بهار آمد و دی را گرفت و کرد مهار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
نمود رنگین شمشیر خود به خون خزان
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
دو هفته پیشتر از آنکه پادشاه ختن
ز برج حوت بهکاخ حملگشاید بار
بهار را که بدو پشت عشرتست قوی
بخواند و گفت که ای جیش عیش را سالار
شنیدهیی به گلستان چه ظلم کرده خزان
که شاخ شوکت او خشک باد و زرد و نزار
کفیده حنجر بلبل دریده معجر گل
گسسته طرهٔ سنبل شکسته پشت چنار
ردای سبزه ربودست و گوشوار سمن
ازار لاله دریدست و طیلسان بهار
ربودهاست و گرفتست و بردهاست به عُنف
ز لاله تاج و زگل یاره از سمن دستار
ز فرق غنچه درافکنده بسدین مغفر
ز ساق سبزه برون کرده زمردین شلوار
دهان کبک گرفتست تا نخندد خوش
گلوی ابر گشادست تا بگرید زار
بهار خورد به اقبال پادشا سوگند
که من سپاه خزان را برافکنم ز دیار
سپه کشم ز ریاحین و سازم از پی جنگ
هرآن سیلحکه باید نبرد را ناچار
کمان ز قوس قزح سازم و تبیره ز رعد
درفش ازگل سوری طلایه از انهار
ز ابر رانم جمّازهای آتش سیر
ز برق سازم زنبورهای آتشبار
پیادگان ز ریاحین برم گروه گروه
سوارگان ز درختان کشم قطار قطار
قلاوزان ز غزالان و رهبران ز نسیم
منادیان ز تذروان و چاوشان ز هزار
یزک ز باد بهاران قراول از باران
علم ز برگ شقایق جنیبت از اشجار
سنان ز لاله کمند از بنفشه خود از گل
زره ز سبزه تبرزین ز غنچه تیر از خار
بگفت این و به تعجیل نامهیی به خزان
نوشت پر شغب و شعور و فتنه و پیکار
که ای خزان به تو اتُر خبر دهند که تو
به ملک مادر طغیان زدی به سنت پار
شدم حمول و گزیدم خمول بو که ز شرم
بسا تحمّل بیجا که خواری آرد بار
به گوشمال تو اینک دو اسبه آمدهام
یکی بمان که برآرم ز لشکر تو دمار
خزان چو نامه فرو خواند با حواشی خویش
چه گفت گفت که باید فرار جست فرار
برید باد صبا در میانه بود و شنید
دوان دوان همه جا ره برید تا کهسار
به ابرگفت چه غافل نشستهایکه خزان
گریخت خواهد و فردا بپرسد از تو بهار
ز کوه ابر فرود آمد و بلارک برف
کشید و خون خزان را بریخت درگلزار
هنوز ازو رمقی مانده بود کز در باغ
بهار آمد و دی را گرفت و کرد مهار
بدین بهانه هم از ابر ترجمان بگرفت
که از چه کشتش و ناورد زنده در صف بار
نداده ابر مگر ترجمان هنوزکه رعد
به تازیانهٔ قهرش همی کند آزار
گمان برم گه بخیلست ابر زانکه همی
به تازیانه جواهر همیکند ایثار
جواهریکه بباید به تازیانهگرفت
بهراستی که من از آن جواهرم بیزار
جواهر ازکف صدر زمانه خواهم و بس
که تازیانه به سائل زندکه میبردار
امان ملک امین ملک جهان کرم
سحاب جود محیط شرف سپهر وقار
نگین خاتم اقبال حاجی آقاسی
که هست حامی دین محمد مختار
وجود بیمدد جود او رهین عدم
حیات بیاثر ذات او قرین بوار
سرود مدحت او مرده را کند زنده
نشاط خدمت او خفته را کند بیدار
به صرصر ار نگرد حزم او شود ساکن
به ثابت ارگذرد عزم او شود سیار
