... بود معاینه همچون حدیث مور و لگن

مرا دلیست پر از غم ز گردش گردون

مرا دلیست پر از خون ز دست چرخ کهن ...

... شاه دین را غرق گرداب فتن

کوفیان گردش سپاه اندر سپاه

چون بدور قرص مه شام سیاه ...

... چشم بینای مسیحا خیره شد

آسمان از گردش خود باز ماند

هر کجا پرنده از پرواز ماند ...

... بازوی زهرا به گردن بود طوق

روزگار از گردش خود سیر شد

طوق بازو حلقۀ زنجیر شد ...

خون شد دل از علایق ناسوت کثرتم

ساقی به گردش آی بده جام وحدتم

آن دارویم بده که فلاطون خم نشین ...

عمر این گردش ایام چه خواهد بودن

گر همه زهر بود کام چه خواهد بودن ...

... گشتی به کام دشمن و کشتی به خیره دوست

ای گردش فلک تو چرا واژگون شدی

ای خور چو شد به نیزه سر شاه مشرقین ...

... جز صیت خلق چارده هیکل که از ازل

ایروز ممکنات جهان گردش اختیار

در پرده وجود سرودی دگر نبود ...

... به جسم غلمان به جان حورا

فلک به گردش پی طوافش

ملک به نازش ز اعتکافش ...

... جز ثابت و سیاره ندیدند بدن را

چاه تو چه افزایدش از گردش انجم

پیرانه نبایست دگر وجه حسن را ...

... گویی فراز اسب ز رخسار و زلف او

دارد ببار گردش لیل و نهار اسب

با ما ناز حسن او خبری دارد اسب او ...

... که چشم او به رم آهوی ختن ماند

چه گردش است به چشمان آن نهان جوان

که در خواص به رطلی می کهن ماند ...

... بهر کنایه تو التذاذ نالش چنگ

بهر اشاره او انحطاط گردش جام

گه تفقد تو خام مملکت پخته ...

... ستوده معتمد الدوله عم خسرو عصر

که ذخر گردش چرخست و فخر دور زمان

هزار بیشه هزبر است چونکه در ناورد ...

... بکرش عرش یک کرسی بنزدش عقل یک نادان

چو درکین بر شود گردش نیابی کس هماوردش

ظفر هنگام ناور وش دوان در سایه یکران ...

... گر زریزش ابرند رنگشان مخالف چیست

ور ز گردش چرخند بویشان موالف چیست

شرق و غرب گیتی را این مه طرایف چیست ...

... شعر من بمدح تو تاج تارک الهام

جود تو بشعر من ذخر گردش ایام

چون من و تویی دیگر درکلام و در انعام ...

... هان چکنی تا بمن که دور تو باشد

گردش گیتی منوط شورتو باشد

شیر فلک سخره پیش ثور تو باشد ...

شب هجران مرا جان بر لب آورد

فلک از گردش افتد کاین شب آورد

شب آمد فایز دل خسته از نو ...

... بخشش دوست را سبب لغزش ما است لا تخف

گردش آسمان مگر گوهری سخن شده

آن که نیاز از سفه فرق زمرد از علف ...

... بد عهدی زمانه نظر کن که آسمان

گردش دمی به خواهش اهل هنر نکرد

دل در جهان مبند که این تندخو حریف ...