گنجور

 
انوری

صاحبا دین و ملک بی‌تو مباد

کز جهان کار این و آن دارند

زانکه این دو ودیعتند که خلق

از خدای و خدایگان دارند

ملک و دین را زمان زمان تو باد

کاب و رونق درین زمان دارند

تویی آنکس که ذکر مدت تست

تا که گویندگان زبان دارند

عالمی دئر پناه نعمت تو

شکر شکر در دهان دارند

امتی در وفای خدمت تو

کمر عهد بر میان دارند

دامن عرصه‌ایست جاه ترا

این که این چار قهرمان دارند

گوشهٔ طارمی است قدر ترا

این که این هفت پاسبان دارند

دوستان از تواتر کرمت

خانه چون راه کهکشان دارند

دشمنان از تراکم سخطت

فتنه در مغز استخوان دارند

ضبط عالم به تیغ و کلک کنند

که اثرهای بی کران دارند

کلک فرزانگان کارگزار

تیغ ترکان کاردان دارند

زین کروه آنکه اهل انعامند

همه از نعمت تو جان دارند

زان گروه آنکه اهل اقطاعند

همه از دست تو جهان دارند

جود می‌گفت با کرم روزی

که کسانی که این مکان دارند

گر جهانداری به شرط کنند

چه نکوتر که بر چه سان دارند

کرم از سوی تو اشارت کرد

که کریمان جهان چنان دارند

کیسه پرداز بحر و کان کف تست

که بدو خرج جاودان دارند

طاعت آموز انس و جان در تست

کش همه سر بر آستان دارند

همه در مهر خازنت بادا

هرچ اضافت به بحر و کان دارند

همه با داغ طاعتت بادند

هرکه نسبت به انس و جان دارند

پای بر خاک هر زمین که نهی

منتی تا بر آسمان دارند