ای مبارک تر عشقت ز سعادت بسیار
ای گرامی تر وصلت ز جوانی صد بار
عقل در عمر نیابد ز تو چابکتر دوست
وهم در خواب نبیند ز تو زیباتر یار
دل که از دست تو نگریزد بر حقش دان
جان که از وصل تو نشکیبد معذورش دار
همه هستیم ربودی که بقا بادت دیر
منم و عشق تو زنهار نگارا زنهار
من چو جان و دل و دیده به تو بگذاشته ام
تو هم ای جان و دل و دیده چنینم مگذار
عاشق عشق تو زانم که اگر مرده بوم
بعد صد سال مرا زنده کنی عیسی وار
ناردانی شده اینک من و هم نیست شفا
درد دل را چه تشفی بود از آب انار
جز بعناب لبت روی بهی نیست مرا
تا چو خود جسم مرا چشم تو دارد بیمار
مرض جسم من و چشم نه کاریست بزرگ
خیز و از صحت مخدوم جهان مژده بیار
مرکز جود و سپهر هنر و عمده جاه
صدر با حشمت و با مرتبه عبدالجبار
آفتابی که عجب نبود اگر از رایش
انجم چرخ همه نور برد چون ابصار
همت چرخ سپر دارد و خورشید اثر
خامه مشک فشان دارد و کافور نگار
حزم او همچو سکندر زده بر خاک قدم
عزم او همچو سلیمان شده بر باد سوار
زان بر افتاد امل زانکه نشسته است تهی
بدره و صره زر از درم و از دینار
هر که با او نرود از دل و جان راست چو تیز
خسته دل گردد از تیر فلک چون سوفار
ذات پاکیزه او را ندهد چرخ گزند
فلک آینه گون را نکند تیره غبار
ای شکفته ز جناب تو بهار دولت
معتدل باد مزاجت همه ساله چو بهار
چرخ اگر گرد کنه گردد هم استغفاری
بی شک آرد بتو شکرانه آن استغفار
رنج بیماری زین عارضه دیدی تو و باد
کوکب بخت تو تا صبح قیامت بیدار
شاد و خرم زی زین پس که به حق بر تو هنوز
کارها دارد اقبال ولیکن بسیار
هم به جان تو که در تهنیت صحت تو
گر میسر شودی جان کنمی بر تو نثار
تا سفیده سحر اندود شود بر انقاس
تا که شنگرف شفق شعله زند بر کهسار
چون سحر طبع ترا شادی بادا قسمت
چون شفق بخت ترا گلگون بادا رخسار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از زخم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.