زهی دریچهٔ طبع تو مخزن الایات
زهی نتیجهٔ فکر تو مطلع الانوار
به مهر دوستنوازی به قهر خصمگداز
به عزم ملکستانی به جود ملکسپار
شرف ز خلق تو زاید چو از شراب سرور
کرم ز طبع تو خیزد چو از بحار بخار
بهثت بزم ترا نانبشه ظل و حرور
جهان جاه ترا ناسپرده لیل و نهار
به خاکپای تو خوردت روزگار یمین
ز فیض دست تو بردست کاینات یسار
چو با رضای تو از مرگ کس نیارد ننگ
چو با ولای تو از نار کس ندارد عار
نهال قدر ترا جود بار و همت برگ
نسیج بخت ترا مجد پود و شوکت تار
قرار یافته هر چیز در زمانهٔ تو
بغیر مالکش اندرکف تو نیست قرار
کسیکه شخص تو بیند گمان برد که خدای
بهگرد عرصهٔ هستیکشیده است حصار
تنی که کاخ تو یابد یقین کنند که قضا
بنا فکنده بر اطراف آسمان دیوار
برون ز جاه تو جایی خرد نداده نشان
فزون ز قدر تو نقشی قضا نبرده بهکار
معاند تو ز نفرت به خود کند نفرین
مخالف تو ز دهشت ز خود بود بیزار
جهان جاه ترا ناممهدست کران
محیط جود ترا نامعینستکنار
کفایت تو دهد نظم ملک و رونق دین
کفالت تو نهد رزق مورو روزی مار
به وقت خشم تو از آب مینخیزد نم
به روز مهر تو از سنگ مینزاید نار
تو عین عدلی آخر چه خواهی از درهم
تو محض فضلی آخر چه جویی از دینار
کسی معاند خود را چنان نسازد پست
کسی مخالف خود را چنین نخواهد خوار
گر آن نمود گناهی بدین غلام ببخش
ور این نموده خطایی بدین رهی بسپار
تبارک الله ازان کلک ملکپرور تو
که دایمش کف جود تو پرورد به کنار
برید عقل و رسول کمال و پیک هنر
عمود دین و عماد جهان و اصل فخار
ستون امن و کلید امان و رایت عدل
منار فصل و ترازوی جود وکان یسار
نهال فکرت و بیخ سخا و شاخ و کرم
سحاب حکمت و بحر عطا وگنج نثار
دماغ ناطقه پستان فضل دایهٔ فیض
امین حافظه دستور فهمکهفکبار
همای خوانمش ار خود همای را باشد
کمال بال و خرد مخلب و هنر منقار
زمانهایستکه او را به حکم تست مسیر
ستارهٔستکه او را به دست تست مدار
گهی به صفحهٔکافور برفشاند مشک
گهی به تودهٔ سیماب درنشاند قار
ظفر درو متهاجمکرم درو مملو
خرد درو متراکم هنر درو انبار
مثل بودکه نگوید سر بریده سخن
بریده سر ز چه آید هماره درگفتار
سرش به عذر خوشی ررند و طرفه تز آنک
ز بیم گفتن خواهد سر از زبان زنهار
بزرگوارا از دوری تو بر تن من
شدست هر سر مو اژدهای جان اوبار
جدایی توگناهی عظیم بود و مرا
از آنگناه همیکرد باید استغفار
ولی به جاه تو سوگندکزکمال خلوص
محامد تو شب و روزکردهام تکرار
زمان عمر تو باد از شمار و حصر برون
چنانکه جود ترا نیست در زمانه شمار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، بهار به جنگ با خزان میرود. بهار به خزان پیام میدهد که دیگر نمیتواند بر طبیعت ظلم کند و به دلیل آزار و خنکای خزان که گیاهان را پژمرده کرده، او به جنگ خواهد رفت. بهار به تفصیل از تجهیزاتی که برای این جنگ آماده کرده سخن میگوید و عزم خود را برای بازگرداندن زیبایی به زمین اعلام میکند.
