گنجور

 
۲۷۰۱

خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - در مدح امام الشارع وحید الدین ابو المفاخر عثمان پسر کافی الدین عمر پسر عم و داماد خاقانی

 

... چون بنانش سوی کلک آید بدان ماند همی

کآفتاب چرخ سوی حوت یازد هر زمان

زان نوازش ها کزو دارد دل مجروح من ...

... مشتری دیده نه ای رویش نگر گویی کسی

سیب را بشکافت سوی چرخ شد یک نیم او

ظاهر است انسابش از کافی عمر درگیر و رو ...

... کار ما خود رفته بود از دست باز از عشق تو

دهر زخمه درفزود و چرخ دستان درگرفت

خوی تو با ما چه روزی زندگانی کرده بود ...

... تا درآمد شحنه ای غم غارت جان درگرفت

ناله ها کردم چنان کز چرخ بانگ آمد که بس

ای عفی الله در تو گویی ذره ای ز آن درگرفت ...

خاقانی
 
۲۷۰۲

خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه

 

... آتش عنبرفشان برکرد صبح

بر قواره ماه سحری کرد چرخ

تا سر از خواب گران برکرد صبح ...

... آق سنقر دیدبان برکرد صبح

چون به دست چپ طراز چرخ دید

نقش والفجرش برکرد صبح ...

... در هوا خفتان از آن پوشیده اند

تا هوا کبریت رنگ آمد ز چرخ

آتش سیماب سان پوشیده اند ...

... بهر عیسی نزل خوان کرد آفتاب

وقت را از ماهی بریان چرخ

روز نو را میهمان کرد آفتاب ...

... کز جهان شاه اخستان خواهد گشاد

برکشد تیغ آفتاب آنگه که چرخ

خنجر صبح از میان خواهد گشاد ...

... رزم را الب ارسلان باد از ظفر

چرخ چون شد سبز خنگ از نور روز

دولتش را زیر ران باد از ظفر ...

خاقانی
 
۲۷۰۳

خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۶ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان

 

... چند نوبت به یک زمان بگسست

بر سر چاه بختم آمد چرخ

مدد جوی عمر از آن بگسست ...

... طمع هستی از جهان بگسست

جوشن چرخ را به تیر ضمیر

در ثنای خدایگان بگسست ...

... طرب زنگیانه می نرسد

آه کز چرخ آه یاوگیان

ناوکی بر نشانه می نرسد ...

خاقانی
 
۲۷۰۴

خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۷ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان

 

... حلقه مه همچنان بنمود صبح

گویی اندر بر حمایل چرخ را

خنجر شاه اخستان بنمود صبح ...

... صد بهای کاویان درخواستند

چرخ و انجم بر طراز روز نو

کنیت شاه اخستان درخواستند ...

... گریه را راه نهان در بسته ام

هرچه خواهد چرخ گو می کن ز جور

کز مکن گفتن زبان در بسته ام ...

... نصرت نو زاده تا با تیغ اوست

چرخ طفل لوح خوان می خواندش

ابجد تایید بین کز لوح ملک ...

... نه فلک را حرز جان بینی به هم

خاص بهر لشکرش برساخت چرخ

ترک و هندو دیدبان در شرق و غرب ...

خاقانی
 
۲۷۰۵

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین والدنیا شروان شاه اخستان

 

... کز زیر خاک دوستان آواز عطشان آیدت

آن نازنینان زیر خاک افکنده چرخ اند پاک

ای بس که نالی دردناک ار یاد ایشان آیدت ...

... بهر چه هستم بی نشان گر وصل جانان نیستم

گر کس بود سگ جان منم این چرخ سگ دل دشمنم

تا کی زید زرین تنم گر آهنین جان نیستم ...

... انجم بریزند از حسد جان ها گریزند از جسد

کاید چو شمس اندر اسد وز چرخ میدان بینمش

آن پیل مست انگیخته وز دست شست آمیخته ...

... هر صبح از سودای او بر خاک غلطان بینمش

گویم که باد چرخ زین زیر سلیمان می رود

در موکب روح الامین دیوی پری سان می رود ...

خاقانی
 
۲۷۰۶

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مدح رکن‌الدین ارسلان شاه بن طغرل

 

... باربدی وار کوس برزده گل بام صبح

پرچم نصرت نمود لشکر سلطان چرخ

در جل زرین کشید ابلق خوش گام صبح ...

