گنجور

 
۲۴۱

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۰ - در مدح جناب حاجی آقاسی گوید

 

... پیادگان ز ریاحین برم گروه گروه

سوارگان ز درختان کشم قطار قطار

قلاوزان ز غزالان و رهبران ز نسیم ...

قاآنی
 
۲۴۲

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲ - د‌ر ستایش شیراز صانه‌لله عن الاعواز و اعیان آن و تخلص به مدح معتمدالدوله منوچهرخان طاب ثراه گوید

 

... ز هرکرانه پری پیکران گروه گروه

ز هر کنار قمرطلعتان قطار قطار

چو جسم وامق در تاب زلفشان ز نسیم ...

قاآنی
 
۲۴۳

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۷ - در ستایش ‌کهف‌الادانی والاقاصی جناب حاجی آقاسی‌ گوید

 

... خسته و مجروح از هرسو گروه اندر گروه

بسه و مذبوح در هرره قطار اندر قطار

کلبه جراح آب دکه سلاخ برد ...

قاآنی
 
۲۴۴

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۸ - در مدح حسین‌خان صاحب اختیار

 

... جادویی در زلف مفتولش گروه اندر گروه

ساحری در چشم مکحولش قطار اندر قطار

ارغوان عارضش را حسن و طلعت رنگ و بوی ...

قاآنی
 
۲۴۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۳ - در ستایش امیر بهر‌ام صولت معتمدالدوله منوچهرخان طاب ثراه فرماید

 

... به کاخ شوکتش از مهتران گروه گروه

به قصر دولتش از سروران قطار قطار

ملاف بیهده قاآنیا که نتوانی ...

قاآنی
 
۲۴۶

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - در ستایش نظام الدوله حسین خان حکمران فارس فرماید

 

... در تار زلفکانش تا چشم کار کرد

هی چین و حلقه بود قطار از پی قطار

القصه نارسیده و ننشسته بر زمین ...

قاآنی
 
۲۴۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶ - در ستایش امیرالامراءالعظام نظام‌الدوله حسین خان حکمران فارس فرماید

 

... حلقهای زلف او را هر چه بگشودم ز هم

هی دل وجان بود در هریک قطار اندر قطار

سایه و خورشیدگر باهم ندیدستی ببین ...

قاآنی
 
۲۴۸

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۱ - در ستایش شاهزا‌دهٔ‌ رضوان و ساده فریدون میرزا طاب ثراه‌ گوید

 

... راست پنداری زری تا فارس در هر منزلی

حاملان خلعت استاده قطار اندر قطار

آن بدین گو ید تو عازم شو که من رفتم ز دست ...

قاآنی
 
۲۴۹

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح آقامحمد حسن پیشخدمت خاصه ی خاقان خلد آشیان

 

... جز خطش در شکن زلف ندیدم که روند

فوجی از مورچگان در شب تاری به قطار

جز رخش در خم گیسو نشنیدم که کسی ...

قاآنی
 
۲۵۰

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۶ - د‌ر تعریف بهار و شکایت از یار و ستایش امیر کامگا‌ر حسین ‌خان نظام‌الدوله

 

... بگذر از این همه آخر نه ترا حاکم فارس

زر به قنطار همی بخشد و اشتر به قطار

کی ترا ملتمسی بود که رفتی بر او ...

... سایه خویش همی بیند و بگریزد ازو

گوید این لشکر میرست که آید به قطار

شفق از چرخ همی بیند و فریاد کند ...

قاآنی
 
۲۵۱

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۵ - و له فی المدیحه

 

... مانی به غل شاه که چون خاینان دولت

دلهای ما مسلسل در یک قطار داری

قاآنی
 
۲۵۲

قاآنی » مسمطات » شمارهٔ ۴ - وله ایضاً فی مدحه

 

... در صف شهزادگان تو ز هنر سر صفی

چون به قطار ایستند پیش ملک روز بار

عقلی در زیرکی خلدی در ایمنی ...

قاآنی
 
۲۵۳

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

... هست عذرایی مگر در کاروان امشب که باز

از قطار اشک وامق ناقه در گل می رود

دیدم از شوق شهادت بارها در کوی عشق ...

صفایی جندقی
 
۲۵۴

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۹

 

... در سینه آتش غم خود گر نهان نداشت

وز یک قطار اشک چرا خاک را نشست

گر آستین به دیده گوهرفشان نداشت ...

صفایی جندقی
 
۲۵۵

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۴

 

... گیسو گشود و سور حسینی حجاز کرد

در هر قطار موی خود این نغمه ساز کرد

صفایی جندقی
 
۲۵۶

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۶

 

... از سینه ها خروش به جای جرس شنو

از دیده ها سرشک به جای قطار بین

این بسته را پیاده نگر بر رکاب عیش ...

صفایی جندقی
 
۲۵۷

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۳ - تجدید مطلع

 

... هادی بختی بختش گر بخواهد از عدم

می کشاند صد چو این عالم قطار اندر قطار

ای که مهرت دوستان را معنی نعم المأب ...

وفایی شوشتری
 
۲۵۸

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۴ - ذکر شهادت حرّ بن یزید ریاحی علیه الرّحمه و الرضوان

 

... هم مرا نک پیشتاز جنگ کن

در قطار عشق پیشاهنگ کن

رخصتم ده تا کنم خود را فدا ...

نیر تبریزی
 
۲۵۹

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۳ - آمدن جبرئیل به یاری سالار جلیل

 

... دید صحرایی سراسر لاله زار

ارغوان در وی قطار اندر قطار

چهره های آتشین برگ گلشن ...

نیر تبریزی
 
۲۶۰

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۱ - ذکر اسیری اهل بیت عصمت و طهارت

 

... گو نه مستغنی است او را از ستور

پس کشیدند آن قطار درد و غم

سوی قربانگه ز میقات حرم ...

نیر تبریزی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