خزان که از این خبر ترسیده، به سرعت فرار میکند و بهار به کمک ابرها و باران، خشکی و پژمردگی گیاهان را برطرف میسازد و زندگی را به باغها برمیگرداند.
در ادامه، شاعر به ستایش پادشاهی میپردازد که به نظرش مهربان و دلرحم است و از او میخواهد که به حمایت از عدالت و فضیلت ادامه دهد. شاعر بر این باور است که وجود چنین پادشاهی باید باعث خوشحالی و رونق باشد و در نهایت، شاعر از خداوند خواسته که عمر پادشاه را طولانی گرداند.
هوش مصنوعی: بهار آغاز شد و زمستان را تحت کنترل خود درآورد. بزرگان نیز باید به همینصورت عمل کنند و کارهای لازم را انجام دهند.
هوش مصنوعی: شمشیر رنگارنگ خود را به خون فصل خزانی نشان میدهد، همچون آثار شمشیرهای پادشاهان.
هوش مصنوعی: دو هفته قبل از اینکه پادشاه ختن از برج حوت به قصر منتقل شود، اتفاقاتی افتاده است.
هوش مصنوعی: بهار را که با زیبایی و شادی فراوان همراه است، به عنوان سرور خوشی و لذت بدانید و فراخوانید.
هوش مصنوعی: شنیدهای که خزان چه ظلمی به باغ گلستان کرده است که شاخههای زیبای آن خشک شده و زرد و ضعيف به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: صدای دلنواز بلبل به یاد گل شکسته و ضعف طره سنبل و همچنین پشت درخت چنار اشاره دارد. این تصویرها نشاندهنده زیباییها و در عین حال fragility طبیعت است.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی طبیعی بهاری اشاره دارد. در آن، سبزه به عنوان پوشش و زینت طبیعت معرفی شده و گوشوارههایی که به زیبایی گل سمن اشاره دارند، توصیف شدهاند. همچنین، لاله به عنوان نماد شگفتی و زیبایی، با شکوه خود در این تصویر قرار دارد و بهاری که با لباسهایی از گل و سبزه خود را تزئین کرده است، به تصویر کشیده شده است. در مجموع، حس زیبایی و شکوه فصل بهار در این توصیف حس میشود.
هوش مصنوعی: با قهر و غلبه، گلهای زیبای لاله و یاس را گرفته و آنها را به زور به سرکردگی خود درآورده است.
هوش مصنوعی: غنچهایی که از سرش کلاهی زیبا افتاده و از ساقهی سبزه، شلواری سبز و درخشان بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: کبک دهانش را بسته تا نتواند بخندد و ابر نیز گلویش را باز کرده تا بتواند به شدت بگرید.
هوش مصنوعی: بهار با خوشحالی و جلال پادشاهی آغاز شده است. قسم میخورم که نیروهای خزان را از سرزمینشان بیرون برانم.
هوش مصنوعی: من از عطر گلها نیرو میگیرم و آماده میشوم برای جنگ، زیرا هر آنچه که برای نبرد لازم است، ضروری است.
هوش مصنوعی: من کمانی از رنگینکمان میسازم و تیرکهایی از رعد و برق، و نشانهام را از گلهای سرخ تهیه میکنم تا کدخدایانه از آبها فرود آیم.
هوش مصنوعی: از ابرها دور میکنم سوارههایی را که در آتش سیر میزنند و از برق، زنبورهایی میسازم که آتش میزنند.
هوش مصنوعی: من گروه گروه پیادهنظامی را از گلها و رایحهها میآورم و دسته دسته سواران را از درختان به حرکت درمیآورم.
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی و جذابیت غزالها اشاره شده است که میتوانند در دلها نفوذ کنند. همچنین به نقش رهبران و نویددهندگان پرداخته شده که همچون نسیم، پیام آور شادی و خوشحالی هستند. این نکته را نیز میتوان برداشت کرد که صدای ندادهندگان و پیشگامان مانند زنگ چکاوک است و به زندگی و تحرک میافزاید.
