گنجور

 
۲۴۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۳

 

... سلاح دار چو در رزم بشنود ز تو هین

ز بحر جود همه زر ناب خیزد موج

ز ابر خشم همه خون صرف ریزد هین ...

امیر معزی
 
۲۴۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۱۷

 

... به نامه تو تفاخرکند شه غزنین

حسام توست چو بحری که زهر دارد موج

خدنگ توست چو ابری که مرگ دارد هین ...

امیر معزی
 
۲۴۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۲۹

 

... جز کردگار عالم و سلطان روزگار

موجود نیست در همه عالم ورای تو

مستظهری به حشمت موروث و مکتسب ...

... در آسمان برابر خشم و رضای تو

بحری است موج زن صدفی درفشان در او

دست جواد و خامه معجز نمای تو ...

امیر معزی
 
۲۴۴

امیر معزی » مسمط

 

... طبع تو بحر محیط دست تو ابر بهار

بحر تو یاقوت موج ابر تو زرین مطر

هست چو خورشید و ماه طلعت دستور شاه ...

امیر معزی
 
۲۴۵

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۴۵ - فرستادن شاه چین، نیواسب را به جنگ ایرانیان

 

... رسیدند نزدیک رودی روان

که از موج او همچو کوه نوان

چو ابراز خروش و چو دریا ز جوش ...

ایرانشان
 
۲۴۶

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸۸ - پیام طیهور به آتبین

 

... پذیره فرستادشان نزد شاه

همی رفت چون موج دریا سپاه

فرستاده چون نزد خسرو رسید ...

ایرانشان
 
۲۴۷

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۹۵ - در صفت دو شهر

 

... به دریا رسی آن که خوانی زره

ز موج اوفتاده گره بر گره

سیاوش گذر چون بر آن مرز کرد ...

ایرانشان
 
۲۴۸

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۰۷ - نامه کردن کوش به سوی ضحاک

 

... سگی باشد آن شیر گر بی گزند

چو دریا که موج است نماید هراس

چو موجش نباشد تو جویی سپاس

اگر کوش تند است و گر سرکش است ...

ایرانشان
 
۲۴۹

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۱۰ - رفتن کوش پیل دندان به نزدیک ضحاک

 

... ز هفتصد هزاران نبودند بیش

ز بیت المقدس چو برخاست موج

سپاه اندر آمد همی فوج فوج ...

ایرانشان
 
۲۵۰

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۲۵ - بازگشتن کوش به چین و نبرد با آتبین

 

... ز گرز گران و ز پولاد خشت

پر از موج خون گشت هامون و کشت

گهی چینیان پشت برگاشتند ...

ایرانشان
 
۲۵۱

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۱۵ - آگاهی ایرانیان از نیرنگ کوش و کارزار با دشمن

 

... چو دریای چین لشکر از چپ و راست

درآمد ز خون بر زمین موج خاست

بماندند ایرانیان در میان ...

ایرانشان
 
۲۵۲

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۳۳ - لشکر کشی قارن به چین

 

... همی راند بر ساقه بر پهلوان

چو دریای با موج لشکر روان

تو گفتی مگر گشت جنبان زمین ...

ایرانشان
 
۲۵۳

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۷۸ - کارزار کوش پیل دندان با سیاهان بجّه و نوبی

 

... همه با زمین شهر کردند پست

ز مغرب برآورد خونبار موج

گریزان شده مردمان فوج فوج ...

ایرانشان
 
۲۵۴

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۰۱ - نامه بردن فاروق به جانب مرز خوبان به کوش و اظهار فرمانبرداری

 

... نیای تو ضحاک جنگی کجاست

که از خون تیغش همی موج خاست

تو آیین شاهان پیشین سپر ...

ایرانشان
 
۲۵۵

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۱۴ - جنگ در روز دوم

 

... سوی میمنه قارن پهلوان

سپاهی چو با موج سیل روان

چو شاپور نستوه بر میسره ...

ایرانشان
 
۲۵۶

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

... عشق دریای محیط و آب دریا آتشست

موج ها آید که گویی کوه های ظلمتست

در میان لجه اش سیصد نهنگ داوری ...

سنایی
 
۲۵۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مذمت اهل روزگار

 

... دیو با جامه و با جام جم است

با چنین موج بلا همچو صدف

آنکس آسوده که امروز اصم است ...

سنایی
 
۲۵۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲

 

... زینهار ای خفتگان بیدار باشید از قرار

موج خواهد زد زمین تا بر کنار افتد همه

هر چه ذر اندر یمین و هر چه سنگ اندر یسار ...

سنایی
 
۲۵۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در نکوهش و ابراز نارضایی از خود

 

... ز هر غریق فرومانده من غریق ترم

میان شورش دریای بی کران از موج

به جان از آفت این آب و باد پر خطرم ...

سنایی
 
۲۶۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح خواجه معین الدین ابونصر احمدبن فضل غزنوی

 

... آن جهانداری که شاگردان عزمش گشته اند

بادهای سهمناک و بحرهای موج زن

گر قبول عدل او یابد گه جنبش هوا ...

سنایی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۲۶۳