گنجور

 
۲۹۰۱

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶

 

این منم یارب که چرخم سوی اختر می کشد

چشمه روشن ز خاک تیره ام بر می کشد ...

... در زمین هر لحظه چون قارون فروتر می شدم

چون مسیحم هر دم اکنون چرخ برتر می کشد

این همایون حضرت سلطان و این چشم من است ...

... تیغ رای او سپر از مهر انور می کند

تیر عزم او کمان در چرخ اخضر می کشد

از خداوندی قدم بر هفت گردون می نهد ...

... چیست مطلوبش که لشکر چون سکندر می کشد

ای که موکب همتت بر چرخ اعظم می برد

وی که دامن طالعت بر سعد اکبر می کشد ...

... کفر باشد هر که بر حق خط نسیان می کشد

چرخ تاوان دار بود از جور های ما مضی

الحق اندر عهد شه انصاف تاوان می کشد

سید حسن غزنوی
 
۲۹۰۲

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷

 

... با ذکر حسن که جاودان ماند

چرخی که مطالع جلالش را

چشم فرقد به دیدبان ماند ...

... تا غره مه ز مهر زرین تیغ

بر چرخ به سیمگون کمان ماند

بادا مه و مهر چون زر و سیمت ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۰۳

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح محمود بغراخان گوید

 

... خاتم از کوه نگیرند ز گوهر گیرند

ور پدر چرخ رفیع است پسر اختر اوست

تابش از چرخ نگیرند ز اختر گیرند

خه خه ای شاه زمانه که هزارت شمرند ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۰۴

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - و نیز در ستایش بهرام شاه گفته است

 

... بی ارتسام نامش دشوار می رود

حزم طلیعه دارش گرد زمین چو چرخ

با صدهزار دیده هشدار می رود ...

... پیش مضای رای و علو محل او

مه باژگونه چرخ نگونسار می رود

عالم چو زان او شد دولت چه گفت گفت ...

... وز بخشش تو آز گرانبار می رود

چرخ حرون اگر چه عنان خلق را نداد

زیر رکاب امر تو رهوار می رود ...

... تا تیغ آفتاب چو روشنگری مقیم

بر روی چرخ آینه کردار می رود

جود تو باد صیقل آینه امید ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۰۵

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح بهرام شاه هست

 

... ابر دست آویز کرده از شعاع آفتاب

چون رسن یازد به سوی چرخ چون چنبر شود

چون زداید زنگ شب را آینه روز آفتاب ...

... چون کند یاد از خطاب و کینت نامش خطیب

هفتمین چرخش نخستین پایه منبر شود

عاشق خورشید رایش گنبد نیلوفری ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۰۶

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح سلطان سنجر گوید

 

... خه ای برنا جوان بختی که در صد قرن تا زین پس

نظیرت در جهان کهل چرخ پیر ننماید

سعادت چشم بگشاده که تا رویت کجا بیند ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۰۷

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - ایضا در مدح بهرام شاه است

 

... بختم گرفت در بر از آن پس که رخ بتافت

چرخم نهاد گردن از آن پس که سر کشید

منت خدای را که شب تیره رنگ من ...

... این بنده رخت خود ز سفر در حضر کشید

شاه آفتاب حضرت چرخست بنده آب

زان مدتی چو آب عناء سفر کشید

اینک بیک نظر که بکرد آفتاب ملک

آن آب را به ذروه بر آن چرخ برکشید

ای آنکه آمد اختر مسعود تو ز بر

چرخ ارچه اختران را سر بر ز برکشید

چون شمع تا بروز چو خورشید تا به شب

خصم از گشاد تیغ تو حقا اگر کشید

بهر جمال تاج تو این چرخ لاجورد

بر کان به نور دیده زرین گهر کشید ...

... خطهای نور دایره وش بر قمر کشید

تخت تو چرخ باد که در بارگاه تو

خورشید تیغ زن چو قمر هم سپر کشید

سید حسن غزنوی
 
۲۹۰۸

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - درمدح سلطان بهرام شاه غزنوی گوید

 

... باد میسوزد بخور و ابر میریزد گلاب

چرخ می گوید نوید و باغ می سازد نثار

گر چو قارون پای لاله ماند اندر گل سزد ...

... مهر اگر گشتی ز مهر طلعت او مایه دار

این یکی از چرخ گردان نیستی هر نیمه شب

وان دگر بر خاک غلطان نیستی روزی دو بار ...

... زان کند زایر ز مهرت همچو کان پر زر کنار

رتبت چتر سیاهت جست چرخ روز کور

لاجرم باشد همه چشمش سفید از انتظار ...