هوش مصنوعی: در بهار، نسیم ملایمی از سوی باد میوزد و باران به زمین میبارد. علم و دانایی از گلبرگهای شقایق به دست میآید و زیبایی و لطافت طبیعت از درختان به وجود میآید.
هوش مصنوعی: سنان یا نیزهای از لاله، کمند یا دمی که از بنفشه ساخته شده، زرهای از گل، تبرزین یا چاقویی از سبزه، و تیری از غنچه و خار. به عبارت دیگر، شاعر به توصیف ابزار و اسلحههایی میپردازد که از زیباییهای طبیعت و گلها ساخته شدهاند، نشاندهندهی لطافت و زیبایی در عین قدرت و تهاجم.
هوش مصنوعی: او این را گفت و فوری نامهای نوشت که پر از شور و احساسات و درگیری و جنگ بود.
هوش مصنوعی: ای خزان، به تو خبر خواهند داد که به سرزمین مادر خود نافرمانی کردی و سنت گذشته را زیر پا گذاشتی.
هوش مصنوعی: من به تحمل بارهای سنگین و مشکلات زندگی پرداختم و گاهی با شرم و خجالت، ناچار به قبول سختیها شدم، چون میدانستم که این کار میتواند به ذلت و خواری من بیافزاید.
هوش مصنوعی: من حالا با دو اسب آمدهام که یکی از آنها را نگهدار تا من بتوانم از لشکرت انتقام بگیرم و آن را نابود کنم.
هوش مصنوعی: وقتی پاییز به پایان میرسد و بهار نزدیک میشود، مانند یک نامه به ما پیام میدهد که باید از این موقعیت و تغییرات فرار کنیم و خود را در امن نگه داریم.
هوش مصنوعی: باد صبا در میان حرکت میکرد و به سرعت به هر جا میرفت. او مسیر را دنبال میکرد و به جنگل رسید.
هوش مصنوعی: ابر به خواب رفتهای اشاره میکند که چرا غافل نشستهای، در حالی که فصل خزان در حال پایان است و فردا بهار از تو سوال خواهد کرد. این بیان نشاندهنده تغییرات طبیعی و گذر زمان است و به ما یادآوری میکند که باید هوشیار و آماده تغییرات باشیم.
هوش مصنوعی: ابر از کوه پایین آمد، برف را بر زمین پاشید و رنگ خونین پاییز را در باغها پخش کرد.
هوش مصنوعی: هنوز مقداری از نیرو و انرژی او باقی بود که از در باغ بهار وارد شد و زمستان را به دست گرفت و تحت کنترل درآورد.
هوش مصنوعی: به بهانهای از ابر، که نمادی از رنج و آسیبهاست، علت درد و رنجی که متحمل شده را جویا میشود و از زنده ماندن در شرایط سخت و دشوار به گفتگو میپردازد.
هوش مصنوعی: ابر هنوز پیامی را منتقل نکرده است، اما رعد با قدرت و خشونتش به آزار میپردازد.
هوش مصنوعی: به نظرم ابر بخیل است، زیرا او با شدت و سختی، زیباییهای جواهر را فدای خود میکند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به اجبار و از طریق فشار بدست آید، برای من بیارزش است و من از آن چیز بیزارم.
هوش مصنوعی: من تنها جواهرات باارزش را میطلبم و نه چیز دیگری، چرا که شخصی به گدایی که چیزی میخواهد، کتک میزند.
هوش مصنوعی: بهترین و شریفترین موجودات در جهان، همچون امانتی به یادگار برای ما هستند. آنها مانند بارانی هستند که بر زمین نیکوکاری میبارند و فضیلت و بزرگی را در آغوش میکشند.
هوش مصنوعی: نگین خاتم آقا حاجی آقاسی، که حامی دین محمد مختار است، بیانگر جایگاه و شخصیت والای او در حمایت از اصول دین و ارزشهای اسلامی است.
