سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳
اسب را باز کشیدی در زین
راه را کردی بر خانه گزین
راه بیداری آوردی پیش
دل من کردی گمراه و حزین
بدل و شق بپوشیدی درع ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹
... جز و یبقی وجه ربک نقش بی بنیاد تو
بوالفضولان را سوی تو راه نبود تا بود
کبریا در بادبان رایگان آباد تو ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰
... عنبر از چنبر زلفت چو خرد یافته ام
تا مگر راه دهد سوی خودم چنبر تو
سیم در سنگ بسی باشد لیک اندر کان ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷
... فتنه ام بر قامت رعنای تو
ماه بر راه اوفتاد از روی تو
سرو شرمنده شد از بالای تو ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶
... آوازه آواز تو در شهر فتاده
ابدال شکسته همه در راه تو توبه
زهاد گرفته همه بر یاد تو باده ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۳
... جز به عمری در ره ما راست نتوان رفت از آنک
همچو فرزین کجروی در راه نافرزانه ای
عاشقی از بند عقل و عافیت جستن بود ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴
... هیچ ندانی که چو خامینه ای
رو که در این راه تو تر دامنی
گویی در آب روان چینه ای ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸
... بر خیره چند جویم آنرا که او ندارد
منزل به کوی رندی یا راه پارسایی
ما ز انتظار مردیم از عشق تو ولیکن ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱
ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی
برخاسته از راه تو چونی و چرایی
با جزع تو و لعل تو بر درگه حسنت ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۶
ای راه ترا دلیل دردی
فردی تو و آشنات فردی ...
... جز خاک در تو آبخوردی
در راه تو نیست عاشقان را
جز داعیه تو ره نوردی ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷
تا معتکف راه خرابات نگردی
شایسته ارباب کرامات نگردی ...
... تا بنده رندان خرابات نگردی
در راه حقیقت نشوی قبله احرار
تا قدوه اصحاب لباسات نگردی ...
... محکم نشود دست تو در دامن تحقیق
تا سوخته راه ملامات نگردی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲
... هر لحظه رهی دگر نمایی
برگوی که چند راه داری
در شوخی دست برد خواهی ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۴
... خود سود دگر دارد سودای ضمیری
راه و صفت عشق ز اغیار یگانه ست
نیکو نبود در ره او جفت پذیری ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵
... هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری
از راه کج به سوی خرابات راه یافت
کفرش همه هدی شد و توحید کافری
بگذاشت آنچه بود هم از هجر و هم ز وصل
برخاست از تصرف و از راه داوری
بیزار شد ز هر چه به جز عشق و باده بود ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹
... تو همی خواهی چون موسی عمران باشی
خواجه ما غلطی کردست این راه مگر
خود نه بس آنکه نمیری و مسلمان باشی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱
... فرود آری از شاخ طوبا به سنگی
به تو کی رسد هرگز از راه گفتی
بر نار و نورت که دارد درنگی ...
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵
... نازان به حوادث زمانی
در راه تو هیچ دل نشد خوش
تا جانش نگشت کاروانی ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح امین الملة قاضی عبدالودودبن عبدالصمد
... وی بحجت پیشوای شرع و دین مصطفا
از تو روشن راه حجت همچو گردون از نجوم
از تو شادان اهل سنت همچو بیمار از شفا ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در تفسیر چند سوره و نعت رسول اکرم و مدح قاضی عبدالودود
... فضل ما تاجیت کرد از بهر فرق انبیا
نی تو راه شهر خود گم کرده بودی ز ابتدا
ما ترا کردیم با همشهریانت آشنا ...
... وان دگر تاجی نهاد از یفعل الله مایشا
ای بنانت حاجب اندر شاهراه مصطفا
وی زبانت نایب اندر زخم تیغ مرتضا ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - این قصیدهٔ را عارف زرگر در مدح سنایی گفته
... از تو عادل تر نبد هرگز سخن را پادشا
مشرق و مغرب ز راه صلح بگرفتی بکلک
ناکشیده تیغ جنگی روز کین اندر وغا ...
... بس طبیب زیرکی زیرا که بی نبض و علیل
درد هر کس را ز راه نطق می سازی دوا
نظم گوهربار عقل افزای جان افروز تو ...
... جز و یبقی وجه ربک مر ترا کام و هوا
نظم عشق آمیز عارف را ز راه لطف و بر
برگذر از عیبهاش و در گذر از وی خطا ...