چشمم چو بر سر گل و گلزار میرود
اندیشه در پی دل و دلدار میرود
در وقت نوبهار سوی جلوهگاه گل
از خار کمتر است که بییار میرود
در گلستان هر آنکه رود بیجمال دوست
بالله که بهر سرزنش خار میرود
جانا بیار باده که مرغان باغ را
بیجام بر سماع تهی بار میرود
هر روز لشکر گل رعنا همیرسد
هر شب سپاه نرگس عیّار میرود
با جامه دریده پر خون گل از درخت
نزدیک خلق شاه به زنهار میرود
رخسار گل به رنگ حکایت همیکند
آن ظلمها کز آن گلرخسار میرود
بوی گل و شکوفه نگر همچو خلق شاه
تا گلشن شکفته دَوّار میرود
دارد قبا و چار پری یاسمن مگر
چون بندگان خسرو دیندار میرود
عالی همای همت او بین که بیحجاب
تا آسمان به جعفر طَیّار میرود
بهرام شاه که هست او ملک ولیک
بر بندگان خویش ملکوار میرود
از لشکرش غبار به افلاک میرسد
وز موکبش خروش به کهسار میرود
از فخر مدح اوست که اشعار میپرد
وز یمن نام اوست که دینار میرود
سیم شکوفه و زر گل گرچه نقد شد
بیارتسام نامش دشوار میرود
حَزم طلیعهدارش گرد زمین چو چرخ
با صدهزار دیدهٔ هشدار میرود
جود گزاف کارش پیش امل چو بخت
با صدهزار دست گهربار میرود
پیش مضای رای و علو محل او
مه باژگونه، چرخ نگونسار میرود
عالم چو زان او شد دولت چه گفت؟ گفت:
یارب چه خوش سزا به سزاوار میرود
ای خسروی که ابر ز جودت عروسوار
با عقدهای لؤلؤ شهوار میرود
از کوشش تو فتنه سبکبار میجهد
وز بخشش تو آز گرانبار میرود
چرخ حرون اگر چه عنان خلق را نداد
زیر رکاب امر تو رهوار میرود
از عمر حاسدان تو مانده است اندکی
وین فال بر زبانها بسیار میرود
خورشید عجبشان نگشاید نقاب از آن
چون سایه روی بسته به دیوار میرود
شاها ثنای تو چو برون آید از لبم
گویی صبا ز طبله عطار میرود
بشکفت جانم از تو و هردم نسیم آن
تا روضهٔ محمد مختار میرود
در پیش نظم بنده بسنجد از آنکه هست
سنجیده گوهری که چو طیّار میرود
کاریست بس بزرگ ثنای تو و نرفت
هرگز چنانکه پیش من این کار میرود
سهل است اگر نیافت حسودی سزای خویش
کو هم به بخت خویش به بازار میرود
کار سپهر دایره کردار همچو او
پیچیده مینماید و هموار میرود
تا تیغ آفتاب چو روشنگری مقیم
بر روی چرخ آینهکردار میرود
جود تو باد صیقل آینه امید
تا هر زمان ز رویش زنگار میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به توصیف زیباییهای طبیعت و احساسات عاشقانه میپردازد. در این اشعار، شاعر به گل و گلستان اشاره میکند و میگوید که عدم حضور یار در لحظات خوش به مانند زخم است. او از باده و شادی مرغهای باغ سخن میگوید و به زیبایی گلها و رنگ آنها اشاره دارد. همچنین به شاه و ویژگیهای او اشاره کرده و از جود و بخشش او سخن میگوید، بهطوریکه او را به عنوان منبع امید و روشنی توصیف میکند. شعر در نهایت بر این نکته تأکید میکند که ثنای خداوند و زیباییها هرگز در نظر شاعر کمارزش نمیشود و همیشه لازم است که شکرگزار آنها باشیم.
هوش مصنوعی: چشمم که به گل و گلزار میافتد، ذهنم به سوی عشق و معشوق میرود.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، وقتی به زیبایی گلها نگاه میکنیم، کمتر از خارها مشاهده میشود، زیرا کسی که بدون همراهی میرود، کمتر به این زیباییها توجه دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون زیبایی معشوق وارد باغ شود، واقعاً به خاطر نازیباییهای دیگران سرکوب و مورد انتقاد قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: عزیزم، بیا و بادهای بیاور تا پرندگان باغ بدون جام، در حال سرخوشی و شادمانی بگردند و از لذت زندگی بیبهره نمانند.
هوش مصنوعی: هر روز دستهای از گلهای زیبا به باغ میآید و هر شب، گروهی از نرگسهای خوشقد و قامت از آنجا میروند.
هوش مصنوعی: با لباس پاره و خونین، گل از درخت به نزد مردم شاه میرود و از خطر فرار میکند.
هوش مصنوعی: صورت گل به رنگ داستانی میگردد که ناشی از ظلمها و زخمهایی است که بر آن گلصورت وارد میشود.