... داس سر سنبله در بصر انداخته

خانه خدای مسیح یعنی سلطان چرخ

بر در سلطان عهد تاج زر انداخته ...

... هیبت او کوه را بند کمر درشکست

صولت او چرخ را سقف قمر در شکست

طالعش افکند دست در کمر آسمان ...

... چون دو ورق کرد راست یک به دگر درشکست

شیر نیستان چرخ بر نی رمحش گذشت

در بن یک ناخنش صد نی تر درشکست ...

... روز نشد کآفتاب تیغ تو را چون شفق

از دل مریخ چرخ سرخ سنان دیده نیست

گو ز تف تیغ تو زهره شیران نگر

آنکه لعاب گوزن در طیران دیده نیست

دیده چرخ کهن بر چمن و باغ ملک

تازه تر از بخت تو سرو جوان دیده نیست ...

... قاصد بختش جهان در دو قدم درنوشت

چرخ و زمین چون سجل هر دو به هم درنوشت

شهر گشایا جهان بسته کام تو باد ...

... بیرق سلطان عقل صورت طغرای توست

ابلق میدان چرخ زیر لگام تو باد

تا دهی انصاف خلق روزی در هفته ای ...

... ماه به لون سیاه هندوی بام تو باد

چرخ سفالی است سبز فتح تو ریحان او

شمه ریحان فتح بهر مشام تو باد ...

خاقانی
 
۲۷۰۷

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح سلطان جلال الدین ابو المظفر شروان شاه اخستان

 

... و آتش اندر حصار بندد صبح

جویباری کند ز دامن چرخ

چشمه در جویبار بندد صبح ...

... رخ ز می گلستان کنند همه

بدرند از سماع دخمه چرخ

سخره بردخمه بان کنند همه ...

... از پی این کبود طست آخر

چرخ را چون سمند نعل افکند

تنگ بر نقره خنگ بست آخر ...

... گر محیط است زورقش دانند

چرخ اخضر چو در شود به شفق

از خم تیغ ازرقش دانند

دود آن آتش مجسم اوست

اینکه چرخ مطبقش دانند

چرخ را خود همین تفاخر بس

کاخور خاص ابلقش دانند ...

... می برآید برابر تیغش

ماهی چرخ بفگند دندان

از نهنگ زبان ور تیغش ...

... به زه آن کمان در آویزد

از کیان است چرخ سرپنجه

که به شاه کیان در آویزد ...

... بهر تهدید سگ دلان نفاق

شیر چرخش بر آستان بستند

چرخ را خود بر آستانش چو سگ

بر درخت گل امان بستند ...

خاقانی
 
۲۷۰۸

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - در مدح ملک الوزراء مختار الدین

 

... قابله اش ناهید عشرت زای باد

دیدبان بام چارم چرخ را

نعل اسبش کحل عیسی سای باد ...

خاقانی
 
۲۷۰۹

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مرثیهٔ خاقان اعظم منوچهر پسر فریدون شروان شاه

 

... بردار طمع خوشه که بی بر گذشتنی است

هر پل که بود بر دل خاصان شکست چرخ

زین آبگون پل شکن اندر گذشتنی است ...

... تو در نماز دیگر و پیشین چه مانده ای

این چرخ زهرفام چو افعی است پیچ پیچ

در بند گنج و مهره نوشین چه مانده ای ...

... در آرزوی بوسه شیرین چه مانده ای

گر چرخ را کلیچه سیم است و قرص زر

گو باش چشم گرسنه چندین چه مانده ای ...

... کاریز دیده بی نم خونین چه مانده ای

گر جان سگ نداری از این چرخ سنگ سار

بعد از وفات تاج سلاطین چه مانده ای ...

... بر خاکش از حواری و حوران ترحم است

خاکش بهشت هشتم و چرخ چهارم است

شاها سریر و تاج کیان چون گذاشتی ...

... کیوان زگال آتش خور کز تو بازماند

کردت قمار چرخ مسخر به دستخون

مسخش کناد دور قمر کز تو بازماند ...

خاقانی
 
۲۷۱۰

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در مرثیهٔ امیر عضد الدین فریبرز و خواهر او، دو فرزند شروان شاه

 

... چو میغ و شب پلاس مصیبت بگسترید

نه چرخ گوشه جگر شاهتان بخورد

هین زخم آه و گرده چرخ ار دلاورید

رمح سماک و دهره بهرام بشکنید ...