هوش مصنوعی: وجود بدون کمک و بخشش او در واقع در حالتی از عدم است، و حیات بدون تأثیر ذات او با نابودی همراه است.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش او مانند جانی تازه به مردگان میبخشد و باعث میشود که خوابیدهها بیدار شوند.
هوش مصنوعی: اگر باد سرد از جایی نوزد، او به آرامی مینشیند، و اگر ارادهاش به جایی برود، همچنان متحرک و روان خواهد بود.
هوش مصنوعی: عجب دریچهای است که از خلاقیت و استعداد تو نشأت گرفته و پر از راز و نشانههاست. عجب نتیجهای است که از اندیشه تو بیرون آمده و مبدأ نور و روشنی است.
هوش مصنوعی: دوستی و محبت باعث نرمی و گرمی میشود، در حالی که دشمنی و قهر، درد و رنج را به همراه دارد. با ارادهای قوی و استوار میتوان به سلطنت و مدیریت دست یافت، و با سخاوت و generosity مملکت را آباد کرد.
هوش مصنوعی: شرافت و بزرگی از وجود تو ناشی میشود، مانند اینکه جوانهها و شکوفهها از دل خاک سر بر میآورند. همچنین، نعمت و مهربانی تو از طبیعتت نشأت میگیرد، مانند بخاری که از دریا برمیخیزد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، زیبایی و لطف بزم تو هیچ گاه کم نمیشود و گرما و سردی زمان بر قدر و مقام تو نمیکاهد، چون تو همواره در دل شب و روز جاودانهای.
هوش مصنوعی: در این جمله به اهمیت و تاثیر تو اشاره شده است. روزگار و سرنوشت کسی که به تو وابسته است، تحت تأثیر خوبیهای تو قرار دارد و با وجود تو، زندگیاش شکل میگیرد. این بیان نشاندهنده قدرت و تأثیر مثبت تو در زندگی دیگران است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به رضایت و محبت تو رسیده باشد، از مرگ نمیترسد و برایش عیب و نقصی ندارد. همچنین، وقتی تحت سرپرستی و ولایت تو باشد، از آتش و عذاب نیز شرمسار نیست.
هوش مصنوعی: درختی که به خاطر خوبی و سخاوت تو سرسبز است و تلاش و کوشش تو، بخت و fortune تو را به شکوفایی و عظمت میرساند.
هوش مصنوعی: هر چیزی در زمانهٔ تو به نوعی در حالتی پایدار و ثابت قرار دارد، جز ثروت که در دستان تو نیست و از آن بهرهای نمیبری.
هوش مصنوعی: کسی که تو را ببیند، احتمال میدهد که خداوند به دور این عالم دایرهای ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: بدنی که مقام تو را پیدا کند، مطمئن خواهند شد که سرنوشت به دور آسمان دیواری بنا کرده است.
هوش مصنوعی: توشهی خرد و دانش از موقعیت و مقام تو فراتر نیست و سرنوشتی که برای تو رقم خورده، به اندازهی ارزش و مقام تو پیش نمیرود.
هوش مصنوعی: دشمن تو به خاطر نفرتی که از تو دارد، خود را نفرین میکند و مخالف تو هم به دلیل ترسش از تو، از خود بیزار است.
هوش مصنوعی: جهان برای تو مانند زمین نااستواری است و مرزهای بخشندگیات قابل تعیین نیست.
هوش مصنوعی: نظم و آراستگی کشور و رونق دین به اندازهای است که تو به عنوان سرپرست و ناظر آنها را تأمین میکنی و برکت و روزی ما نیز به وساطت تو فراهم میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که خشمگین هستی، از آب بخار برمیخیزد، اما در روزی که بگذارید نور محبت بتابد، از سنگ هم میتوان آتش عشق را ساطع کرد.
هوش مصنوعی: شما تجسم عدالت هستید، پس چه نیازی به پول دارید؟ و در واقع، شما به سبب فضیلت خود، از چه چیزی در جستجویید؟
هوش مصنوعی: کسی دشمن خود را اینقدر پست نمیکند و کسی که با او مخالف است را اینطور خوار نمیسازد.