هوش مصنوعی: بوی گل و شکوفه را ببین، مانند آن که پادشاهی است که به سوی باغی که شکوفه زده میرود و همه جا در حال گشت و گذار است.
هوش مصنوعی: یک نفر با لباس زیبا و چهار گل یاسمن در دست دارد، اما همچون بندگان خوب و دیندار خسرو، با خضوع و فروتنی حرکت میکند.
هوش مصنوعی: بنگر که پرنده نیکوپرواز همت او چگونه بدون هیچ پوششی تا آسمان میرسد و به جعفر طیار ملحق میشود.
هوش مصنوعی: بهرام شاه، اگرچه پادشاه و ملک است، اما بر رفتار و برخوردش با بندگانش به شکل یک پادشاه واقعی و با احترام و عدالت رفتار میکند.
هوش مصنوعی: از پی لشکر او غباری به آسمان میرسد و از صدای یارانش، کوهها به لرزه درآمده و صدا میزند.
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که افتخار و شرافت شاعری به خاطر قدردانی و ستایش از اوست و از برکات نام اوست که ثروت و دارایی به دست میآید. به عبارتی، ارتباطی میان ستایش و موفقیت مالی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی و ارزش ظاهری گل و شکوفه بسیار چشمنواز و باارزش است، اما با هیچ دلیلی نمیتوان به سادگی از آنها گذشت و نام و یاد آنها در دلها باقی میماند.
هوش مصنوعی: حزم با دقت و آمادگی کامل در حال حرکت است و مانند یک چرخ که دور کره زمین میچرخد، با هزاران چشمی که مراقب و متوجه هستند به راهش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: بخشش و generosity او مانند بختی است که با هزار دست پر از گوهر به سوی آرزوها و خواستهها میرود. این نشاندهندهی فراوانی و وسعت بخشندگی اوست که به راحتی و در کمال مهربانی انجام میشود.
هوش مصنوعی: در برابر اندیشه و مقام او، مه که نماد زیبایی است، به صورت معکوس حرکت میکند و زمان برعکس میگذرد.
هوش مصنوعی: وقتی عالم متوجه این موضوع شد که قدرت به دست او افتاده است، گفت: ای پروردگار، چه خوب است که شایستهها به حق خود میرسند.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که مانند ابری رحمتزا، با زیبایی و جواهرات گرانبها به سوی بزمها میآیی.
هوش مصنوعی: از تلاش تو بلا و مشکل آسان میشود و از لطف تو بار سنگین آز و امتحان برداشته میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه زمان و سرنوشت کنترل زیادی بر زندگی مردم ندارد، اما بیوقفه و به آرامی تحت تأثیر اراده تو پیش میرود.
هوش مصنوعی: حسودان عمر کمی از تو را دیدهاند و در حالی که عمرت کوتاه است، نام و یاد تو بسیار بر زبانهاست.
هوش مصنوعی: خورشید نمیتواند از آنها پردهبرداری کند، زیرا مانند سایهای که به آرامی بر دیوار میگذرد، در خفا و پنهانی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: وقتی که از زبانم ستایش تو بیرون میآید، گویی نسیم صبحگاهی به هوای خوش عطر عطار میوزد.
هوش مصنوعی: جانم به خاطر تو شکوفا میشود و هر لحظه نسیمی به سمت باغ محمد مختار میوزد.
هوش مصنوعی: اگر نظم من را محک بزند، باید بداند که من تنها مجسمه یا جامد نیستم، بلکه همچون پرندهای هستم که به سوی آسمان پرواز میکند و در درونم ارزش و زیبایی نهفته است.
هوش مصنوعی: ثنای تو کار بزرگی است و هیچوقت مانند این کاری که در حال حاضر برای من میگذرد، به این شکل پیش نمیرود.
هوش مصنوعی: اگر شخصی به دلیل حسادت خودش به مقصودش نرسد، نباید نگران باشد، زیرا او به سمت سرنوشت خود میرود و در این مسیر تلاش میکند.
هوش مصنوعی: کارهای آسمان و جهانی که در آن هستیم، به گونهای پیچیده و در عین حال منظم به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آفتاب مانند روشنی بخش همیشگی بر روی آسمان حرکت میکند، دنیا مثل آینهای از فعالیتها و کارهای انسانها منعکس میشود.
هوش مصنوعی: بخشش و بخشندگی تو مانند سًیقل زدن آینه امید است که هر زمان زنگار ناامیدی را از روی آن پاک میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلبل نگر که جانب گلزار میرود
گلگونه بین که بر رخ گلنار میرود
میوه تمام گشته و بیرون شده ز خویش
منصوروار خوش به سر دار میرود
اشکوفه برگ ساخته نهر نثار شاه
[...]
زاهد به کعبه با سر و دستار میرود
این مست بین که روی به دیوار میرود
زان شاخ گل شکیب من زار میرود
زین دست و تازیانه دل از کار میرود
آسودهاند مردهدلان از سؤال حشر
[...]
رندی به راه عشق سبکبار میرود
کاول قدم به خانهٔ خمار میرود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.