... شه زاده رفت باغ بقا باد جای شاه

خون کرد چرخ قصاصش بقای شاه

گیتی ز دست نوحه به پای اندر آمده ...

... الجیجک آنکه حجره جنات جای اوست

ای چرخ از آن ستاره رعنا چه خواستی

و ای باد از آن شکوفه زیبا چه خواستی ...

... ز آن نو هلال ناشده پیدا چه خواستی

بر سقف چرخ نرگسه داری هزار صف

از بند آن دو نرگس شهلا چه خواستی ...

خاقانی
 
۲۷۱۱

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در مرثیهٔ خواجه ابوالفارس

 

کارم از دست پایمرد گذشت

آهم از چرخ لاجورد گذشت

همه عالم شب است خاصه مراک ...

... سال عمرش دو ده نبوده هنوز

دور نه چرخ نازموده هنوز

ناله زار دوستان بشنود ...

... بر ز ایام ناربوده هنوز

دید نیرنگ چرخ آینه رنگ

آینه عیش نا زدوده هنوز ...

خاقانی
 
۲۷۱۲

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در مرثیهٔ فرزند خود رشید الدین

 

... گه ز آهی کمر کوه ز هم بگشاییم

گه ز دودی به تن چرخ کمر بربندیم

چون جهان را نظری سوی وفا نیست ز اشک ...

... باز چون خوانمش از دیده به بر می نرسد

پشت دست از ستم چرخ به دندان خوردم

گه ز خوان پایه غم قوت دگر می نرسد ...

... کار درهم شده بینم چو نظر بازکنم

دارم از چرخ تهی دو گله چندان که مپرس

دو جهان پر شود ار یک گله سر باز کنم ...

... در سیه کرده و جامه سیه و روی سیه

به سیه خانه چرخ آیم و در درگیرم

آرزوی تو مرا نوحه گری تلقین کرد ...

خاقانی
 
۲۷۱۳

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹

 

خواجه یک هفته اضطرابی داشت

دو شش افتاد چرخ ازرق را

رفت و رنگ زمانه پیش آورد ...

خاقانی
 
۲۷۱۴

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - در مرثیهٔ وحید الدین عموی خود

 

کو آنکه نقد او به ترازوی هفت چرخ

شش دانگ بود راست بهر کفه ای که سخت ...

خاقانی
 
۲۷۱۵

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - در مدح جلال الدین الخزاری

 

... بهر آذین عروس خاطرش

چرخ اطلس را به دیبایی فرست

او به تنها صد جهان است از هنر ...

... وز پی احمد براقی کن ز نور

پس برای چرخ پیمایی فرست

ورنه باری سوی بهمن همتی ...

خاقانی
 
۲۷۱۶

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۲

 

... هر زمان صدری تو را خاک در است

چرخ نعمان دوم خواندت و گفت

نعل یحموم توام تاج سر است ...

... صدر عیسی دم یوسف نظر است

دیده ای هفت نهان خانه چرخ

که در آن خانه چه ماده چه نر است ...

خاقانی
 
۲۷۱۷

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح صفوة الدین مادر اخستان

 

... گنج روان نه و همه آاق گم گم است

خلی نه آخر از خم تا کی مزاج چرخ

که آنجا مرا نخست قدم بر سر خم است ...

... هرچند خط مزور و کاغذ لهاشم است

بیدار باد بخت جوانت که چرخ پیر

در مکتب رضای تو طفل تعلم است

خاقانی
 
۲۷۱۸

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۲

 

... یعنی این در چهار دیواری است

که درش سوی چرخ گردان است

از برون لب به قفل خاموشی است ...

خاقانی
 
۲۷۱۹

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۸ - در حماسه

 

... فضلای زمانه را یک یک

چرخ زیر رکاب من رانده است

وین فلک گرچه بد عمل داری است ...

خاقانی
 
۲۷۲۰

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۹ - در مدح نظام الملک قوام الدین

 

... با طالع سعید به برهان نو نشست

چرخ آن دو قرص زرد و سپید اندر آستین

آمد بر آستانش و بر خوان نو نشست ...

خاقانی
 
 
۱
۱۳۴
۱۳۵
۱۳۶
۱۳۷
۱۳۸
۴۹۲