان باز تافت ...

انوری
 
۳۲۷۹

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۲ - در حکمت و موعظه

 

... تا برت آفتاب ناز رسد

باری از راه خویشتن برخیز

چون که کارت به احتراز رسد ...

انوری
 
۳۲۸۰

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۹ - در مدیح

 

... دوستان از تواتر کرمت

خانه چون راه کهکشان دارند

دشمنان از تراکم سخطت ...

انوری
 
 
۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۱۶۵
۱۶۶
۱۰۲۲