... بندگانت یک زمان دارند آوازی هزار

تا ز دور چرخ روشن خاک را باشد ثبات

تا بگرد خاک تیره چرخ را باشد مدار

خاک درگاه نکو خواه تو بادا چرخ قدر

چرخ اقبال بد اندیش تو بادا خاکسار

سید حسن غزنوی
 
۲۹۰۹

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت صحت ملکزاده خسروشاه گوید

 

... از یمن رضای تو شفا یافت و گرنه

عیسی به زمین آمدی از چرخ دگر بار

از بهر شفای تن او ثور و حمل را ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۰

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - بدین قصیده شرف الملک بوعلی را رثا کند

 

... پایت ز زر چو قارون در گل شده است زانک

بر نقره خنک چرخ چو عیسی نه ای سوار

دیوار دین دو رویه میندای بیش ازین ...

... خورشید خاندان شرف ملک بوعلی

آن همچو بحر قادر و چون چرخ کامکار

آن مایه تواضع و آن دایه کرم ...

... دردا و حسرتا که جگر گوشگان تو

هستند سوخته دل ازاین چرخ خام کار

خشنود باد جانت که از تو بذات خود ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۱

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح بهرام شاه غزنوی گوید

 

... لعل ملول پرور و زر طرب عیار

خورشید عمره تیره و ناهید چرخ بزم

مریخ تیغ شعله و آن ماه گلعذار ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۲

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در مدح عبدالجبارگوید

 

... آفتابی که عجب نبود اگر از رایش

انجم چرخ همه نور برد چون ابصار

همت چرخ سپر دارد و خورشید اثر

خامه مشک فشان دارد و کافور نگار ...

... خسته دل گردد از تیر فلک چون سوفار

ذات پاکیزه او را ندهد چرخ گزند

فلک آینه گون را نکند تیره غبار ...

... معتدل باد مزاجت همه ساله چو بهار

چرخ اگر گرد کنه گردد هم استغفاری

بی شک آرد بتو شکرانه آن استغفار ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۳

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح و ستایش بهرام شاه و تهنیت پیروزی او بر سوری گوید

 

... دل خورشید شد روشن تن افلاک شد سرور

بقدرش چرخ را نسبت ز عزمش ماه را سرعت

ز بختش ملک را دولت ز ذاتش اصل را مفخر ...

... کش از آرایش مخبر بشارت می دهد منظر

مه چرخ خداوندی معز الدوله خسرو شه

که لرزان است از صبحش عمود صبح روشنگر ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۴

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در مدح سلطان سعید خوارزم شاه گوید در عید اضحی

 

... تعبیه در کنف رایت او فتح و ظفر

چتر عالیش چو چرخی که شود بی حرکت

میمونش چو کوهی که بود جاناور ...

... همه در باغ شهنشاهی خندان چون گل

همه از چرخ خداوندی تابان چو قمر

بندگان چست چو گلبن بقبا و به کلاه ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۵

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در صف چشم و مدح قوام الدین ابومحمد طاهر وزیر گوید

 

... چو عقل خامش در ظاهر و امیر سخن

چو چرخ ساکن در رویت و اسیر سفر

چو خاک نقش پذیر و چو آب عکس نمای ...

... که دید نرگس کو راست خوی نیلوفر

قمر به چرخ بود نور بر زمین و به عکس

مکانشان به زمین است و نورشان به قمر ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۶

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - هم در مدح بهرام شاه گفت در شکارگاه

 

... اقبال خداوند جهان رهگذر شیر

بازوش قوی باد که در حین ز کمان چرخ

بر چرخ رسانید نفیر و نفر شیر

گه شیر به چنگال همی خست پی پیل ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۷

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷

 

... که منع جود تو باشد نتیجه وسواس

همیشه تا که نماید قمر ز سبزه چرخ

گهی چو سیمین خرمن گهی چو سیمین داس ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۸

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - وله

 

... کشیده تیغ چو مهر است عزم او در حرب

گشاده چشم چو چرخ است حزم او در پاس

زهی ضمیر چو بحرم فشانده بر سر تو ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۱۹

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح بهرام شاه در جواب رشید وطواط گوید

 

... چو آب خدمتت آید بسر دوان آتش

ز چرخ اگر تو بخواهی چنان بر آری دود

که گیرد از تف آن راه کهکشان آتش ...

سید حسن غزنوی
 
۲۹۲۰

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - ایضا سلطان بهرام شاه غزنوی را مدح کند

 

... شاه بهارم شاه بن مسعود

که سزد چرخ صفه بارش

ملک ثابت ز تیغ لرزانش ...

سید حسن غزنوی
 
 
۱
۱۴۴
۱۴۵
۱۴۶
۱۴۷
۱۴۸
۴۹۲