هوش مصنوعی: اگر خیانتی از من سر زده، تو به من بخشش عطا کن و اگر اشتباهی از من رفته است، آن را به راهی دیگر واگذار.
هوش مصنوعی: به راستی، چه نیکوست قلم تو که به زیبایی و بزرگی، مانند مایه رحمت و بخشش تو به پرورش میپردازد و همیشه در کنار تو، از بخشندگیات بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: عقل و پیامآور کمال، نماینده هنر و ستون دین، پایهای استوانهای برای جهان و نشان افتخار است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیها و نشانههای پایداری، ایمنی و عدالت میپردازد. ستون امن به معنای اساس و پایگاهی است که انسانها میتوانند بر آن تکیه کنند. کلید امان به مثابه راهی برای دستیابی به امنیت و حفاظت از موجودیتهاست. رایت عدل به نشانگر حق و انصاف اشاره دارد و منار فصل نماد روشنی و هدایت در امور زندگی است. ترازوی جود نیز به سنجش بخشش و generosity اشاره میکند و در نهایت، کان یسار به اشاره به ثروت و داراییهای مادی است. به طور کلی، این عبارت نمایانگر مفهومی است که برای زندگی شرافتمندانه و عادلانه، نیاز به اصول و ارزشهای بنیادی داریم.
هوش مصنوعی: فکر تو مانند نهالی است که رشد میکند و ریشهاش سخاوت است؛ شاخههایش پر از نعمتهای معرفت و دانایی است. این درخت به دریایی از بخشش و گنجینههایی از محبت تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که عقل و فکر انسان را میتوان به مثابه روحی دانست که از نعمتهای دایه خود، یعنی دانش و آگاهی بهرهمند است. دایۀ فضیلت و دانش، انسان را در درک و فهم عمیق کمک میکند و به او اجازه میدهد تا به درستی مطالب را درک کند و شناختی صحیح از واقعیتها پیدا کند.
هوش مصنوعی: اگر خودم را همای بدانم، به شرطی که همای بودن به معنای کمال در بال و خرد، و همچنین مهارت در منقار باشد.
هوش مصنوعی: این زمانه، زمانی است که سرنوشت او تحت کنترل توست، مانند راهی که ستارهای مشخص را ترسیم میکند و مسیرش در دستان توست.
هوش مصنوعی: گاه بر روی سطح کافور، بویی همچون مشک پخش میشود و گاه بر تودهای از سیماب، جلوهای از زیبایی را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: پیروزی در آنجا است، که حملهوران حضور دارند. آنجا پر از خرد و اندیشه است و هنرها در آن به وفور انباشته شدهاند.
هوش مصنوعی: هرگز انسان با سر بریده نمیتواند سخن بگوید، پس در گفتگوها همیشه باید به این نکته توجه کنیم که از کجا و چگونه سخن میگوییم.
هوش مصنوعی: در این شعر، کسی به خاطر خوشحالی و سرور خودش در تلاش است تا از ترس سخن گفتن و ابراز احساساتش سرش را پایین نگه دارد و از زبانش محافظت کند. به نوعی نشان دهنده این است که فرد در درونش اضطراب دارد اما در ظاهر سعی میکند شاد و خوشحال به نظر برسد.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، از دوری تو هر تار موی من به حالتی همچون اژدهایی در آمده که جانم را تحت فشار قرار داده است.
هوش مصنوعی: فراق تو یک اشتباه بزرگ بود و من از آن اشتباه باید توبه کنم.
هوش مصنوعی: من به عظمت و مقام تو سوگند یاد میکنم که با تمام صداقت و خلوص، هر شب و روز از خوبیها و صفات تو سخن گفتهام و آنها را تکرار کردهام.
هوش مصنوعی: عمر تو باید به قدری وسیع و بیحد و مرز باشد که به اندازه generosity یا بخشندگیات در این دنیا نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.